در حالی که کارشناسان حوزه آموزش و پرورش و خانوادهها کیفیت و عدالت آموزشی را مطالبه میکنند خبرها حکایت از یک بحران کمی در این دستگاه دارد؛ بحرانی که به گفته برخی از مسوولان مربوطه مهمترین چالش پیش روی مسوولان در این حوزه است و تاکنون هیچ راهکار امیدوارکنندهای ارایه نشده است.
یک عدد بیانگر عمق و گستردگی این بحران است؛ گفته میشود کمتر از ١٠ درصد نیروهایی که از آموزش و پرورش خارج میشوند، نیروی جدید جذب این دستگاه میشود. این یعنی هر سال بیش از نود درصد کسری نیرو به نسبت خروجیها خواهد داشت و از طرفی با توجه به افزایش جمعیت دانشآموزی این کسری بیشتر هم خواهد شد. آموزش و پرورش یک نهاد متکی به نیروی انسانی است یعنی همهچیز بستگی به حضور یک معلم دارد، یعنی اگر همهچیز را برای دانشآموزان آماده کنیم و مدرسه و کلاس درس و کتاب و امکانات و تجهیزات فراهم شود اما معلمی وجود نداشته باشد نمیشود کاری را پیش برد. لذا در چنین دستگاهی کمبود نیروی انسانی یعنی تعطیلی کلاس و مدرسه یا تراکم کلاسها یا استفاده از نیروهای بیتجربه و دانش و مهارت برای یک امر مهم و حیاتی.
بحران نیروی انسانی در آموزش و پرورش و کمبود نیرو باعث شده است که دیگر سخن گفتن از کیفیت آموزش یا عدالت آموزشی به حاشیه برود و در پاسخ به این مطالبه هر مسوولی خواهد گفت «من معلم ندارم بفرستم سر کلاس، شما از کیفیت و عدالت سخن میگویید.»
تاکید بر این بحران وهشدار دادن به این معضل برای آن است که هنوز به اوج خود یعنی سه سال آینده که تقریبا نیمی از نیروهای موجود بازنشسته میشوند نرسیدیم، باید چارهای اساسی اندیشید و به کمک آموزش عالی در کنار ظرفیتهای خالی دانشگاه فرهنگیان نیازهای هر سال را تامین کرد و از این کمیت حیاتی عبور کرد تا بتوان سخن از کیفیت و عدالت آموزشی به میان آورد.
نباید تشدید نیاز به معلم مسوولان را از تربیت و گزینش معلمانی با ویژگیهای شخصیتی و مهارت و دانش مورد نیاز این حرفه منحصربهفرد غافل کند. درست است که محدودیتها گاهی مسوولان و مدیران را در فشار قرار میدهد اما برای رفع این فشار در هر چیزی میتوان تخفیف داد و بر هر چیزی میتوان چشم بست اما نمیتوان افرادی را به عنوان معلم وارد سیستم تعلیم و تربیت کرد که شرایط احراز این حرفه را ندارند. تجربه ورود نیروهای ضعیف در اوجگیری آمار دانشآموزی در اواخر دهه ۶٠ و اوایل دهه ٧٠ و ورود بیضابطه در دولت نهم و دهم، به اندازه کافی به نظام آموزشی ما آسیب وارد کرده است و بیش از این تحمیل نیروهای ناکارآمد به دور از تدبیر و انصاف و دلسوزی برای کودکان و نوجوانان است. تجدید نظر در نظام گزینش و تربیت معلم در آستانه تحول بزرگ نیروی انسانی، تبدیل کردن تهدید به یک فرصت برای تزریق معلمانی توانمند و سالم و کارآمد است، معلمانی که بتوانند روح تازهای در کالبد نظام آموزشی ایجاد کنند و دوباره عشق و علاقه و زندگی را به کلاس و مدرسه برگردانند تا شاگردان آنها مانند قدیمیها با آه و حسرت از معلمانی سخن بگویند که برایشان زندگی را معنا میکردند و از شخصیتهایی بگویند که سازنده رویاهایی کودکی و نوجوانی آنها بوده است.
بی تردید این مهم در شرایطی که کشور در ابعاد مختلف با بحرانها و مشکلات متعدد روبهرو است به این سادگی قابل تحقق نیست اما چون آموزش و پرورش جایگاه ویژهای دارد و در تمام تحولات آنچه که تحولش گسترده و درازمدت معنا مییابد نهاد تعلیم و تربیت به طور عام و دستگاه آموزش و پرورش به طور خاص است، امید است در اوج بحرانها این مهم به دست فراموشی سپرده نشود.
منبع: اعتماد انلاین