سه شنبه , ۴ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۴:۴۹ بعد از ظهر به وقت تهران

دوستم دختری را باردار کرد و گردن من انداخت

میثم پسر دانشجویی است که در اثر رفاقت با یکی از همکلاسی هایش دچار مشکل شده است.

%postname%

پسر جوان نمی دانست همکلاسی اش حدود چهار ماه قبل چه بلایی سر دختری درآورده است.

او از حدود یک ماه قبل و درست هنگامی که همه همکلاسی هایش سخت مشغول درس خواندن بودند تا امتحانات دانشگاه را با موفقیت پشت سر بگذارند، اسیر یک رابطه مجازی شد و برای خودش گرفتاری بزرگی درست کرد.

به گزارش اختصاصی رکنا، میثم که توسط پلیس مشهد دستگیر شده است گفت:در یکی ازمناطق حاشیه شهر زندگی می کنیم. پدرم کارگری ساده و زحمتکش است و دو خواهر و یک برادر دارم.

روزی که به دانشگاه رفتم مادر و پدرم از خوشحالی در پوست خودشان نمی گنجیدند.

محیط دانشگاه برایم کمی غریب بود و احساس دلتنگی می کردم.

یک هفته ای نگذشته بود که با یکی از همکلاسی هایم دوست شدم.

حمید از شهرستان برای تحصیل به مشهد آمده و پسربا کلاسی بود.

او در اولین تعطیلی مرا همراه خود به خانه شان در شهر محل زندگی شان برد.

خانواده پولدار و خانه ای شیک داشتند. این سفر دوروزه به بعد دوستی من و حمید عمیق تر شد.

متاسفانه این دوست ناباب در اولین قدم مرا به سیگار معتاد کرد .اصلا نمی فهمیدم چکار می کنم، راستش را بخواهید فقط نمی خواستم حمید از من دلخور بشود واو را از دست بدهم.

دو ماه از آشنایی مان گذشت . او آپارتمانی کوچک اجاره کرده بود و مجردی زندگی می کرد.

خانه حمید پاتوق من شده بود . متاسفانه او با دختری در ارتباط بود. البته این دختر نشانی خانه حمید را نداشت وآنها هرموقع می خواستند همدیگر را ببینند بیرون شهر می رفتند.

رابطه حمید و این دختر از مدتی قبل شکر آب شد. او با دختر دیگری ارتباط برقرار کرده بود.

حمید در این مدت مسخره ام می کرد و می گفت ارزه نداری با هیچ دختری ارتباط برقرار کنی و از این چرت و پرت ها.

من تحت تاثیر این حرف های وسوسه انگیز و از آنجایی که حرصم در آمده بود شماره آن دختری که تا چند هفته قبل با دوستم ارتباط داشت را گرفتم و از طریق شبکه مجازی با او ارتباط برقرار کردم.

این دختر دل پردردی از حمید داشت و می خواست آدرس و نشانی از او در اختیارش بگذارم.

به گزارش اختصاصی رکنا، اولین قرار ملاقات را گذاشتیم و به محض آن که در محل حاضر شدم پدر و دوبرادرش که کمین کرده بودند مرا گرفتند و یک کتک مفصل نوش جان کردم.

من تازه فهمیدم این دختر در اثر ارتباطی که با حمید داشته متاسفانه باردار شده است.

موضوع را به پلیس گفتم و برای خودم واقعا متاسفم که با چنین فرد فاسدی دوست شده بودم.

با این کارابروی چندین و چند ساله پدر و مادرم را به باد دادم.

حمید دستگیر شده است و من فقط باید جوابگوی ارتباطم در فضای مجازی با این دختر باشم. ولی تجربه خوبی کسب کردم که دیگر با هرکسی دوستی و رفاقت نکنم.

این همان چیزی است که همیشه مادر وپدرم همیشه گوشزد می کردند و من نصیحت های دلسوزانه شان را به مسخره می گرفتم.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *