در یکی از شبهای پاییزی، ۲۸ ماه سپتامبر سال ۱۵۶۷، آتش سوزیهای هولناکی شهر «برونوم ام این» را در خود بلعید و باعث ترس و وحشت ساکنان شد، «استینینگر» که شهردار شهر بود، به وسط حادثه رفت و تلاش کرد تا ترس و وحشت ساکنان را کاهش دهد، در این بلبشو و گیر و دار، ریش ۱مترو ۲۰ سانتیمتری او از جیب مخصوصش بیرون آمد.
از آنجاییکه وقتی آتش سوزی راه میافتد،تر و خشک را با هم میسوزاند، «استینینگر» آنقدر وقت نداشت تا ریشش را دوباره درون جیب قرار دهد، تنها کاری که توانست انجام دهد این بود که خیلی ساده و راحت آن را کنار بزند، همین کار منجر به مرگ او شد.
او در آن هرج و مرج بالای یک نردبان رفت، و در این هنگام پای او به ریش بلندش گیر کرد و لغزید و از بالای نردبان به زمین افتاد و گردنش شکست و به همین دلیل از دنیا رفت.