دوشنبه , ۳ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۱۷ بعد از ظهر به وقت تهران

این بازیگر ایرانی تلفن همراه ندارد! +عکس

مگر می‌شود این صدا را شنید و به یاد نقش ماندگار او در سریال روزی روزگاری نیفتاد! او همان خاله لیلای معروف است که با اخم و تشر مراد بیک راهزن را به راه آورد.

او همان مادر امیرکبیر است که به زیبایی این نقش را به تصویر کشید تا نشان دهد آن کسی که امیرکبیر را به درجات بالا رساند، مادرش بود. او همان مادر مختار است که در مسجد و در میان مردم محکم سخن گفت: تا دل پسرش را قرص کند. بله ژاله علو سال‌ها برای سرزمین‌مان ایران زحمت کشیده و امروز این بانو، ۹۱ ساله شده است. او هنرمندی است که هرگز به خاطر صدا و بازی خوبش درگیر غرور و کبر نشده و فقط آنچه برایش اهمیت داشته و دارد، مردم هستند. این‌که به آن‌ها احترام بگذارد و به‌خاطر آن‌ها کار‌های شایسته انجام بدهد. البته کمتر کسی می‌داند که او گاهی هم شعر می‌سراید و شعر‌های زیبایی هم می‌سراید. او هنگام مصاحبه یکی از اشعارش را برای ما می‌خواند. «ما میان عشق‌بازان یکه‌ایم /ما ز. باران محبت چکه‌ایم/ رخ نموده یار در آیینه‌ها / ما از آن آیینه‌ها یک تکه‌ایم». انرژی ژاله علو به حدی مثبت است که اگر ساعت‌ها کنارش بنشینید به هیچ‌وجه خسته نمی‌شوید، چون شیرین حرف می‌زند. ضمن این‌که او تنها هنرمندی است که برای خودش تلفن همراه نگرفته و هیچ وقت درگیر فضای مجازی نشده است.

چرا در سال‌های اخیر کمتر مصاحبه می‌کنید؟

مصاحبه اندازه دارد و این‌که باید حرف تازه‌ای داشته باشم تا بگویم. به قول مولانا یک سخن تازه بگو! به همین دلیل باید سخن تازه گفت. من سال‌هاست درباره کارهایم مصاحبه کرده‌ام. در روزگاری که مردم خیلی گرفتار هستند و به‌دنبال آرامش بیشتر، بنابراین من چه بگویم!

ولی مرداد ماهی‌ها آدم‌های گرمی هستند و امروز شما ۹۱ ساله شدید.

خیلی ممنون! ما از آن آدم‌هایی هستیم که نمی‌توانیم سن مان را مخفی کنیم. بعضی‌ها راحت این‌کار را انجام می‌دهند. تنها کسی که سن‌اش را می‌گفت: خانم نادره (حمیده خیرآبادی) بود. خاطرات زیادی از او دارم. او دوست خوبی برایم بود و شبی نبود یا او به من زنگ نزد یا من. البته می‌دانم روحش همیشه شاد هست، چون پاک‌ترین و زیباترین افکار را داشت. به یاد دارم سر یک فیلم سینمایی با هم همبازی بودیم. یک روز خانم نادره رفت مرغ خرید و برایمان یک غذای خوشمزه درست کرد.

شما گاهی در نمایش‌های رادیویی حضور دارید، چطور بعد از این همه سال همچنان به کارتان در رادیو ادامه داده‌اید؟

(با خنده) رادیو سر جهازی من است! من اولین کارم را با رادیو شروع کردم. به یاد دارم در دانشسرای مقدماتی تحصیل می‌کردم. خانم دکتر طوسی‌حائری، دبیرمان بود. او همیشه از من می‌خواست انشایم را سر کلاس بخوانم. هم انشاهایم را دوست داشت و هم صدایم را. به همین دلیل مرا به رادیو برد و در آنجا گوینده شدم. تا این‌که برنامه قصه شب شروع شد.

فکر می‌کنم مردم بیش از ۳۰ سال قصه شب را با صدای شما شنیدند؟

بله. ۳۳ سال کارگردان و بازیگر قصه شب و داستان شب بودم. خدا آقای شجره نازنین را بیامرزد. یا او کارگردانی می‌کرد و من بازی می‌کردم و یا بالعکس. او فوق‌العاده مرد خوبی بود و قابل احترام. وقتی به گذشته نگاه می‌کنم دلم به درد می‌آید که چه کسانی به رادیو می‌آمدند. وقتی میدان ارگ می‌روم در محوطه باز رادیو نمایش یک نفس بلند می‌کشم، اطراف را نگاه می‌کنم و خاطرات قدیمی برایم زنده می‌شود که چه روزگار خوبی کنار بهترین‌ها داشتم. واقعاً چه استعداد‌هایی داشتیم.

ولی هنوز هم گاهی که در رادیو هستید روی نمایشنامه‌های خوب کار می‌کنید؟

بله، بچه‌های دفتر رادیو نمایش بعد از این همه سال مرا می‌شناسند و کار‌هایی به من می‌دهند که در حد من است. من هر نمایشنامه‌ای را کار نمی‌کنم. متاسفانه برخی متن‌ها ضعیف شده است و نویسندگان انرژی لازم را نمی‌گذارند. ولی هر کاری به من سپرده می‌شود براساس شخصیت‌های نمایشنامه، صدا‌ها را انتخاب می‌کنم. می‌دانم هر فردی برای چه نقشی مناسب است.

شما زمانی در واحد دوبلاژ هم خیلی فعال بودید و یکی از کار‌های ماندگار شما مدیریت دوبلاژ سریال اوشین بود. درباره دوبله این سریال برایمان بگویید که با چه سختی‌ای کار را به سرانجام رساندید.

به یاد دارم ما تا ساعت ۱۰ شب سر دوبله سریال سال‌های دور از خانه یا همان اوشین بودیم. هرگز هیچ گوینده‌ای گلایه نمی‌کرد و همه با علاقه و با احساس مسئولیت کارشان را انجام می‌دادند. این سریال ۳۳ گوینده داشت و دیگر مدیران دوبلاژ می‌دانستند که روز‌های شنبه سراغ گویندگان این سریال نیایند.

با وجود این‌که سال‌ها از دوبله این سریال گذشته، اما به‌خاطر دارم کار بسیار سنگینی بود. دوبله این سریال حدود ۲/۵ سال طول کشید و در این سال‌ها ناچار بازی در فیلم و سریال‌ها را نمی‌پذیرفتم؛ چون مسئولیت این‌کار را قبول کرده بودم و باید کار را به انتها می‌رساندم. خوشبختانه مردم هم این سریال را دیدند و کار خوبی شد.

خب زحمت شما و دیگر گویندگان برای دوبله سریال باعث شده تا بعد از این همه سال و بازپخش‌های مجدد همچنان مورد توجه مخاطبان قرار گیرد.

بله، واقعاً همه زحمت کشیدند و قدردان آن‌ها هستم. من تمام فیلم‌های والت دیزنی را که به ایران آمد، دوبله کردم. از گربه‌های اشرافی بگیرید تا پینوکیو، بیست هزار فرسنگ زیر دریا و….

ولی چرا الان سری به واحد دوبلاژ نمی‌زنید؟

به‌خاطر این‌که من با صدای جوانان خیلی آشنا نیستم و این‌که دلم نمی‌خواهد نگاهم به کار سطحی باشد و برایم احساس مسئولیت اهمیت دارد. هنرمند باید به مخاطبش اهمیت بدهد و نباید درگیر غرور شود، چون باعث فاصله بین او و مردم می‌شود.

شما در عرصه بازیگری هم سراغ نقش زنان مقتدر رفتید و هرگز نقش زنان رنجور و درمانده را بازی نکردید و اتفاقاً نقش‌هایتان مثل خاله لیلا ماندگار شده است. چطور به این انتخاب رسیدید؟

به یاد ندارم نقش یک زن ذلیل را بازی کرده باشم. همیشه زن مقتدر و توانمند را پذیرفتم، چون چنین نقش‌هایی را دوست دارم. نقش خاله لیلا در سریال روزی روزگاری از آن نقش‌هایی بود که دوست داشتم بازی کنم. کاراکتر یک انسان قدرتمند و مسلط بر خود بود که همیشه دوست داشتم. در کل از همان ابتدا از نقش‌هایی که خاله‌خان باجی می‌شوند، خوشم نمی‌آمد. نه این‌که رنج نکشیده باشم یا زندگی راحتی داشته باشم، اتفاقا من هم در زندگی خیلی سختی کشیده‌ام، اما پدرم که یک ارتشی مقتدر و درعین حال بسیار مهربان بود، طوری ما را تربیت کرد که روی پای خودمان بایستیم و در عین این‌که با مشکلات و مسائل دست و پنجه نرم می‌کنیم، هیچ‌وقت شکایت نکرده یا ناله نکنیم.

این اتفاق در سریال مختارنامه هم افتاد و شما آنجا هم نقش یک زن مقتدر را به عهده داشتید یا در سریال امیرکبیر هم همین‌طور؟

واقعاً نقش‌هایم را خیلی دوست داشتم، چون هر کدام از آن‌ها با صلابت بودند. همان‌طور که تاکید کردم، ایستادگی در زندگی خیلی مهم است؛ و دیگر اولویت‌تان در زندگی چیست؟

این‌که با احترام با هم حرف بزنیم و انسانیت برایمان مهم باشد. فرقی ندارد فرد مقابل‌مان در چه حرفه‌ای مشغول به‌کار است. احترام را نباید فراموش کرد.

شنیده‌ایم یکی دیگر از دغدغه‌های شما سرودن شعر است، اما هیچ‌وقت آن را نشر ندادید.

بله، شعر می‌گویم و قصد دارم آن‌ها را چاپ کنم. در مجموع هم غزل می‌گویم و هم مثنوی، رباعی و گاهی هم شعر نو. خدا را شاکرم برای همه لطفی که به من داشته و مردم هم همیشه به من محبت دارند. سعی کرده‌ام هرگز در زندگی فخرفروشی نکنم و یادم نرود که این هنر را به خاطر موهبت الهی دارم.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *