سارق ۳۱ ساله دوربین های مدار بسته بانک کشاورزی و انبار بانک سپه که ۵ هزار عابر بانک ، تعدادی چک ، لپ تاپ و دوربین مداربسته و چند فقره دیگر را به سرقت برده بود با شکایت مالباخته به دام افتاد.
خبرگزاری فارس: ظاهری آراسته دارد. بلوز و شلوار طوسی بر تن کرده و هنوز موهایش بعد از ۱۴ روز دستگیری حالت دار است.
با افتخار صحبت میکند. انگار سوپر استاری است که تازه کشفش کردهاند. با افتخار از دزدیهایش میگوید: یک دسته کلید داشتم و به هر جا که میخورد درش را باز میکردم و سرقت میکردم، میپرسم به همین راحتی و او هم خیلی راحتتر جواب میدهد، بله.
مأموران کلانتری ۱۰۵ سنایی دستگیرش کردهاند، میگویند: یک نفر به کلانتری مراجعه و به واسطه سرقت شکایت کرد؛ دوربینهای محل پیرامون سرقت را بررسی کردیم و فردای آن روز وقتی که «آقا رضا» نزدیک یک بانک دیده شده بود دستگیرش کردیم.
مأموران میگویند نمیدانستیم که این همه سرقت کرده است؛ با مأمور رفتیم تا از انبار منزلش مورد سرقتی شاکی را برداریم که با یک اتاقکی مواجه شدیم که بیشتر شبیه یک انبار بود تا اتاقک.
۵۰۰ کارت هدیه بانکی، تعداد زیادی چک، دهها دستگاه لپتاپ، تبلت، گوشی تلفن همراه، دوربینهای مداربسته،کولر گازی و یک کیف نارنجی پر از کلید.
«آقا رضا» با اعتماد به نفس، جریان سرقت از بانکها را تشریح میکند؛ انبار بانک سپه را با دستهکلیدی که داشتم خالی کردم؛ تا موقع دستگیریام خود بانکیها از سرقت خبر نداشتند تا اینکه پلیس به آنها خبر داد.
لبخند به لب دارد، خوشحال است که چنین کاری کرده و مالباختهاش خبر نداشته.
دوربینهای بانک کشاورزی را از جا در آورده و به سرقت برده است؛ از انبار بانک سپه ۵ هزار کارت هدیه بانکی برداشته با تعداد زیادی چک و انواع و اقسام دستگاههای صوتی و تصویری.
مأمور پرونده میگوید: تا به حال ۴۰ شاکی شناسایی شده و ۲۰ نفر مراجعه کردهاند.
از «آقا رضا» میپرسم چه کارهای؟ چقدر درس خواندهای و چطور به اینجا رسیدهای؟ برایم میگوید: ۳۱ ساله است و ساکن ساختمانی در خیابان مطهری که در زیرزمین آن ساختمان زندگی میکند؛ زیرزمین ۵ اتاق دارد در یکی از اتاقها پدر همراه با مادر معلولش، در اتاق دیگر مادربزرگ، اتاق سومی خواهرش و در اتاق چهارم خودش زندگی میکند؛ اتاق پنجم نیز که خالی بوده تبدیل به انبار وسایل مسروقه شده است.
میگوید: متأهل است و یک دختر ۱۱ ساله دارد که زنش همراه پدر و مادرش زندگی میکند و برای طلاق اقدام کرده است. سابقهدار است از نوع کلاهبرداری؛ قبلاً طلاساز بوده و بعد از اعتیادش به شیشه، سارق شده است.
۴ ـ ۳ ماه است سرقت میکند؛ سارق مایهداری است که از جیب میخورد و هیچ کدام از سرقتیها را نفروخته و همه را در انبار نگه داشته است.
خودش میگوید: از کار طلاسازیام ۱۰ ـ ۱۵ میلیون پول داشتم و دیگر این لوازم را نفروختهام.
میگوید: میخواستم با کارتهای بانکی کاغذدیواری درست کنم.
در چهرهاش نه غم است و نه ناراحتی و نه اظهار ندامت از کارهای انجام داده.
میگوید: تحت تأثیر شیشه سرقت میکردم چرا که احساس شجاعت میکردم.
مأمور پروندهاش اضافه میکند: هم شیشه میکشیده و هم گراس؛ در باغچه خانه ۶٫۵ کیلو گراس کاشته شده نیز کشف و ضبط شد.
نابغهای است برای خودش، محدوده کارش مطهری و سهروردی بوده و کلاً شرکتها و انبارها؛ با افراد کاری نداشته؛ بیآزار بیآزار بوده فقط با انبوه کلیدهایی که داشته از غفلت افراد سوء استفاده میکرده است.
«آقا رضا» را با حجم کشفیاتی که از انبار وی به دست آمده تنها میگذاریم.
«آقا رضا» یکی از نمونههایی بود که در طرح رعد ۳ فرماندهی انتظامی تهران بزرگ به نمایش گذاشته شد.