دختری جوان با حضور در دادسرا از پسری ۲۴ ساله شکایت کرده و مدعی شده است که ۶ ماه پیش از سوی این پسر مورد تعرض قرار گرفته است. این در حالی است که پسرجوان منکر هرگونه تعرض شده و می گوید رابطه انها در حد دوستی بوده است…
پسر٢۴ ساله روی صندلی متهم در دادسرای جنایی به پهنای صورت اشک میریزد و با التماس به بازپرس پرونده میگوید که او دخترجوان را اذیت و آزار نداده و با رضایت خود دختر با او ارتباط داشته است.
ماجرا مربوط به نهم آذرماه سال ١٣٩٣ است. یعنی چهار روز بعد از آشنایی . پسر در گفتوگو با «اعتماد» میگوید: «من و او روز نهم آذرماه با هم آشنا شدیم. من با او در خیابان آشنا شدم و به او شماره تلفنم را دادم. بعد با هم به بستنیفروشی رفتیم و آبهویج خوردیم. رابطهمان به صورت تلفنی ادامه داشت تا اینکه چهار روز بعد از آشنایی او را به خانهمان دعوت کردم. او هم پذیرفت. آن روز خواهرم هم در خانهمان بود. اگر من میخواستم به او تعرض کنم حتما خواهرم میفهمید.اما دحتر میگوید که من به او تعرض کردهام.»
دختر شش ماه بعد از این حادثه به دادسرای جنایی تهران رفت و به جرم آدمربایی و تعرض به عنف شکایت کرد. او در جواب بازپرس وقتی از او پرسید چرا همان موقع که این اتفاق افتاد برای شکایت به دادسرا نیامدی، گفت: «من از خانوادهام میترسیدم که این موضوع برملا شود. کسی هم نبود تا بتوانم با او مشورت کنم.»
طبق اظهارات درج شده در پرونده، دحتر درباره شب حادثه به بازپرس مدیرروستا گفته: «آن روز در خیابان با هم آشنا شدیم. او شماره تلفنش را به من داد و بعد با هم سوار یک پژوی ۴٠۵ نقرهای شدیم. در راه بودیم که ناگهان راننده مسیرش را عوض کرد و من را به بیراههای برد. ناگهان با تهدید چاقو من را مجبور کرد کارهایی که میگوید را انجام دهم. بعد من را به زور در صندوق عقب ماشین انداخت و بعد از چند کیلومتر ماشین را نگه داشت. وقتی از صندوق عقب بیرون آمدم هوا تاریک شده بود. او من را به بیابانهای نزدیک بزرگراه آزادگان برد و رها کرد. گفت هر ماشینی که آمد سوار شو و برو. او حتی جایی من را پیاده نکرد که بتوانم به راحتی ماشین بگیرم. بعد با یک تاکسی به خانه آمدم در حالی که نمیتوانستم درباره این اتفاق چیزی به کسی بگویم.»
بعد از شکایت ذختر (۶ ماه بعد از حادثه) در دادسرا بازپرس پرونده او را به پزشکی قانونی فرستاد و پزشکی قانونی تعرض را تایید کرد و با توجه به این موضوع پرونده برای بررسی بیشتر به دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. اما اینبار جرم آدمربایی هم به آن اضافه شده است.
پسر روی صندلیهای اتاق بازجویی نشسته و بیوقفه گریه میکند و میگوید: « او چند روز پیش با من تماس گرفت و گفت که در یک صورت حاضر است شکایتش را از من پس بگیرد که به او پول زیادی بدهم تا رضایت بدهد. » حالا بار دیگر پرونده در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران به ریاست محسن مدیرروستا در حال پیگیری است.