جوان ۳۳ ساله در حالی که زندگی بسیار سالم و معمولی را پشت سر می گذاشت، به یک باره دچار سردرد های شدید میگرنی شده و در بیمارستان بستری می شود. اما متاسفانه پزشکان نمی توانند کاری برای او بکنند…
رایان ۳۳ ساله به همراه خانواده اش زندگی آرامی را پشت سر میگذاشت. مرد جوان از لحاظ تندرستی در وضعیت خوبی بود و هیچ بیماری کشنده ای نداشت. یک ماه پیش به علت سردرد شدید میگرنی با پاهای خودش به بیمارستان رفت و دیگر از آن محل زنده بیرون نیامد.
رایان به علت سکته مغزی و متعاقب آن مرگ مغزی به کما فرو رفت. خانواده مرد جوان این حقیقت را که رایان برای همیشه رفته است. رد کرده با اصرار خواستند متصل به دستگاه باقی بماند. تا شاید معجزه ای باعث بازگشت رایان به زندگی شود. غافل از اینکه فرزندشان برای همیشه رفته است.
اولین کسی که این حقیقت را باور کرد. خواهر رایان بود. او برای خداحافظی آمد. در نهایت پدر و مادر رایان نیز تسلیم شده قبول کردند اعضای بدن فرزندشان نجات بخش فرد دیگری شود.
آخرین فرد خانواده دوست صمیمی رایان، مولی بود. مسئولین بیمارستان به عنوان آخرین وداع اجازه دادند سگ رایان در اتاقش حاضر شود.
مولی با وجود آنکه از پشت توسط پدر رایان به شدت مهار شده بود. در ابتدا سعی کرد دوست جوانش را از خواب بیدار کند. او کاملا متوجه بود که اتفاق بدی برای رایان افتاده است.
گوش ها و دم مولی رو به پایین بوده با نگاهی غمگین و افسرده سر بر تخت دوستش نهاد در نهایت او نیز تسلیم تقدیر شد.
قلب رایان بعد از اهدای عضو به جوانی ۱۷ ساله جانی دوباره بخشید. این امر باعث تسلی خانواده داغدار این مرد جوان گشت. مادر رایان در این رابطه گفت: اگر رایان می فهمید قلبش باعث نجات جان یک جوان دیگر شده حتما خوشحال میشد.
مولی اما دیگر مثل گذشته نبود. او تا قبل از مرگ رایان بسیار اجتماعی و شاد بود. ولی حالا تبدیل به سگی منزوی و ساکت شده است. مولی هیچ رغبتی به دیگران نشان نمیدهد.//کافه ترک
وای خدا اونوقت من دل کسی که عاشقم بود رو شکستم و بهش گفتم خودکشی کنه. الان عذاب وجدان شدیدی دارم عجب غلطی کردم.