ستاره فیلمهای وسترن چگونه با همکاری «رونالد ریگان» که معاونش بود و بعدها رئیسجمهور آمریکا شد، برای مخالفان سرخپوست و سیاهپوست کاخ سفید پروندهسازی میکرد؟
برای افرادی که عاشق فیلمهای وسترن هستند، «جان وِین» یک شخصیت بسیار جذاب است؛ اصلاً نمیشود درباره این گونه(ژانر) از فیلمها صحبت کرد، اما از او حرفی به میان نیاورد. فیلمهای او در زمره خاطرهانگیزترین آثار وسترن محسوب میشوند و ما ایرانیها، شخصیت او را با صدای زندهیاد ایرج دوستدار به یاد میآوریم. با این حال، همانطور که قبلاً در صفحه تاریخ به بررسی پیشینه و فعالیتهای هنرمندانی از این دست پرداختیم، در پس این نقشآفرینیهای چشمنواز، رویدادها و سوابقی نهان است که دانستنش خالی از لطف نیست؛ سوابقی که اصولاً، خیلیها از آن بیاطلاع هستند و با همین بیاطلاعی، به تأیید بیچون و چرای افراد میپردازند؛ یعنی نبوغ بازیگری آنها را به تمام جوانب زندگیشان تسرّی میدهند. جان وین در سال ۱۹۰۷م/۱۲۸۶ش در ایالت آیوای آمریکا به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۹م/۱۳۵۸ش، در کالیفرنیا درگذشت. سابقه بازیگری او در سینما، به سال ۱۹۲۶م/۱۳۰۵ش و بازی در فیلم «براون از هاروارد»، به کارگردانی «جک کانوی» بازمیگردد. او خیلی زود به ستاره محبوب فیلمهای وسترن تبدیل شد و در کنار بازیگران معروف هالیوودی، نامش بر سر زبانها افتاد. با این حال، یک دهه پس از مرگ او، اسنادی منتشر شد که نشان میداد اسطوره فیلمهای وسترن، یک نژادپرست تمامعیار بودهاست. طی حدود پنجسال، از ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲م، بسیاری از مجلات سینمایی و غیرسینمایی آمریکا، به این مسئله پرداختند و افرادی مانند «راجر اِبِرت»، خبرنگار، منتقد فیلم و فیلمنامهنویس مشهور آمریکایی (درگذشته به سال ۱۳۹۲ش) سخت کوشیدند تا «وِین» را از این اتهامات تبرئه کنند؛ اما اسناد و سوابق آنقدر واضح بود که این مالهکشیها نمیتوانست واقعیت شخصیت اسطوره سینمای وسترن را مخفی کند.
کابوی ذاتاً نژادپرست!
جان وِین از همان ابتدای جوانی، رویکردهای راستگرایانه و نژادپرستانه شدید داشت. «کاسپار»، ستوننویس روزنامه گاردین، در مقاله خود با عنوان «آیا باید از دیدگاههای نژادپرستانه جان وِین تعجب کنیم؟» که در ۲۰ فوریه سال ۲۰۱۹، در پایگاه اینترنتی این روزنامه منتشر شد، برگهایی از زندگی وِین را رو میکند که نشاندهنده تعلق وی به طبقه حاکم آمریکا و ارتباط تنگاتنگ وی با کاخ سفید است. کاسپار، مانند برخی دیگر از نویسندگان مخالف تبعیض نژادی در آمریکا، معتقد است که جان وین فقط در فیلمهایی بازی میکرد که در آنها رنگینپوستان در شمایل افراد احمق یا وحشی ظاهر میشدند. او مینویسد: «وین حتی در فیلمهای خودش، آمریکا را تنها متعلق به سفیدپوستان میدانست.» رویکرد او در دنیای واقعی هم، چیزی جز این نبود. روزنامههایی مانند واشنگتنپست برای بدوبیراههایی که به سیاهپوستان میگفت، تیترهای جذاب میساختند. او ارتباط بسیار تنگاتنگی با چارلتون هستون و رونالد ریگان داشت؛ آنها معتقد به حفظ «آرمانهای آمریکایی» بودند. عجیب است که وِین اهل شمال آمریکا بود، اما اخلاقیاتش با جنوبیهای طرفدار بردهداری، مو نمیزد! شاید هنوز هم بدش نمیآمد مانند دوران قبل از لغو بردهداری، به جان سیاهپوستان بیفتد و ماجراهای «کوکلاس کلانها» را تجربه کند؛ سلاخی سیاهپوستان و سوزاندن جسد آنها! اسلحه برای وِین، حکم یک وسیله مقدس را داشت و اینگونه نبود که فقط به دلیل حضور در فیلمهای وسترن چنین مشی و روشی را برگزیده باشد. زندگی شخصی او از منظر بیبندوباری، شباهت فراوانی به کلینت ایستوود داشت، انگار همه اسطورههای فیلمهای وسترن باید در عرصه اخلاق جنسی لنگ میزدند!
خط حمله وِین – ریگان
اما آنچه باعث شد جان وِین به دلیل رفتارهای مبتنی بر نژادپرستیاش بیشتر بر سر زبانها بیفتد، اقدام او برای تأسیس «اتحادیه فیلمسازان طرفدار آرمانهای آمریکایی» در سال ۱۹۴۹م/۱۳۲۸ش بود؛ اتحادیهای که او از طرف اعضایش به عنوان رئیس انتخاب شد و «رونالد ریگان»، بازیگر آن روزهای فیلمهای وسترن و رئیسجمهور آینده آمریکا، در کسوت معاون وِین فعالیت میکرد. برخی معتقدند که نخستین گامهای ریگان برای بالارفتن از نردبان سیاست، در همین اتحادیه برداشته شد. اما این اتحادیه چه بود و قصد داشت چه کاری انجام دهد؟ وِین در کنار ریگان قرار بود از کدام آرمان محافظت کنند؟ دورانی که از آن صحبت میکنیم، عصر «مککارتیسم» در تاریخ آمریکاست؛ دورانی که بسیاری از هنرمندان، بازیگران و افراد مشهور، به اتهام گرایشهای مارکسیستی و طبق برنامه جوزف مککارتی، سناتور جمهوریخواه ایالت ویسکانسین، باید به پای میز محاکمه کشیده شوند، انگ بخورند و به دلیل مخالفتهایشان با نظام حاکم بر ایالات متحده، تاوان پس بدهند. این دادگاهها، افراد مشهوری را به وابستگیهای مارکسیستی متهم کرد؛ دالتون ترامبو، چارلی چاپلین و… . کار وِین و ریگان این بود که شاهدانی را برای دادگاههای ژوزف مککارتی بتراشند. «کاسپار»، این رویکرد را نوعی پوشش برای اقدامات نژادپرستانه میدانست: «وِین و ریگان با شعار مخالفت با کمونیسم، به جان افرادی افتادند که یا رنگینپوست و دورگه بودند یا از رنگینپوستان حمایت میکردند.» وِین در دادگاه، علیه ترامبو شهادت داد، نه به خاطر وابستگی وی به حلقهای از نویسندگان چپگرای آمریکا، بلکه به این دلیل که او، طرفدار حقوق سرخپوستان و خواهان رفع تبعیض نژادی از سیاهپوستان بود. نگاه وِین به بازیگرانی مانند آنتونی کوئین که دورگهای سفیدپوست-سرخپوست بود، با چنین رویکردی شکل میگرفت. وین و ریگان خط حمله تیمی را تشکیل میدادند که میخواست سر به تن رنگینپوستان و طرفداران آنها نباشد! چارلتون هستون، بازیگر نقش «بنهور» (با کارگردانی ویلیام وایلر در سال ۱۹۵۹م)، یکی از حامیان جدی آنها در این عرصه بود. تیم اتحادیه حتی توانسته بودند «جینجر راجرز»، بازیگر زن هالیوودی را که در آن زمان محبوبیت فراوانی داشت، وارد جمع خودشان کنند.
سازمان وِین در هالیوود
برنامه شهادت دادن در دادگاه، توسط وِین و ریگان طراحی میشد و متحدان آنها در اتحادیه، مأمور اجرای آن بودند. گاهی هم رئیس و معاون، شخصاً به دادگاه میرفتند. «کاسپار» ناامیدانه مینویسد: «فقط کافی است به فیلمها و برنامههای فوقبرنامه جان وِین در این دوره نگاهی بیندازید؛ او بیتردید یک راستگرای افراطی و یک نژادپرست بی برو برگرد است.» وِین به فعالیت در اتحادیه اکتفا نکرد؛ اواخر دهه ۱۹۵۰/۱۳۳۰ش که بازار مککارتیسم بهتدریج از رونق افتاد، او به سراغ هالیوود و ساختارهای آن رفت؛ «وِین و دوستانش یک سازمان هالیوودی برای حفاظت از ارزشهای راستگرایانه و نژادپرستانه در هالیوود تشکیل دادند؛ شرمآور است، اما آنها دست و پای خیلی از بازیگران و ستارگان رنگینپوست را بستند.» حتی بعد از مرگ وِین، جریانی که با محوریت او در هالیوود فعال بود، از میدان خارج نشد؛ آنها کوشیدند که هرچه بیشتر، اسطوره سینمای وسترن را از اتهاماتی که به وی وارد میشد، تطهیر کنند؛ اما ماه همیشه پشت ابر پنهان نمیماند.