جمعه , ۳۰ ام آذر ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۳:۲۴ بعد از ظهر به وقت تهران

بلاتکلیفی جوانی که مادربزرگش را برای سرقت جواهراتش کشت

پسر جوانی که مادربزرگش را به قتل رساند تا جواهرات او را سرقت کند، هفت سال بعد از ارتکاب جنایت و صدور حکم قصاص بار دیگر برای تعیین تکلیف در دادگاه حاضر شد.

به گزارش خبرنگار شرق هفت سال قبل خبر پیداشدن جسد زنی به نام فرشته در خانه‌اش به مأموران پلیس تهران داده شد. با حضور مأموران در محل مشخص شد فردی که مرتکب قتل شده، قطعا یک آشنا بوده است. جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و همسر مقتول توضیحاتی به مأموران داد.
همسر فرشته در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: در‌حالی‌که همسرم در خانه حضور داشت، از منزل خارج شدم؛ حدودا ساعت ۱۴ بود که به خانه بازگشتم؛ اما برخلاف همیشه درِ آپارتمان قفل شده بود و همسرم نیز پاسخ‌گوی تماس‌های تلفنی نبود. این در حالی بود که همسرم درباره خروج خود از خانه چیزی نگفته بود. در‌حالی‌که نگران شده بودم، بلافاصله با فرزندان خود تماس گرفتم و آنها نیز پس از دقایقی به خانه ما آمدند؛ اما آنها نیز موفق به باز‌کردن در آپارتمان نشدند. حتی کلیدساز هم نتوانست در آپارتمان را باز کند. در نهایت تصمیم گرفتیم قفل در ورودی آپارتمان را بشکنیم و وارد خانه شویم که پس از ورود، با پیکر خون‌آلود همسرم روی زمین روبه‌رو شدیم. با بررسی دقیق آثار به‌دست‌آمده از صحنه ارتکاب جنایت از قبیل اصابت ضربات جسم تیز به قسمت‌های پشت سر و کتف سمت چپ مقتول، آثار پارگی ناشی از اصابت جسم تیز روی چادر نماز مقتول که نشان می‌داد جنایت در زمان نمازخواندن مقتول انجام شده است، نبود هرگونه آثار تخریب تا قبل از ورود همسر مقتول و فرزندانش به محل جنایت، سرقت همه طلا و جواهرات فرشته از محل نگهداری آنها و دیگر شواهد و دلایل به‌دست‌آمده از محل بررسی صحنه جنایت، کارآگاهان اطمینان پیدا کردند که جنایت با انگیزه سرقت طلاها و به دست فرد یا افرادی انجام شده است که بدون هرگونه درگیری یا اجبار وارد خانه شده و مقتول را از پشت سر مورد حمله و اصابت ضربات جسم تیز مانند چاقو قرار داده و پس از سرقت طلا و جواهرات نیز از محل متواری شده‌اند.
یک روز بعد از قتل، مرد طلافروشی که در محله‌ای که قتل اتفاق افتاده بود کار می‌کرد، با مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ تماس گرفت و گفت مرد جوانی قصد فروش نزدیک به ۲۰۰ گرم طلا و جواهرات دارد و او احتمال می‌دهد این طلا و جواهرات مسروقه هستند. بلافاصله بعد از اعلام خبر مأموران کلانتری در طلافروشی حاضر شدند و جوان ۲۰‌ساله به نام هامون را بازداشت کردند.
با شناسایی طلا و جواهرات به‌دست‌آمده از سوی اعضای خانواده فرشته، هامون برای انجام تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد که بلافاصله در همان مراحل اولیه تحقیقات مشخص شد او یکی از نوه‌های مقتول است. هامون در اظهاراتش منکر هرگونه ارتکاب جنایت شد و درباره طلا و جواهرات مادربزرگش نیز به کارآگاهان گفت: روز جنایت وارد خانه مادربزرگم شدم که متوجه شدم پسرعمه‌ام فرهاد، مادربزرگم را با چاقو زده و قصد سرقت طلا و جواهرات او را دارد. فرهاد را تعقیب کردم. او کیسه حاوی طلاهای مادربزرگ را به کناری انداخت و خودش فرار کرد. من هم آن را برداشتم تا بفروشم؛ اما دستگیر شدم. با توجه به اظهارات هامون، بلافاصله فرهاد نیز دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد.
فرهاد پس از بازداشت در اظهارات متناقضی یک بار مدعی شد این جنایت را به همراه دو پسر‌دایی‌اش مرتکب شده و بار دیگر نیز ادعا کرد زن ۲۶‌ساله‌ای به نام زیبا که قرار بود با هم ازدواج کنند، او را در این جنایت همراهی کرده است. در ادامه تحقیقات زیبا به دادسرا احضار شد؛ اما منکر دست‌داشتن در جنایت شد و گفت از این موضوع چیزی نمی‌داند.
زیبا خطاب به بازپرس پرونده گفت: ۲۶سالم است. شغلم خیاطی است. یک بار ازدواج کردم و چهار سال پیش طلاق گرفتم و دو بچه ۱۰‌ساله و هفت‌ساله دارم. ۱۰ ماه پیش با فرهاد آشنا شدم. او پس از مدتی به من ابراز علاقه کرد و از من خواست با هم ازدواج کنیم. خانواده‌ام خیلی موافق این وصلت نبودند و خودم هم چندان رغبتی به این موضوع نداشتم.
این زن ادامه داد: چهارشنبه‌شب در خانه بودم. وقتی برای کاری به حیاط رفتم، پایم لیز خورد و چانه‌ام زخم شد و من را به بیمارستان بهارلو بردند. به‌همین‌خاطر در تمام طول پنجشنبه و جمعه در خانه بودم؛ یعنی زمان قتل نمی‌توانستم از منزل بیرون بروم و اینکه فرهاد گفته من همراه او بودم، دروغ محض است و نمی‌دانم چرا چنین دروغی گفته است. از چهارشنبه‌شب تا بعدازظهر پنجشنبه که فرهاد دستگیر شد، چندین بار با من تماس گرفت و به من پیامک داد تا با او بیرون بروم؛ اما من قبول نکردم. او مدام پیام می‌داد که می‌خواهد با من ازدواج کند و می‌گفت این آخرین فرصت‌مان است. حتی به پدرم گفته بود که می‌خواهم زیبا را به مشهد ببرم و او را عقد کنم؛ اما بعد از اینکه دید من جواب او را نمی‌دهم، شروع به فحاشی کرد. بعدازظهر پنجشنبه فرهاد به من زنگ زد و گفت مادربزرگش مرده و می‌خواهد من را برای بار آخر ببیند. من هم فکر کردم طبق معمول نقشه‌ای دارد و به‌همین‌خاطر با او نرفتم، تا اینکه متوجه شدم فرهاد مادربزرگش را کشته است.
بعد از انجام تحقیقات مشخص شد زیبا بی‌گناه است. به‌این‌ترتیب این زن آزاد و پرونده فرهاد با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. بعد از اینکه کیفرخواست علیه او خوانده شد، اولیای‌دم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت. او جزئیات قتلی را که اتفاق افتاده بود، توضیح داد و خواستار بخشش از سوی اولیای‌دم شد. در پایان هیئت قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. با تأیید حکم قصاص پرونده برای اجرای حکم به دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. در این مدت متهم تلاش کرد رضایت اولیای ‌دم را بگیرد؛ اما موفق نشد. از طرفی اولیای ‌دم برای اجرای حکم او باید تفاضل دیه می‌پرداختند و این کار را انجام نداده بودند؛ به‌همین‌دلیل حکم قصاص نیز اجرا نشد، تا اینکه با گذشت هفت سال از این ماجرا پسر جوان درخواست اعمال ماده ۴۲۹ کرد و دادگاه این درخواست را بررسی کرد. متهم در جلسه دادگاه گفت: من از کرده خودم پشیمان هستم. زمانی‌ که این قتل را مرتکب شدم، بسیار جوان بودم و دروغ‌هایی که گفتم، از ترسم بود. من درخواست بخشش دارم؛ اما موفق نشدم رضایت اولیای‌ دم را بگیرم. با توجه به اینکه هفت سال است بلاتکلیف هستم و اولیای‌ دم هم نه رضایت می‌دهند و نه حکم را اجرا می‌کنند، درخواست دارم با وثیقه از زندان آزاد شوم. با پایان گفته‌های متهم، قضات وارد شور شدند و به‌زودی در این زمینه تصمیم خواهند گرفت.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *