یکشنبه , ۲ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۶:۲۴ بعد از ظهر به وقت تهران

به دوران زیست مسالمت ‌آمیز با کرونا خوش آمدید!

به دوران زیست مسالمت‌آمیز با کرونا خوش آمدید؛ حالا بیش از ۱۰۰ روز از آمدن کرونا به ایران می‌گذرد، در این مدت تلاش‌های زیادی شد تا به روزهای عادی پیش از کرونا برگردیم، اما در نهایت آنچه ماند «عادت به زندگی کرونایی» لقب گرفت. جامعه ایرانی که نه! جامعه جهانی حالا خودش را برای ورود به دوران جدیدی آماده می‌کند که قطعاً یکی از الزاماتش، پذیرش ویروسی به‌نام کروناست؛ ویروسی که تا به امروز هیچ ورژن ضعیف شده یا نشده و زور بازویی نتوانسته از عرض اندامش کم کند. اتفاقاً ضعیف که نشده با زیر خم گرفتن جوان‌ترها و افراد بدون هیچ بیماری زمینه‌ای، چموش‌تر هم شده است.

به دوران زیست مسالمت ‌آمیز با کرونا خوش آمدید!

برخی، اما هنوز اصرار دارند تا فریب تبلیغات خیالی کاذب را بخورند. چرایش هم ساده است! انکار کنید، راحت ترید. چون اگر بپذیرید باید ماسک را جزو قوانین هر روزه پوششتان به رسمیت بشناسید، باید دور جمع‌های شلوغ و پر ازدحام و دورهمی‌های دوستانه را خط بکشید، باید قید خریدهای بی‌دغدغه و بیرون رفتن‌های بی‌هدف را بزنید، باید در حمل‌ونقل با وجود خستگی روی صندلی نشانه‌گذاری شده ننشینید و باید ماسک را در گرمای طاقت فرسای تابستان امسال در هر مجموعه بسته‌ای روی صورتتان حفظ کنید. این راهکارها اما در نهایت ارزشش را دارد، چراکه نامتان را از لیست حدوداً ۹ هزار نفری فوت شدگان کرونا حذف می‌کند. اما آیا شهروندان تهرانی به این الزامات بویژه در این شرایط که حدود ۹۰ درصد کسب و کارها باز شده‌اند، توجه نشان می‌دهند؟! مشاهدات عینی که نه! آمارهای رسمی از زبان علیرضا زالی، فرمانده ستاد مقابله با کرونای تهران نگران‌کننده‌تر از همه حرف‌هایی‌است که تا این لحظه شنیده اید. «۸۹ درصد تهرانی‌ها به کرونا روی خوش نشان داده و اما فقط ۱۱ درصد سبک جدید زندگی با کرونا را پذیرفته‌اند.» وعده‌های مسئولان از بازگشت محدودیت‌ها در صورت حاد شدن اوضاع حکایت دارد.

 

بازگشت آرام دستفروش‌ها

میدان هفت تیر، بساط بلند بالای دستفروشان از نو چیده شده است. کافیست عصر یکی از روزهای هفته گذرتان به این خیابان بیفتد، نه تعجب نکنید تا اسفند سال ۹۹ تقریباً ۸ ماه مانده است! رگال‌های فروش مانتو حتی تا وسط خیابان هم کشیده شده و اگر بخواهید از پیاده رو به سمت خیابان بهار یا مفتح بروید، قطعا خیابان گزینه‌ای بهتری است! دستفروش‌های ماشینی را هم به این حجم بساط‌ها اضافه کنید. بساطی‌ها با اجازه یا بی‌اجازه به معابر بازگشته‌اند، اما کرونا نه اندازه بساط‌ها را کوچک کرده و نه حتی کسی را وادار کرده تا فاصله اجتماعی بین هر بساط و خریدار و فروشنده را رعایت کند. از یک جمعیت حدوداً ۱۰۰ نفره، به جرأت شاید ۱۰ نفر هم ماسک نزده‌اند، از دستکش که دیگر خبری نیست و اگر هم باشد آنقدر اجناس از اول تا آخر خیابان لمس شده‌اند که کافیست دستی ناخواسته به صورتی بخورد!

 

یک صندلی هزار سودا!

اینجا یک آرایشگاه معروف زنانه در یکی از پاساژهای معروف خیابان اندرزگوست. وقت دهی طبق روال همیشه است. با این تفاوت که از شما خواسته می‌شود تا با همراه وارد نشوید. دم در کفش هایتان را باید با کاور بپوشانید. دستکش و ماسک الزامی است. اما سالن بشدت شلوغ و پر ازدحام است. مشتری‌ها با اصرار خودشان آمده‌اند. روسری‌شان را بر می‌دارند و روی صندلی که همه سر بر آن می‌گذارند، می‌خوابند، ماسک‌ها چندین بار برداشته می‌شود تا منظورشان به آرایشگر برسد. آرایشگر ماسک دارد؟ شیلدی که از گرما کلافه‌اش کرده را چندین بار برمی دارد، فنجان چای بارها دست‌به‌دست می‌شود تا بالاخره به آرایشگر می‌رسد، در نهایت هم چایش را می‌نوشد و هم مشاوره می‌دهد.

 

کباب قفقازی با بو و عطر کرونا

رستوران‌ها و کافه‌ها بالاخره باز شدند. انتظارها تقریباً ۳ ماه طول کشید. خیلی‌ها کم کم یادشان رفته بود طعم کباب‌های قفقازی و چلوکباب‌های روغن چکه کن کبابی‌های پر طمطراق تهران را! حالا تقریباً یک هفته ازبازگشایی رستوران‌های پر ریسک می‌گذرد، ظرف‌ها تماماً یک بار مصرف شده، گالن‌های ضدعفونی دست‌به‌دست می‌چرخد. گارسن‌ها با ماسک و دستکش سرویس می‌دهند، گران ترها، دستگاه‌های ضدعفونی‌کننده عجیب و غریب کار گذاشته‌اند. مشتری‌ها اما به زحمت ماسک زده‌اند، حواسشان بیشتر از آنکه به بهداشت اطرافشان باشد، به نرخ‌ها و غذاهای محدود شده در منوهاست. اعتراضی هم اگر می‌شنوید دقیقاً به‌همین منظور است، صندلی‌ها باید یک در میان پر شود، اما مشتری‌ها گوششان به این حرف‌ها بدهکار نیست، همین که بوی سس آلفردو در هوا بلند می‌شود، فاصله‌گذاری از سرشان می‌پرد. از ۱۰ نفر مشتری به ندرت دو نفر از جایشان بلند می‌شوند تا دستشان را بشورند. همین مایع ضدعفونی‌کننده را هم به زحمت روی دست کسی می‌بینید! اما اتفاقی که افتاده رستوران ها خلوت است، اضطراب اجتماعی همچنان اجازه تازه‌‌وارد‌ها به رستوران ها را نمی‌دهد.

 

تفسیر خبرها را به خبره‌ها بسپاریم

درست در زمان بسته بودن همه پاساژ‌ها، این پاساژ معروف واقع در شمال تهران باز بود. با یک تب سنج به داخل راهنمایی می‌شوید. تقریباً همه مغازه‌ها به جز کافه‌ها باز است. مغازه‌ها اما آنقدرها که دیده می‌شود، شلوغ نیست. مردم تمایلشان به خرید را از دست داده‌اند؟ جواب منفی است، نرخ‌ها دست و دل مشتری‌ها را بسته است. خیلی مشتری‌ها اما بدون ماسک داخل هیچ فروشگاهی نمی‌شوند. قبل از آنکه دستتان به لباس‌ها برخورد کند، فروشنده، با مواد ضدعفونی خودش را می‌رساند. درست برعکس میادین میوه و تره‌بار، نه خبری از فاصله اجتماعی است و نه ماسک و دستکش. مشتری‌ها با یک ماسک خیالشان را راحت کرده‌اند. در یک فضای نمور ۱۰ متری تقریباً ۵۰ نفر بی‌فاصله ایستاده‌اند.
از چند روز پیش اجبار به استفاده از ماسک در مترو، اتوبوس و حتی تاکسی شدت گرفته است. ۱۰ روز پیش را فراموش کنید، حالا اجبارها آنقدر جدیست که هیچ کس بدون ماسک نمی‌تواند از گیت سختگیرانه مأموران مترو رد شود. بعضی دور پول نقد را خط کشیده‌اند. کارت های اعتباری این روزها سبک زندگی همه ما را تحت‌الشعاع قرار داده، اجبار اجتماعی نباید یادمان برود. زندگی همه ما حالا در گروی زندگی دیگریست. تعارف‌ها را کنار بزنید، فنجان چای سینی آبدارخانه را فراموش کنید. برای مدتی با علاقه‌مندی هایمان خداحافظی کنیم. تفسیر خبرها را به خبره‌ها بسپاریم.
پارک‌ها دوباره به‌روزهای اوجشان بازگشته‌اند. قیطریه، ملت، غرب یا شرق فرقی نمی‌کند، هوا که کمی خنک شد، سیل جمعیت به سمت ورودی‌ها سرازیر می‌شود، کودک، جوان، سالمند… فاصله فیزیکی در پارک‌ها حتی به نیم متر هم نمی‌رسد، زمین‌های بازی کودکان در محاصره بزرگ‌ترهای بدون ماسک قرار دارند. بلال‌های نوبرانه روی زغال‌های داغ دست به دست می‌شوند و سطل آب نمک حتی یکبار هم خالی نمی‌شود، غرفه پارک باز است و کسی بدون آنکه حتی دستش را بشوید، تا آرنج چندین بار بلالش را در سطل می‌زند و بیرون می‌آورد.
باشگاه‌های ورزشی در لیست آخرین پرریسک‌هایی بوده‌اند که مسئولان بالاخره به باز شدنشان رضایت دادند، حالا از ورزش‌های عمومی بیش از ۱۰ نفر خبری نیست، تماس هم بگیرید شما را به کلاس‌های خصوصی گران هدایت می‌کنند، کلاس‌های عمومی حدوداً ۴ نفره نیز در منوی باشگاه‌ها قرار گرفته اما گرانی کلاس‌ها حالا بیش از کرونا در کسادی این بازار تأثیر گذاشته است.

 

سفر یا خطر

از تعطیلات دوازدهم تا پانزدهم خردادماه تقریباً ۲ هفته می‌گذرد، حالا با نگاهی به لیست فوتی‌های این روزها که دوباره سه رقمی شده، متوجه خواهید شد که چرا نباید به سفر می‌رفتیم. خیلی‌ها در جاده‌های شمال به ترافیک کلافه کننده جاده‌ها خوردند و برخی هم در جاده‌های غربی و شرقی و کریدورهای هوایی، به خیال آنکه همه چیز تمام شده، سفرهای نوروزی خود را در آخرین روزهای بهار از سر گرفتند. سفرهایی که راه را برای خیز دوباره کرونا آماده کرد و به تعداد استان‌های قرمز و خطرناک افزود. کارشناسان همچنان هشدار می‌دهند که سفر نروید، حتی سفرهای ضروری را هم کاهش دهید. اوقات خوش شما زود تمام می‌شود، اما بار سنگین بیماری دست از سرتان برنخواهد داشت. تعطیلات آخر این هفته را بی خیال شوید، همچنان در خانه بمانید، گرما تأثیری بر کرونا ندارد که اگر داشت، استان‌های جنوبی به وضعیت هشدار نمی‌رسیدند. پس خیالتان را با خیالات بیهوده پر نکنید. اجازه ندهید نام عزیزان‌تان به لیست فوتی‌ها اضافه شود.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *