صبح روز سه شنبه ۲۸/۵/۱۳۶۵ ساعت ۸:۳۰ سه روز پس از انفجار در قم بمبی قوی ای که در یک اتومبیل ژیان کار گذاشته شده بود میدان فردوسی را به لرزه در آورد. بر اثر این انفجار طبق آمارهای اولیه ۱۶ نفر شهید و عده ای مجروح شدند. شدت انفجار به حدی بود که تا شعاع دویست تا سیصد متری شیشه ی مغازه ها شکست.
حجتالاسلام والمسلمین محمد محمدی ریشهری در کتاب خاطرات خود می نویسد:
صبح روز سه شنبه ۲۸/۵/۱۳۶۵ ساعت ۸:۳۰ سه روز پس از انفجار در قم بمبی قوی ای که در یک اتومبیل ژیان کار گذاشته شده بود میدان فردوسی را به لرزه در آورد. بر اثر این انفجار طبق آمارهای اولیه ۱۶ نفر شهید و عده ای مجروح شدند. شدت انفجار به حدی بود که تا شعاع دویست تا سیصد متری شیشه ی مغازه ها شکست.
پس از این حادثه جانخراش وزارت اطلاعات تلاش های گسترده ای را برای شناسایی و دستگیری عوامل آن آغاز کرد.
در نتیجه ی اقدامات اطلاعاتی مشخص شد که عوامل این بمب گذاری سه نفر به نام های رحیم، کریم و علی است که هر سه نفر آنها قاچاقچیان منطقه ی سردشت هستند.
آنها پیش از این اقدام چند تخته فرش از ایران به عراق برده بودند که توسط سرویس اطلاعاتی عراق توقیف می شود و دولت عراق در مقابل تحویل فرش ها از آنها می خواهد، چند عملیات خرابکارانه را در ایران اجرا کنند. آنها نیز خواسته ی سرویس اطلاعاتی عراق را اجرا می کنند.
در ادامه ی تحقیقات معلوم شد که مشخصات کامل عوامل این انفجار عبارت است از رحیم یوسفی آذر اهل روستای سیوناس مهاباد کریم حرمتی اهل بوکان و علی حرمتی بلافاصله آنان دستگیر شدند و بازجویی آغاز شد.
آنان بازجویی دو نفر دیگر از همدستان خود و عوامل اصلی انفجار در میدان فردوسی را نیز معرفی کردند. نام آنها احمد ایافت و مصطفی عایشه خوانی بود. آنها نیز در یکی از ایست و بازرسی های سردشت شناسایی و دستگیر شدند.
با دستگیری این دو نفر و تحقیقاتی که ازآنان به عمل آمد معلوم شد رحیم یوسفی آذر کارگردان اصلی این جریان بوده که بعد از پذیرفتن پیشنهاد همکاری با مخابرات عراق آموزش های لازم را در بغداد دیده اند. سرویس اطلاعاتی عراق کریم حرمتی را به عنوان ضامن در عراق نگه می دارد و مبلغ ۱۵۵ هزار تومان با ۲۰ کیلو مواد منفجره و چاشنی و دیگر لوازم مربوط به آن به رحیم یوسفی آذر و علی حرمتی تحویل می دهد و روانه ایران می کند.
آنان مواد را در منزل احمد محمد پور در روستای دار مرجان گذاشته و خودشان به بوکان می روند و از آنجا به مهاباد رفته مصطفی خالد و احمد ایافت راننده ی مینی بوس را متقاعد ساخته و به روستای دارمرجان می برند و پس از جاسازی مواد در مینی بوس رحیم یوسفی آذر به اتفاق مصطفی خالد و علی حرمتی با اتوبوس و احمد ایافت و مصطفی عایشه خوانی و محمد بختیاری فر که سرنشین مینی بوس حامل مواد بودند جداگانه عازم تهران می شوند و در هتل سروش تجمع می کنند.
در تهران یک دستگاه ژیان خریده و مواد منفجره را در آن جاسازی می کنند و توسط رحیم یوسفی آذر و علی حرمتی و به رانندگی احمد ایافت اتومبیل مذکور را به میدان فردوسی برده در آنجا منفجر می نمایند.
پس از این اقدام همه ی آنها به صورت جداگانه به عراق رفته و ضمن ارائه ی گزارش جنایت خود نفری ۲۰۰۰دینار دریافت می کنند. اما رحیم و علی مبلغ مذکور را قبول نمی کنند و فرش هایشان را مطالبه می نمایند که به آنها وعده می دهند در آینده فرش هایشان داده می شود.
مجددا سرویس اطلاعات و امنیت عراق افراد مذکور را سازماندهی می کند و برای انجام جنایتی بس خطرناک تر به ایران اعزام می نمایند.
حدود ۱۲۰ کیلو مواد منفجره و مبلغی قریب ۵۰۰هزار تومان به رحیم و علی تحویل می شود و کریم به عنوان ضامن نگه داشته می شود و کریم به عنوان ضامن نگه داشته می شود تا پمپ بنزین مرند و پمپ بنزین امیر آباد و پمپ بنزین جمهوری را درتهران منفجر کنند.
همچنین احمد ایافت و مصطفی عایشه خوانی را با ۴۰ کیلو مواد منفجره و مبالغی پول جهت انفجار سفارت لیبی در تهران و در صورت عدم امکان انفجار نیروگاه برق تهران در میدان ۱۷ شهریور به تهران اعزام می کنند و مصطفی دارابی به عنوان ضامن در بغداد می ماند.
این بار قبل از هر گونه اقدام عوامل جنایت شناسایی و – همانطور که توضیح داده شد- دستگیر و برای محاکمه و مجازات به قوه ی قضائیه تحویل داده می شوند.