جمعه , ۳۰ ام آذر ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۸:۴۷ بعد از ظهر به وقت تهران

زن جوان: تنوع طلبی همسرم آشیانه ام را ویران کرد

خوب می دانم اختلافات شدید بین من و همسرم که به آستانه طلاق کشیده است ریشه در مسائل فرهنگی و تحصیلی دارد اما پنهان کاری برخی موضوعات خانوادگی در مراسم خواستگاری و همچنین آشنایی همسرم با یک زن دیگر در فضای مجازی به شدت به این اختلافات و ناسازگاری ها دامن زده است تا جایی که…

پیش‌نویس خودکار

 

زن جوان که به اتهام کتک کاری و ترک انفاق از همسرش شکایت کرده بود با بیان این که همسرم به خاطر تنوع طلبی و ارتباط با زنان دیگر هیچ رابطه عاطفی با من ندارد درباره سرگذشت خودش به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: دومین فرزند یک خانواده شش نفره هستم که پدرم با کارگری و بدبختی هزینه های زندگی ما را تامین می کرد مادرم نیز همانند پدرم تحصیلات ابتدایی داشت و به امور خانه داری مشغول بود. در این شرایط من تا مقطع دبیرستان درس خواندم اما نتوانستم به دلیل مشکلات اقتصادی و خانوادگی تحصیلاتم را تا پایان دبیرستان ادامه بدهم و به همین دلیل ترک تحصیل کردم تا این که فروردین سال ۹۱ «مختار» به خواستگاری ام آمد. او مدرک تحصیلی کارشناسی اش را در یکی از رشته های علوم انسانی دانشگاه آزاد گرفته بود اما پدرش اهل یکی از روستاهای شهری در خراسان رضوی بود که همه اطرافیانم از اهالی آن شهر می ترسیدند نمی دانم چرا همه خانواده و دوستان و آشنایانم بسیاری از اهالی آن شهر را افرادی عصبانی و خشمگین تصور می کردند به همین دلیل پدرم بلافاصله به خواستگارم جواب رد داد چرا که معتقد بود ریشه نسبی خواستگارم به آن شهر باز می گردد و من در زندگی خوشبخت نخواهم شد اما مادر خواستگارم که از اهالی سمنان بود همچنان بر این خواستگاری پافشاری می کرد و مدعی بود پسرش به شهر مد نظر ما رفت و آمدی ندارد و خصوصیات اخلاقی اش نیز با پدرش تفاوتی از زمین تا آسمان دارد. خلاصه این اصرارها و رفت و آمدها حدود یک سال و نیم به طول انجامید تا این که در نهایت پدرم به این ازدواج رضایت داد و من و مختار با هم به گفت وگو پرداختیم. او که در یک شرکت خصوصی کار می کرد و ماهیانه ۳۰۰ هزار تومان حقوق دریافتی داشت مدعی بود پدرم از همسر اول خود صاحب فرزندی نشده و به همین دلیل با مادر من ازدواج کرده است و من هم بیشتر به زادگاه مادرم در سمنان تعلق خاطر دارم. خلاصه طولی نکشید که پای سفره عقد نشستم و در حالی به زندگی مشترک با مختار ادامه دادم که او به تحصیلاتش ادامه داد و مدرک فوق لیسانس گرفت. این گونه بود که با افزایش ناگهانی حقوق همسرم زندگی ما رونق دیگری یافت اما متاسفانه از آن چه می ترسیدم بر سرم آمد چرا که همسرم دست بزن داشت و توهین و فحاشی می کرد وقتی از نظر مالی اوضاع اقتصادی ما بهتر شد همسرم نیز به دنبال تنوع طلبی رفت و مدام با زنان غریبه در فضاهای مجازی ارتباط داشت. به همین دلیل روابط عاطفی ما هر روز سردتر می شد و اختلافاتمان شدت می گرفت.
مختار ادعا می کرد من یک دختر بی سواد و خانه دار روستایی هستم و او از همراه بودن با من خجالت می کشد همسرم می گوید تو در شأن من نیستی و من باید حداقل با یک دختر پزشک ازدواج می کردم از سوی دیگر زمانی که به زادگاه مادرش رفته بودیم تازه فهمیدم که مختار درباره تعداد همسران پدرش نیز به من دروغ گفته است و پدر شوهرم دارای سه زن رسمی است و از همسر اولش نیز پنج فرزند دارد. مادر مختار نیز پس از طلاق از همسر اولش و در حالی که صاحب یک پسر بوده با پدر همسرم ازدواج کرده و بعد از آن نیز زن دیگری را به عقد خودش درآورده است. وقتی به مختار اعتراض کردم که چرا در جلسه خواستگاری به من دروغ گفته است با عصبانیت فریاد زد این که پدرم چند زن دارد ربطی به تو ندارد! اختلافات و ناسازگاری های بین من و همسرم در حالی شدت می گرفت که او هر بار مرا کتک می زد و دختری بیسواد خطاب می کرد. با وجود این من به خاطر دختر یک ساله ام همه این مشکلات را تحمل می کردم تا شاید روزی همسرم به آغوش خانواده اش بازگردد و دست از ارتباط با زنان غریبه بردارد ولی او تصمیم گرفته است با یکی از همان زنانی که در فضای مجازی با او آشنا شده ازدواج کند و من دیگر تحمل سرزنش ها و کتک کاری های او را ندارم. از سوی دیگر نیز همسرم با ندادن مخارج زندگی مرا برای گرفتن طلاق در تنگنا گذاشته است اما ای کاش…
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ عابدی (رئیس کلانتری قاسم آباد) پرونده شکایت این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی و توسط کارشناسان زبده کلانتری مورد رسیدگی قرار گرفت تا آن ها به زندگی مشترک خود با رفع اختلافات ادامه دهند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

۲.۶/۵ - (۵ امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *