زنی ۳۵ ساله مهریه اش را به اجرا گذاشت، شوهرش خانه پدرش را به اتش کشید!
«مهتاب» ۳۵ ساله، مادر دو دختر خردسال است.اما صورتی شکسته و چشمانی بیرمق داشت. دستانش بیاختیار تکان میخورد و هنگام ایستادن بیقرار به نظر میرسید. آمده بود تا پرونده مهریهاش را پیگیری کند.
به گزارش ایران ؛او بعد از هفت سال اختلاف ومشاجره با شوهرش موفق شده بود رأی طلاق را از دادگاه خانواده بگیرد. اما هفت ماه بعد از جدایی، شوهرش حاضر نبود مهریهاش را بپردازد.او دختری تحصیلکرده، ازخانوادهای مرفه بود که خواستگاران زیادی داشت. اما از میان خواستگارانش «امیر» را انتخاب کرده بود که خانوادهای تحصیلکرده و در عین حال شغلی پردرآمد داشت. از همین رو همه اهل فامیل آنها را زوجی خوشبخت میدانستند. اما چند سال بعد حقایق پنهان زندگیشان آشکار شد و خبر اختلافشان درمیان همه آشنایان پیچید.
امیر مردی بود که زمانهای زیادی را با دوستانش سپری میکرد و بیشتر روزهای تعطیل را با دوستان دوران مجردیاش میگذراند. هر سال به چند سفر خارجی میرفت که به طورعمده دوستان و همکارانش در کنارش بودند. این موضوع در سالهای ابتدایی زندگی مشترک، مهتاب را چندان آزار نمیداد، اما بتدریج که رشته زندگی از دستش دررفت، زن وشوهر رو در روی هم قرار گرفتند. مهتاب معتقد بود که کار و تفریح نباید بر زندگی مشترک سایه بیندازد و امیر بر این باور بود که زن باید به امور زندگی برسد و کاری به کار مرد نداشته باشد. دامنه اختلاف آنها با اعتراض زن به دوستان همسرش و عصبانیت مرد نسبت به عیان شدن مسائل خانوادگی پیش دوستانش بیشتر شد تا روزی که حرف جدایی و طلاق پیش آمد.
درست هفت سال پیش بود که زوج رؤیایی دیروز، به زن و شوهر پرخاشگر آن روز مبدل شدند.سرانجام یک شب پس از بحثی طولانی به این نتیجه رسیدند که باید راهشان را از هم جدا کنند. اما امیر کوچکترین علاقهای برای حضور در کلانتری یا دادگاه نداشت.حتی وکیل گرفتن را هم کاری ناپسند میدانست. برای همین به مهتاب وکالت بلاعزل داد که طلاق خودش را از دادگاه بگیرد. اما مهتاب دلش نیامد چنین کاری کند و برای آنکه حسن نیتش را نشان دهد ۱۰۰ سکه از مهریهاش را به او بخشید. ضمن اینکه تأکید کرد اگر امیر سرش به زندگی باشد و از دوستانش دست بکشد هر سال ۱۰۰ سکه دیگر از مهریهاش را خواهد بخشید. اما امیر هیچ وقت نتوانست دور دوستانش را خط بکشد. بنابراین در روی همان پاشنه چرخید و زندگی مهتاب و امیر با دو دخترک دوست داشتنیشان تلخ و تلختر شد.
شب عید بود که مهتاب به کلی از ادامه زندگی با امیر منصرف شد، به ویژه آنکه امیربتازگی پرخاشگر هم شده بود و مدتهای زیادی دور از خانه میماند. پس به دادگاه رفت و با وکالتی که از شوهرش داشت مهریهاش را اجرا گذاشت، دادخواست طلاق توافقی داد و حضانت بچهها را هم گرفت. اما از روزی که حکم دادگاه به دست امیر رسید، مخالفت هایش شروع شد و به همه گفت از حسن نیتش سوءاستفاده شده، چرا که قرار بوده هر سال ۱۰۰ سکه دیگر از مهریه کم شود. حتی اعلام کرد وکالت طلاق را ساقط کرده، اما ادعایش در دادگاه رد شد و به پرداخت ۹۰۰ سکه طلا محکوم شد. امیر در هفت ماه گذشته نه تنها یک سکه هم نداده بود، بلکه با ایجاد مزاحمت، همسر سابق و بچه هایش را از خانه بیرون کرد. او آنقدر عصبانی بود که در روزهای مقرر برای ملاقات با بچه هایش دعوا راه میانداخت و آبروریزی میکرد. همین دو هفته پیش بود که پنهانی وارد خانه مجلل پدرزنش شد و آنجا را به آتش کشید.
مهتاب در نخستین ساعت اداری نخستین روز هفته به شعبه ۲۶۱ دادگاه خانواده مجتمع صدر مراجعه کرده بود تا پرونده مطالبه مهریهاش را پیگیری کند. در مقابل قاضی که ایستاد از تهدیدهای شوهرش، مشکلات روانی پیش آمده برای بچهها و مشکلات روحی خودش گفت. با این حال قاضی «محمود سعادت» زن جوان را به آرامش و صبوری دعوت کرد و توضیح داد که طبق مدارک پرونده درخواست اعسار شوهرش رد شده و اموال توقیف شده از او باید به مزایده گذاشته شود تا مبلغ حاصل از فروش آنها بابت مهریه در اختیار مهتاب قرار گیرد.مهتاب از اتاق دادگاه بیرون رفت. دوست داشت هر چه زودتر مهریهاش را بگیرد و به دور از چشم امیر آپارتمانی برای خودش و دخترهایش بخرد. با وکیلش هم مشورت کرده بود و مصمم بود عدم صلاحیت او را هم احراز کند.