مجله انلاین دوستان : روی همان صندلیهایی که تا چند روز پیش مینشستیم و فیلم میدیدیم، حالا مردمی نشسته بودند که بیصبرانه اسم محسن یگانه را فریاد میزدند: «محسن بیا بیرون»
توی سالن، حضور بچهها به چشم میآمد ولی کسی از حضورشان حرص نمیخورد، کلا از دست هیچ چیز حرص نمیخوردند، آدمها آمده بودند تا فقط شبی را با خواننده محبوبشان بگذرانند و بروند.
تا حاضران بنشینند، انتظامات، صندلیها را با بلیطها وفق دهد و بالاخره چراغها خاموش شود، نیم ساعتی طول کشید. بعد دود همه جا را گرفت. همان جایی که برگزیدگان جشنواره فیلم فجر آمدند و سیمرغهایشان را گرفتند، حالا پر شده بود از دودی که قرار بود محسن یگانه ناگهان از میان آن ظاهر شود.
بالاخره آمد. سالن رفت روی هوا. صدای جیغ و دست آنقدر بلند بود، که تصورش هم غیرممکن بود. همان اول کار یکی از کارکنان سالن، به طرف محسن یگانه رفت و شروع کرد درست کردن میکروفونش، همه فریاد زدند: «ولش کن، ولش کن» و محسن یگانه در حالی که میخندید گفت ولم کرد.
او گفت که زیاد اهل تعارف نیست و به نظرش صدای دست زدنهای جمعیت، آن صدایی نیست که باید باشد. بعد هم به حضور پیروز ارجمند، رییس دفتر موسیقی در سالن اشاره کرد و از سابقه همکاریاش با او حرف زد: «من مدتهاست که ایشان را میشناسم و افتخار همکاری با ایشان را داشتهام.»
همانجا روی سن، اما بهترین فرصت بود که محسن یگانه چند قول از پیروز ارجمند بگیرد: «خیالمان برای کنسرتهای تهران راحت است، ولی شهرستانیها چی؟ حالا آقای ارجمند میگویند که مجوز کنسرت شهرستان سه روزه آماده میشود، اگر این اتفاق بیفتد عالی است و از این به بعد با خیال راحت در شهرستانها هم میتوانیم کنسرت بدهیم.»
او لابلای ترانههایی که اجرا میکرد، با مردم حرف میزد هر چند میگفت که خیلی هم خوش صحبت نیست. درباره تفاوت آهنگهایش سخن گفت و این که: «خیلیها از من میپرسند اگر همه شعرهای آهنگهایت را خودت میگویی، پس چرا اینقدر با هم متفاوتند. یکی شاد، یکی غمگین. خب، زندگی که همیشه یک شکل نیست. همیشه غم و غصه نیست، همیشه هم خوشحالی نیست.»
اما محسن یگانه سه شنبه شب علاقمندانش را در سالن همایشهای برج میلاد در تناقضی عجیب و غریب قرار میداد. او مدام به پایین بودن صدای تشویق مردم اشاره میکرد ولی مردم تا میآمدند، انتظار خواننده محبوبشان را برآورده کنند با نور لیزر سبز رنگی مواجه میشدند که کارمندان سالن همایشها روی آنها میانداختند و از آنها میخواستند آرام باشند.
کارمندانی که موقع اجرای آهنگهای غمگین، ناپدید میشدند ولی به محض این که محسن یگانه آهنگ شادی میخواند دوباره پیدایشان میشد تا هر حرکتی را زیر نظر داشته باشند. خندهدارترین مواجههشان هم با پسری بود که با خوشحالی مشغول دست زدن و روی صندلی حرکت کردن بود که وقتی مامور سالن با همان لیزر سبز، بهش تذکر داد شروع کرد به سینه زدن و باعث خنده اطرافیانش شد.
با این حال، حتی خود ماموران سالن هم آهنگهای یگانه را با مردم توی سالن میخواندند.
آخر کار وقتی محسن یگانه میخواست یکی از قدیمیترین ترانههایش را بخواند که ده سال پیش اجرا کرده بود، (نشکن دلمو) به مردم گفت که آن سالها اصلا فکر نمیکرده چنین روزهایی را ببیند:«حواسم هست که چه جوری روی این پله ایستادهام و چه مراحلی را پشت سر گذاشتهام. خیالتان راحت باشد تمام سعیام را میکنم که هیچ وقت شما را ناامید نکنم.»/خبرانلاین