جمعه , ۳۰ ام آذر ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۲:۲۱ بعد از ظهر به وقت تهران

اعترافات تکان دهنده مرد ۲ زنه به قتل همسرش در مدرسه

مدیر مدرسه برای این که راز ازدواج دومش فاش نشود، همسر اول خود را به‌طرز هولناکی در چاه مدرسه کشت. این مرد سه روز همسرش را داخل چاه شکنجه کرد و با بلوک سیمانی او را از پا درآورد.

 اخبارحوادث,خبرهای حوادث ,حوادث روز

اواخر تیر امسال مردی با مراجعه به پلیس آگاهی لاهیجان از ناپدید شدن مرموز همسرش خبر داد. شاکی که مدیر مدرسه‌ای حوالی این شهر است، در تحقیقات گفت: همسرم به نام فریبا دیروز برای خرید خانه را ترک کرد و دیگر بازنگشت. وقتی غیبت او طولانی شد، به هر جایی که احتمال می‌دادم رفته باشد، سر زدم اما اثری از همسرم نبود. کمکم کنید تا همسرم را پید کنم.

 

آغاز تحقیقات

پس از این شکایت پرونده‌ای در پلیس آگاهی تشکیل و تحقیقات در این باره آغاز شد. ماموران در بررسی‌های خود متوجه شدند، همسر این زن مدیر مدرسه‌ای در یکی از روستاهای لاهیجان و فردی سرشناس و مورد اعتماد اهالی است.

 

پسر نوجوان این زوج هم در تحقیقات مدعی شد از سرنوشت مادرش بی‌اطلاع است. او عنوان کرد؛ مادرم بدون اطلاع جایی نمی‌رفت و احتمال می‌دهم بلایی سر او آمده باشد.

 

افشای ازدواج پنهانی

با گذشت دو ماه از ناپدید شدن این زن، ماموران مطمئن شدند او به قتل رسیده است. به همین دلیل تحقیقات خود را گسترده تر و با توجه به رفتار مشکوک همسر فریبا در این مدت، تحقیقات را روی او متمرکز کردند. با بررسی‌های علمی و ردیابی تماس‌های مرد میانسال ردپای زنی در زندگی او پیدا شد. با کشف این سرنخ، مدیر مدرسه به پلیس آگاهی احضار شد.

 

او وقتی راز خود را فاش شده دید، به ماموران گفت: من چندی قبل با زن جوانی آشنا شده و به صورت پنهانی با هم ازدواج کردیم. فریبا از این موضوع اطلاعی نداشت و ازدواج دوم من ارتباطی با ناپدید شدن همسر اولم ندارد.

 

تحقیقات در این زمینه ادامه یافت تا این که سرنخ‌هایی کشف ومعلوم شد، فریبا و شوهرش آخرین بار در محوطه مدرسه دیده شده‌اند.

 

اعتراف به قتل

مدیر مدرسه با دستور قضایی بازداشت شد و پس از ۷۲ روز سکوت روز پنجشنبه راز جنایت هولناک خود را فاش کرد و گفت: سه سال قبل به طور پنهانی ازدواج کردم. فریبا در این مدت از ماجرا با خبر نشده بود. روز جنایت او متوجه این ازدواج شد و دعوا به راه انداخت. قصد داشت ماجرای ازدواج پنهانی را به همه بگوید. اگر این کار را می‌کرد، اعتبارم را از دست می‌دادم. تنها راهی که به ذهنم رسید، کشتن همسرم بود. از او خواستم قبل از هر کاری با هم صحبت کنیم. او که از نیت شوم من خبر نداشت، قبول کرد.

 

برای اجرای نقشه، آبمیوه مسمومی را تهیه کرده و به مدرسه رفتیم. در آنجا فریبا پس از خوردن آبمیوه بیهوش شد. دست و پایش را با سیم برق بستم و روی سرش کیسه‌ای پلاستیکی کشیدم. در حیاط مدرسه چاهی بود که ‌پیکر فریبا را داخل آن انداختم. برای این که از مرگش مطمئن شوم مقداری آب هم داخل چاه ریختم تا خفه شود.

 

التماس به قاتل

وی ادامه داد: روز بعد به او سر زدم که زنده بود و با التماس از من کمک می‌خواست. باورم نمی‌شد زنده است. به‌همین خاطر داخل چاه آب ریختم. سه روز بعد دوباره به او سر زدم که هنوز زنده بود و ناله می‌کرد. عصبانی شدم و بلوک سیمانی به داخل چاه انداختم که باعث مرگش شد. بعد از قتل موضوع را به همسر دومم گفتم و با طرح شکایتی خود را از ماجرا بی‌اطلاع نشان دادم. تصور نمی‌کردم راز قتل فاش شود.

 

پس از اعترافات مرد جنایتکار، تیمی از کارآگاهان همراه بازپرس جنایی و آتش‌نشانان در مدرسه حاضر شده و جسد فریبا را از داخل چاه بیرون کشیدند. جسد به پزشکی قانونی منتقل و همسر دوم متهم نیز به اتهام اختفای ادله جرم و پنهانکاری بازداشت شد.

 

دو متهم در بازداشت به سر می‌برند. تحقیقات از آنها توسط کارآگاهان پلیس آگاهی ادامه دارد.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *