برخی کمدیها خط داستانی دارند که تماشاگر خاص را جذب میکند و اتفاقاً این تماشاگرها همانهایی هستند که در فضای مجازی فعال هستند و با قوانین و روحیات این فضا اخت شدهاند.
کسانی که برای دیدن کار پرویز پرستویی، رضا عطاران و حمید فرخنژاد یا اسم عبدالرضا کاهانی به سینما میروند عموماً جزو طبقه متوسط پرخاشگری هستند که در اینستاگرام، فیسبوک و توئیتر فعالیت دارند.
این گروه به همان سبک و سیاق کنشهایی که در فضای مجازی شکل میگیرد آماده واکنشهای خشمگینانه و مبالغهآمیز هستند و حالا که در کار پرستویی، عطاران و فرخنژاد تصور مطلوبشان را نیافتهاند برای نمایش خشمشان بهانه پیدا میکنند و این خشم مبالغهآمیز، عصبانیت همدیگر را شعلهورتر میکند در حالی که این خشم رابطه مستقیمی با کیفیت فیلم ندارد.
مسلماً این دو فیلم نقاط ضعفهایی هم دارند اما مستحق این حجم نفرت پراکنی و حمله نیستند.
به اعتقاد من این دو فیلم قربانی همین طیف از تماشاگرها شدهاند؛ قربانی این طیف از کاربرانی که در فوتبال، مسائل اجتماعی، در صحبت ساده یک وزیر با یک کشاورز، در صحبت یک مسئول با نانوای بجستانی منتظرند تا سوژهای برای سرریز شدن خشمشان پیدا کنند و این خشم را بهصورت مبالغهآمیز به نمایش بگذارند. / ایران – آرش خوشخو