یکشنبه , ۲ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۲۳ قبل از ظهر به وقت تهران

قسمت هجدهم ماه عسل؛ روایت آقای زرگر از سال های جنگ +تصاویر و فیلم

هجدهمین قسمت از برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی عزیز ، میزبان مردی است که میخواهد روایت جذاب و شنیدنی از سالهای جنگ داشته باشد.

آزادی با قیدِ مهربانی ماه عسلی ها

امشب و در ابتدای برنامه بعد از پخش آیتمی که از آزادی ۵٠٠ زندانی با حمایت مخاطبان برنامه “ماه عسل” حکایت داشت.
احسان علیخانی گفت:

شاید اگر جای من بودید و برای لحظاتی صدایِِ مادری را میشنیدید که بعد از ٧ سال شاهد آزادی بچه ش بوده یا همسری که بعد از ١٠ سال چشم انتظاری عزیزش از زندان آزاد شده اندازه من ذوق میکردید. خدا خیرتان بدهد و امیدوارم هرچه از خدا میخواهید برآورده شود.

اهل فلاح و پر از بازیگوشی

مهمان امشب ماه عسل مردی است که میخواهد روایت جذاب و شنیدنی از سالهای جنگ داشته باشد.

اقای زرگر: من أهل منطقه فلاح هستم و بچه بسیار بازیگوشی بودم.
علیخانی: خیلی منطقه عجیبی ست در تهران. من باور نمیکردم تا اینکه با یک عدد مواجه شدم که یک عدد چند هزار نفری ست از آمار شهدا در جنگ که برابر با چند استان ست. بعد فهمیدم که آدمهایی بسیار با معرفت و لوتی أهالی این منطقه هستن.

اقای زرگر: همسرم جزو بهترین های محل بود ، من حقیقتش افراد زیادی در نظر داشتم اما از خدا خواستم بهترینش را نصیبم کند و همین اتفاق هم افتاد.

خواستگاری اکبر آقا زرگر

خانم زرگر همسر اقای زرگر نیز از میان روایت همسرش از روزهایی که جوان بود و نحوه آشنایی اش با او میگوید

خانم زرگر: هجده سالم بود داشتم دیپلم میگرفتم دوست داشتم پزشک شوم و مامایی بخوانم. بچندتا خواستگار داشتم و به همه جواب رد میدادم ، ایشون هم که اومدند من همان لحظه گفتم نه ، اما مادرم گفت مطمئنی که نه، اگه بگم خوشت میادا ؛ اکبر آقا زرگر….

پس سهم من از جنگ چیست؟

خانم زرگر از خواستگاری و شرایط سختی که آن موقع داشت در ماه عسل میگوید:

آن موقع دستشون مشکل داشت، گوششان مشکل داشت، پایش هم همین طور…. از لحاظ مالی هم که نه پول داشتند نه خانه و نه هیچی. من همش با خودم میپرسیدم پس سهم من از جنگ چیست؟ با خودم عهد کردم که با یک جانباز زندگی کنم.

آن شب فقط یاد حضرتِ ابراهیم افتادم

خانم زرگر روزهای همراه شدن با همسرش در دزفول ومنطقه جنگی را این طور تصویر میکند:

خانم زرگر: آن روز که با دخترم زهرا راهی منطقه دزفول شدم تا همراه همسرم بشوم در خانه ای مانده بودیم و شب بود و هر لحظه میگفتم الان عراقی ها وارد میشن. مراقب زهرا بودم و با خودم گفتم اگر کسی سمت زهرا آمد او را میکشم تا دست عراقی ها نیفتد. آن شب فقط یاد حضرتِ ابراهیم افتادم …

احسان علیخانی از چند هزار شهیدی که منطقه فلاح تهران به انقلاب تقدیم کرده است، می گوید.

 

در ابتدای برنامه ماه عسل امشب به این نکته اشاره شد که تا کنون در طرح خیریه محسنین ۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان پول جمع آوری شده و در ادامه تصاویری از آزادی زندانیان پخش شد که بسیاری از آن‌ها به خاطر مبالغی مانند ۱ میلیون و یا دو میلیون تومان در زندان بودند.
در ماه عسل امشب یک جانباز به نام آقای زرگر همراه با همسرش مهمان برنامه شدند که در ادامه قرار بود دختر آن‌ها نیز مقابل دوربین قرار بگیرد البته دختر این خانواده پیش از شروع رسمی برنامه به این نکته اشاره کرد که هر زمانی با پدرش خداحافظی می‌کرد این احتمال را می‌داد که شاید او دیگر برنگردد، اما در عین حال قهرمان بزرگ‌تر زندگی او مادرش بود که همیشه پای آرمان‌های خود ایستاده بود.
در ابتدای ماه عسل امشب آقای زرگر گفت: یکی از برادرهای من در عملیات بیت‌المقدس جانباز شد و دیگری در عملیات کردستان. همچنین یکی از بردارهایم به شهادت رسیده است و به‌طور کلی روحیه رزمندگی در خانواده ما و در بین برادران به‌شدت جریان داشت.
احسان علیخانی در ادامه صحبت‌های آقای زرگر گفت: منطقه فلاح یک منطقه عجیب در تهران به شمار می‌رود چرا که این منطقه چندین هزار شهید را برای دفاع از آب و خاک کشورمان تقدیم کرده است.
آقای زرگر در ادامه صحبت‌های خود اظهار کرد: یک بار در مدرسه اعلامیه بین بچه‌ها پخش شد و به دلیل این که فکر می‌کردند کار من است من را گرفتند و به کلانتری ۱۵ بردند و پس از گذشت ۱ روز مدیر مدرسه که متوجه شد کار من نبوده وساطت کرد و من را آزاد کردند.
این جانباز دفاع مقدس با اشاره به ماجرای ازدواج خود و همسرش تصریح کرد: به نظر من خانمم جزء بهترین‌های محله بود چرا که من موردهای زیادی در ذهنم بود و بیش از این چند مرتبه به خواستگاری رفته بودم، اما همیشه از خدا می‌خواستم فردی را نصیبم کند که خیلی خوب باشد.
وی افزود: پیش از این که به خواستگاری همسرم بروم جانباز شدم البته به دلیل دوستی که برادر همسرم داشتم او از جزئیات زندگی من خبر داشت، اما به‌جرئت می‌گویم که پس از ازدواج با همسرم زندگی‌ام ارزش پیدا کرد.
در ادامه ماه عسل امشب خانم زرگر با اشاره به دوستی برادر و همسرش یادآور شد: یکی از دوستانم پس از خواستگاری به من گفت که باید خیلی کتاب بخوانی، چون آقای زرگر به‌اندازه‌ای از تو سؤال می‌پرسد که باید اطلاعات بسیار کاملی داشته باشی.
وی ادامه داد: آقای زرگر به این موضوع اشاره کرده بود که هیچ چیزی ندارد، اما بر این نکته هم تأکید کرد بود که در مورد مسائل زندگی هر چه را که اسلام گفته باشد قبول دارد. همسرم پیش از ازدواج همچنین سه شرط هم برای من گذاشت و این شرط‌ها این بود که امکان دارد یا شهید شود یا جانبازتر از وضعیت فعلی‌اش شود و یا به اسارت برسد و ما با آگاهی کامل از این شرایط سه روز پس از خواستگاری به او جواب مثبت دادم.
خانم آقای زرگر در ادامه ماه عسل به این موضوع اشاره کرد که اصلی‌ترین دلیل او برای پذیرفتن ازدواج این بود که می‌خواست در شرایطی که کشورش درگیر جنگ شده دین خود را نسبت به این موضوع ادا کند البته پس از این که او به پیشنهاد ازدواج آقای زرگر جواب مثبت داد موج زیادی از مخالفت‌ها به راه افتاد.
خانم زرگر همچنین گفت: پس از این که ازدواج کردیم ۲۸ روز با یکدیگر زندگی کردیم و روز ۲۹ ام آقای زرگر به جبهه رفت البته پس از گذشت مدتی و در حالی که دخترم زهرا به دنیا آمده بود یک مرتبه که از مرخصی بازگشت اعلام کرد که در آن جا شرایطی فراهم شده که گفته‌اند هر کدام از رزمنده‌ها که بخواهند می‌توانند خانواده‌هایشان را همراه با خود به این جا بیاورند.
آقای زرگر همچنین خاطر نشان کرد: بین جانباز‌ها افرادی هستند که خیلی مظلوم به شمار می‌روند و دیده نمی‌شوند مانند جانبازهای شیمیایی که لازم است شناسایی شوند و به آن‌ها توجه شود.
گزارش از بهاره کنجکاوفرد  – خبرگزاری میزان

 

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *