مجله انلاین دوستان : مدیرعامل پروژه داماک صراحتا به این موضوع اشاره کرده و میگوید: دوبی بهخاطر جاذبههای برترخود در سراسر جهان مشهور است و جنگل بارانی دوبی یکی دیگر از این جاذبههاست که موجب رشد شهر دوبی خواهد شد.
این روزها درحالیکه همسایه اماراتی ما در فکر ساخت جنگل مصنوعی در بیابانهای لمیزرع دوبی است؛ ما بهشدت درحال نابودی جنگلهای خدادادی کشورمان هستیم. از یک سو بهدلیل توسعه سدسازی و طرحهای اشتباه انتقال آب بین حوضهای و استقرار مدیریتنشده صنایع؛ روند بیابانی شدن ایران را سرعت بخشیدهایم و از سوی دیگر انتظار درآمد بالای اقتصادی از منابع آب و خاک کشوری داریم که در کمربند خشک جهان قرار گرفته است.
جنگل بارانی دوبی ، هرچند که از آن بهعنوان مرکز فرهنگی و آموزشی برای آشنایی با انواع گونههای گیاهی و جانوری جنگلهای باران تعبیر شده اما در اصل یکی دیگر از پروژههای بلند پروازانه امارات در خلق بزرگترین و بهترین و اولین و برترینهای گردشگری بهگونه مصنوعی در جهان است.
زیاد الجار، مدیرعامل پروژه داماک صراحتا به این موضوع اشاره کرده و میگوید: «دوبی بهخاطر جاذبههای برترخود در سراسر جهان مشهور است و جنگل بارانی دوبی یکی دیگر از این جاذبههاست که موجب رشد شهر دوبی خواهد شد.»
جنگلهای استوایی دوبی، جایگزین جنگلهای ایران
این جنگل مصنوعی که تحت عنوان پروژه آکویا اکسیژن آغاز شده، قرار است تا قبل از اکسپوی سال ۲۰۲۰ تکمیل شود، یک زمین وسیع گلف نیز در خود دارد.
بهگفته وی این جنگل مصنوعی طوری طراحی شده است که محیط طبیعی جنگلهای بارانی را ، که ۶ درصد سطح زمین را پوشش میدهند بازسازی کند.
اکنون بهنظر میرسد امارات از هماکنون در طرح استراتژیک در راستای توسعه گردشگری، به استقبال نابودی جنگلهای طبیعی در ایران میرود که احتمالا سیل گردشگران طبیعتدوست ایران و ثروتمند ویلانشین شمال را درسالهای آینده روانه جنگل مصنوعی و خانههای لوکس درپروژه جنگل سازی «داماک» کند.
ساخت جنگل عصر ژوراسیک در سنگاپور
پیش از این نیز مقامات کشور سنگاپور اعلام کرده بودند که در آینده نزدیک یک جنگل از درختهای استوایی و بارانی عصر ژوراسیک و دوران دایناسورها بهطور مصنوعی ساخته ودر معرض دید بازدید کنندگان قرارمی دهند.
ساخت جنگل مصنوعی در سنگاپور با آب و هوای استوایی آن نهایت استفاده از مواهب طبیعی است و این سوال را مطرح میکند چراباید برای تامین معیشت مردم محلی و رونق گردشگری،بهجای توسعه مزارع و ساختمانسازیهای مخرب، اجرای طرحهای مشابهی در محیطهای جنگلی ضمن حفاظت و توسعه جنگل و گونههای بومی در جنگلهای شمال ایران امکانپذیر نباشد؟
جالب آن که دکترعلی القبلاوی استادیار دانشگاه شارجه و مدیر پروژه بانک بذر و مجموعه گیاهان خشک در امارات اعلام کرده است که تامین آب کافی برای حفاظت از این پروژه بهاحتمال زیاد در محیط بیابانی اقدامی ناپایدار است.
او گفت: «چنین پروژهای به چالش کشیدن طبیعت برای ایجاد یک جنگل مصنوعی در فضای بیابانی بسیار سخت و دشوار است زیرا برخلاف درختچه های صحرایی و درختان بومی که با استفاده از استراتژیهای مختلف برای زنده ماندن با مقدار اندک آب سازگاری یافتهاند، ادامه بقای یک جنگل بارانی حتی پس از ساخت موفقیتآمیز آن و تامین مقادیر بسیار بالای آب و حفظ رطوبت در زیر محیط گنبدی این جنگل مصنوعی از طریق تبخیر آب، بسیار دشوار است.
زیرا بسیاری از باکتریها و قارچها که بسیاری از آنها بهشدت خطرناک هستند درمحیطهایی گرم و مرطوب و بسته شناخته شده است. بنابراین باید قبل از شروع این پروژه بررسیها وارزیابیهای زیست محیطی انجام شود. »
از هر هزار هکتار یک هکتار کاهش جنگل در کشور
اخبار مربوط به ساخت جنگلهای مصنوعی در کشورهای مختلف درحالی منتشر میشود که خبرهای خوبی از کشور بهگوش نمیرسد. چندی پیش رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور درباره جنگلزدایی در ایران گفت: طی ۱۰ سال گذشته سطح جنگلهای کشور ثابت نبوده و روند کاهشی داشته است؛ بهگونهای که در این بازه زمانی وسعت جنگلها با کاهش ۱۴ هزار هکتاری مواجه شده که نشان میدهد در این مدت از هر هزار هکتار یک هکتار کاهش سطح داشتهایم.
خداکرم جلالی، معاون وزیر جهاد کشاورزی با بیان اینکه سطح جنگلهای کشور ۱۴ میلیون هکتار است، افزود: ارزش جنگلهای ایران و جهان از دو منظر بازاری و اکولوژیکی قابل بررسی است که ارزش اکولوژیکی یک جنگل یا یک اصله درخت معمولا سه برابر ارزش بازاری آن محاسبه میشود.
ارزش برخی از گونهها و درختان که در تخریب و تصرفات غیرقانونی مورد ارزیابی قرار گرفته و جرائم آن از متخلفان دریافت میشود تا حدود ۴۰ میلیون تومان نیز برای هر درخت محاسبه میشود؛ بهگونهای که ارزش بازاری یک درخت میتواند بسته به نوع چوب و ارزش آن در بازار تا ۱۰ میلیون تومان برسد که بهاضافه ارزش اکولوژیکی سه برابری آن، حدود ۴۰ میلیون تومان ارزش دارد.
یک هزار میلیارد تومان خسارت سالانه بیابانی شدن
وی خسارت سالانه ناشی از پدیده بیابانی شدن را حدود یک هزار میلیارد تومان ذکر کرد و گفت: هفت میلیون هکتار کانون بحرانی در کشور شناسایی شده است. درحال حاضر برآورد دقیقی از خسارت ناشی از حرکت شنهای روان وجود ندارد و اگر ابعاد مختلف موضوعاتی نظیر پدیده گرد و غبار را بررسی کنیم خسارتهای سنگینی دارد. اما برآوردهای اجمالی نشانگر آن است که خسارت سالانه ناشی از پدیده بیابانی شدن در کشور حدود یک هزار میلیارد تومان است.
دو برابر آن چیزی که کاشتهایم، جنگلزدایی کردهایم
همچنین محمد درویش مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست درباره بیابانزایی در ایران گفته است: طبق گزارشهای یکی از نمایندگان مجلس در کمیسیون اصل ۹۰ که منتشر شده، در طول ۲۵ سال گذشته دست کم ۴ میلیون هکتار از راضی منابع طبیعی تغییرکاربری پیدا کرده است این درحالی است که سازمان منابع طبیعی کشور در طول عمر ۱۲۵ سال خود تنها دومیلیون هکتار جنگلکاری کرده یعنی بیش از دو برابر آن چیزی که کاشته، جنگلزدایی کرده است و نکته جالب توجه اینجاست که تمامی این تغییرکاربریها با مجوز انجام شده.
این نشاندهنده این است که متاسفانه سازمان منابع طبیعی و محیط زیست بهرغم اینکه از قدرتهای لازم برخوردار هستند اما عملا از قدرتی برای ایفای نقش خودشان برای حفظ محیطزیست برخوردار نیستند.
بیابانزایی بهدلیل توسعه سدسازی و طرحهای اشتباه انتقال آب
تشدید بیابانزایی و خشکسالی ممتد، بهدلیل توسعه سدسازی و طرحهای اشتباه انتقال آب بین حوضهای، استقرار مدیریتنشده صنایع، تأکید بر کشاورزی غیراصولی و پرمصرف و… روند بیابانی شدن ایران را سرعت بخشیده است.
واقعیت این است که حالا دیگر بیابانزایی فقط پیشروی ماسهها و خشکی کاریزها نیست، بلکه افت حاصلخیزی خاک و افزایش مهاجرت و همینطور افزایش شاخص بزهکاری و روند فزاینده افسردگی و ناامنی از تبعات جدید بیابانزایی است.
منابع آب زیرزمینی ما دارد تمام میشود، آلودگی هوا تشدید و زیگونگی در ایران دچار تخریب بیسابقهای شده است. همین تشدید فشارهای انسانی و خشکسالی در کنار تغییر اقلیم، در کشور نمود بیشتری پیدا کرده است. حوضه آبخیز دریاچه ارومیه بهطرز آشکاری با افزایش دما مواجه و افزایش دما سبب شده تا میزان تبخیر هم بیشتر شود و ریزشهای آسمانی مثل قبل کارکرد خود را نداشته و اغلب بهصورت باران و نه برف ببارد.
نابودی ۱۸ میلیون اصله بلوط در غرب کشور
ایران البته متاثر از جهان گرمایی است. تغییر اقلیم در ایران در کنار خشکسالی مدیریتی، دارد روند ناکارایی سرزمینی را تشدید میکند. نمود این وضعیت را میتوان در نابودی ۱۸ میلیون اصله بلوط در غرب کشور دید که آرامآرام خشکیدند.
فشار بیش از حد حضور دام، کشت زیراشکوب جنگل، گلا زنی، آتشسوزی، ورود ریزگردها و… از جمله مواردی است که در مناطق غرب و جنوب غرب کشور، بهنوعی فقدان مدیریت بومسازگانی را نشان میدهد. در همین شرایط، تاثیرات تغییر اقلیم را میتوان در خشکی سرشاخه اصلی سفیدرود در شمال یا سیوند در جنوب کشور دید.
خشکی رود پرآب سفیدرود در اردیبهشتماه نشان میدهد چگونه ایران نیز در فرآیند جهانگرمایی و تغییر اقلیمی گرفتار شده است. با این حال باید به ساخت ۷۲ سد روی حوضه آبخیز ارومیه نیز اشاره کرد. آمار رسمی نشان میدهد ساخت این سدها، نظام آبشناختی حوضه را بر هم زده است. بنابراین همین خشکی فزاینده دارد تخریب سرزمین ایران را تشدید میکند.
شوربختانه اگر همین حالا هم ۷۲ سد آبخیز ارومیه را برداریم، نمیتوانیم امیدوار باشیم که شرایط به حالت قبل برگرددچراکه وضعیت ارومیه مثل کارخانهای است که بهخاطر رعایت نکردن اصول ایمنی انگشتان کارگرانش زیر دستگاهها قطع شده و حالا مدیر با تجهیز کارخانه، میخواهد زیان ایجادشده را جبران کند، غافل از اینکه هرگز انگشتان کارگران به حالت اول باز نمیگردد و کارخانه مجبور است با کارگران بیانگشت کار کند. خشک شدن هامون، گاوخونی، زایندهرود، پریشان، بختگان، طشک و… همه انگشتان قطعشده طبیعت ایران هستند.
عدم تناسب در چیدمان توسعه کشور با توانمندیهای بومشناختی سرزمین
خلاصه اینکه دو دلیل اصلی برای شیوع بحران «تشدید روند کاهنده کارایی سرزمین» یا همان بیابانزایی در ایران وجود دارد. یکی اینکه چیدمان توسعه در کشور متناسب با توانمندیهای بومشناختی سرزمین نیست و دیگر اینکه کشور ما در عرض ۳۰ تا ۴۰ درجه نیمکره شمالی قرار گرفته است و اینجا جایی است که به آن کمربند خشک جهان گفته میشود و نباید انتظار درآمد اقتصادی بالایی از منابع آب و خاک داشت. این کشورها نباید به منابع آب و خاکشان بیش از حد وابسته باشند، بلکه باید هرطور شده به سمت کاهش وابستگی معیشتی به این منابع حرکت کنند.
واقعیت این است که خطر بیابانی شدن ایران بسیار زیاد است. نزدیک به یکسوم سکونتگاههای روستایی در کشور خالی از سکنه شده است. اتفاقی که در ۱۹۶۰ در منطقه ساحل (صحرای آفریقا) افتاد. در ایران خیلی بیسر و صدا روستاها در حال خالی شدن و شهرها در حال فربهتر شدن هستند. باید در چیدمان توسعه تغییر ایجاد شود و این تغییر در گام نخست محتاج تغییر در شیوه نگریستن ما به مفهوم توسعه است.