دو هفته پیش ساعت دو و نیم نیمه شب در حال دور دور در خیابان بودم که خودروی ۲۰۶ با دو سرنشین دختر با من کورس گذاشتند. بعد دوست شدیم و آنها را به کافهای که در آنجا کار میکردم دعوت کردم. درهمان میهمانی اول آنها به من پیشنهاد سرقت دادند. طراح این سرقتها «دنیا» بود و با اینکه سنش کمتر بود اما ایدههای خوبی داشت.
گاهی اوقات در آگهی روزنامهها بهدنبال شرکتهایی میگشتیم که منشی میخواستند. دنیا به این شرکتها مراجعه و سعی میکرد به نحوی توجه رئیس شرکت را به خودش جلب کند.بعد با طعمههایش در کافههای بالای شهر قرار میگذاشت.
چند روزی که از دوستیشان میگذشت، دنیا پیشنهاد میداد برای آشنایی بیشتر به خانهشان برود تا وضعیت مالیشان را ببیند و بهتر بتوانند با هم صحبت کنند. دنیا که وارد خانه میشد در را باز میگذاشت و ۱۰ دقیقه بعد من و نیلوفر- دوست دنیا- وارد خانه میشدیم.
با تهدید از آنها فیلم سیاه تهیه و آنها را وادار میکردم که در فیلمها اقرار کنند که دنیا را مورد آزار و اذیت قرار دادهاند. بعد هم با همین فیلم از آنها اخاذی میکردیم./ایران