جمعه , ۳۰ ام آذر ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۸:۵۲ بعد از ظهر به وقت تهران

سرگذشت عجیب سایه وحشت زنان در تهران

پسر جوان وقتی دید می تواند از راه زورگیری پول خوبی به دست بیاورد به مسیری پاگذاشت که برگشتی نداشت.

پیش‌نویس خودکار

سرگذشت عجیب سایه وحشت زنان در تهران

سهراب خیلی زود یک تبهکار حرفه ای شد  تا این که به دام پلیس افتاد.

 

نخستین سرقت

سال ۹۷ بود که زن جوانی با حضور در اداره پلیس از گرفتار شدن در دام یک زورگیر مسافرکش نما خبر داد که با بی رحمی طلاها و پول هایش را به سرقت برده است.
زن جوان که نرگس نام دارد وقتی پیش روی افسر تحقیق ایستاد، گفت: غروب بود که از محل کارم خارج شدم و قصد رفتن به خانه را داشتم، کنار خیابان منتظر تاکسی بودم، دقایقی گذشت تا این که یک خودروی پراید جلوی پایم توقف کرد مرد جوانی پشت فرمان خودرو بود مسیر را پرسید و متوجه شدم او با خودرویش مسافرکشی می کند.
وی افزود: چون برای رفتن به خانه عجله داشتم تصمیم گرفتم با خودروی پراید مرد جوان که چهره آرامی داشت تا نزدیکی خانه بروم، در صندلی عقب خودرو نشستم. خودرو به آرامی حرکت می کرد و همه چیز عادی به نظر می رسید تا این که ناگهان سرعت خودرو زیاد شد و مرد جوان مسیرش را تغییر داد.
خیلی وحشت کردم از ترس مرگ را جلوی چشمانم دیدم با صدای بلند به راننده اعتراض کردم که ناگهان چاقویی از زیر لباسش بیرون آورد و خواست تا ساکت شوم به التماس افتادم و خواستم رحم کند بعد از دقایقی خودرو در یک خیابان خلوت توقف کرد و راننده چاقو به دست به سمت عقب برگشت و خواست تا طلاها و پول هایم را در اختیارش قرار دهم.
تا خواستم اعتراض کنم، چاقو را روی پایم گذاشت و تهدید کرد که اگر بخواهم مقاومت کنم مرا خواهد کشت، طلاهایم را به او دادم و کیف پولم را خالی کردم و ۲۰۰ هزار تومان پول را که همراهم بود هم در اختیارش قرار دادم، سپس قفل در را باز کرد  و خواست بدون سر و صدا از خودرو پیاده شوم.
وی افزود: تا از خودرو پیاده شدم هنوز در خودرو بسته نشده بود که به سرعت حرکت کرد و پا به فرار گذاشت اما نتوانستم شماره پلاک خودرویش را یادداشت کنم.
ردیابی پلیسی
ماموران در گام نخست به محل سرقت رفتند و در بررسی دوربین های مداربسته یک شرکت، شماره پلاک خودرو به دست آمد و همین سرنخ کافی بود تا ماموران برای دستگیری متهم وارد عمل شوند.
تجسس ها در حالی ادامه داشت که چند زورگیری مشابه هم پیش روی ماموران قرار گرفته بود و ماموران با در اختیار داشتن شماره پلاک خودرو توانستند خانه مرد جوان را در غرب تهران ردیابی و در یک عملیات غافلگیرانه صاحب خودرو را که مرد جوانی به نام پوریا بود دستگیر کنند.
شناسایی دزد خشن
پوریا اصرار بر بی گناهی داشت و طعمه های زورگیر مسافرکش نما نیز وقتی در برابر پوریا قرار گرفتند او را بی گناه معرفی کردند تا این که مشخص شد مرد جوان روزهایی که در محل کار خود بوده است خودرویش را در اختیار برادرزنش قرار می داد تا او مسافرکشی کند.
به این ترتیب با راهنمایی های داماد خانواده، ماموران موفق به شناسایی مخفیگاه سهراب شدند و در یک عملیات غافلگیرانه این جوان را در مخفیگاهش دستگیر کردند.
سهراب نیز اصرار بر بی گناهی داشت اما وقتی در مقابل طعمه هایش قرار گرفت به ناچار لب به سخن گشود.
گفت وگو با زورگیر مسافرکش نما
سهراب که یک سال است در زندان به سر می برد به دادگاه کیفری ۲ تهران احضار شد و در راهروی دادگاه در حالی که سرش را پایین انداخته بود ابراز پشیمانی می کرد و زیر لب می گفت طمع باعث شد تا کارم به این جا بکشد.
سابقه داری؟
نه، قبل از این دستگیری بازداشت نشده بودم که به زندان بروم و سابقه دار شوم.
یعنی زرنگ بودی که بازداشت نشدی؟
نه، تاحالا خلاف نکرده بودم.
چه شد زورگیر شدی؟
باور کنید نمی دانم چرا دست به این کار زدم.
شاید چون اعتیاد داری؟
نه، سیگار هم نمی کشم.
پس چرا دزدی می کردی؟
شرکتی که در آن کار می کردم تعدیل نیرو کرد و من بیکار شدم . مدتی دنبال کار بودم اما با حقوقی که قبلا می گرفتم نتوانستم کاری پیدا کنم. به همین دلیل از دامادمان که مثل برادرم است کمک خواستم که او نیز پیشنهاد داد تا وقتی که کار پیدا کنم با خودرویش مسافرکشی کنم که پس از مدتی دست به زورگیری زدم.
چرا؟
با مسافرکشی پول زیادی به دست نمی آوردم و کلی وام داشتم که باید قسط هایش را پرداخت می کردم و دیگر زمانی برایم نمانده بود تا این که زن جوانی را سوار بر خودرو کردم و در یک لحظه وسوسه شدم و این سرقت را انجام دادم.
چاقو همیشه همراهت است؟
نه، داخل خودروی دامادمان بود.
چقدر پول به دست آوردی؟
اولین بار که از زن جوان طلا و پول سرقت کردم توانستم قسط عقب مانده ام را پرداخت کنم به همین دلیل دیگر این کار برایم عادت شد و هر هفته یک بار دست به سرقت می زدم.
فکر نمی کردی دستگیر شوی؟
نه، چون سرقت زیادی انجام نداده بودم و سابقه دار هم نبودم فکر نمی کردم دستگیر شوم.
قصد داشتی تا کی دزدی کنی؟
بعد از سومین سرقت که توانسته بودم کمی پول برای خودم پس انداز کنم تصمیم گرفتم دیگر دزدی نکنم و با همان مسافرکشی بگذرانم تا کاری پیدا کنم اما سرقت دیگر جزئی از کارم شده بود و در بین مسافران هر وقت سوژه مناسب و شرایط خوبی می‌دیدم دست به سرقت می زدم.
چرا از زنان سرقت می کردی؟
به این دلیل که مقاومت نمی کردند ومی دانستم همراهشان طلا هست. از طرفی چون ترسو هستم اگر سمت مردان چاقو می کشیدم و آن هاکمی مقاومت می کردند حتما کم می آوردم.
دستگیر نمی شدی سرقت ها ادامه داشت؟
نمی دانم، هر روز توبه می کردم و پشیمان می شدم اما دوباره وسوسه می شدم.
اگر خدایی نکرده یک نفر با خانواده ات این کار را می کرد چه کار می کردی؟
می دانم اشتباه بزرگی انجام داده ام و نه تنها اموال طعمه هایم را به سرقت بردم بلکه ترس به جانشان انداختم. پشیمانم.
برنامه ای برای آینده داری؟
نه، امیدوارم به زودی آزاد شوم و یک کار درست و سالم پیدا کنم.
اگر کار پیدا نکنی دوباره دزدی می کنی؟
یک بار شرمنده خانواده ام شده ام و آبرویم رفته است و دیگر دست به این کار نمی زنم ،اگر دوباره دزدی کردم اعدامم کنید.
حتما زندان می روی به حکمی که برایت در نظر گرفته شده اعتراض می کنی؟
اصلا اعتراضی ندارم حق من زندان است اصلا روی رفتن نزد خانواده ام را ندارم.
حرف آخر؟
مسیر درست شاید دیر به مقصد برسد اما با آبرو و عزت می رسیم و مسیر میانبر چیزی جز بدبختی و پشیمانی ندارد، من شرمنده خانواده ام هستم و امیدوارم بتوانم یک روز این اشتباه بزرگ زندگی ام را جبران کنم. بنا بر این گزارش، سهراب بعد از محاکمه در دادگاه به چهار سال زندان و پرداخت رد مال محکوم شد .

مجرمانی که عادت به جرم دارند
دکتر رضا احمدی روان شناس و استاد دانشگاه

بنا به نظر روان شناسان، عادت به هر کار غیرمعمولی بیماری و اختلال روانی به شمار می رود که این عادت های بیمارگونه موجب اختلالات آسیب زای بیشتری می شود. برخی افراد به دلیل همین عادت ها و تکرار آن ها ناخودآگاه مجرم می شوند و برای آن ها حکم صادر می شود.  عادت نوعی وسواس به شمار می رود که افراد را درگیر اختلالات روانی و اجتماعی بی شماری می‌کند برخی افراد به ارتکاب بعضی رفتارهای ناهنجار اجتماعی و ناپسند اخلاقی عادت می کنند که همین عادت های بیمارگونه سبب می شود نتوانند در جامعه، در محیط کار، زندگی مشترک و… تعامل خوب اجتماعی و خانوادگی برقرار کنند.  افرادی که به رفتارهایی مانند توهین، تهمت، افترا، کتک زدن، بی حرمتی و…. وسواس پیدا می کنند تا حرکت غیراخلاقی خود را به فرد مقابل بروز ندهند آرام نمی گیرند و آتش کینه شان فروکش نمی کند این افراد به دلیل همین عادت های بیمارگونه ناگهان به مجرمان حرفه ای تبدیل می شوند که مسیر زندگی شان را به تباهی می کشاند. عادت بلای جان و نوعی آسیب مخرب محسوب می شود که شاید در ابتدا خطرناک و آسیب زا تصور نشود اما به مرور زمان و تکرار رفتارهای زشت و ناپسند فرد را به انواع جرم ها آلوده می‌کند. اگر عادت های ناپسندی مانند کتک زدن و ضرب و شتم یا توهین و فحاشی در فرد شکل بگیرد این رفتار بیمارگونه تعامل خانوادگی وی را زیر سوال می برد و این رفتار سبب افزایش آمار طلاق در خانواده ها می شود همچنین این عادت های بیمارگونه در محیط کار سبب می شود این فرد توان برقراری ارتباط با همکاران را نداشته باشد و مدام در تنش و درگیری به سر ببرد. از سوی دیگر افرادی که عادت به انجام رفتارهای ناپسند اخلاقی و اجتماعی دارند گرایش شان به جرایم خرد و کلان بیشتر است زیرا به دلیل شخصیت وابسته ای که دارند به انجام آن کار ناپسند وسواس پیدا می کنند. البته اصول تربیتی نادرست در شکل گیری چنین شخصیتی تاثیر بسزایی دارد . اعضای خانواده و به ویژه پدر و مادرها در نوک پیکان شناسایی عادات بد فرزندان هستند به این معنا که وقتی عادت های غیرمعمول فرزندان چه دختر و پسر را می بینند می توانند با آگاهی از خطرات این عادات اقدامات پیشگیرانه را انجام بدهند اما به دلیل این که والدین در این گونه زمینه‌های تربیتی آگاه نیستند و آموزش‌های لازم را نمی‌بینند تصمیم گیری‌های صحیحی در این زمینه صورت نمی گیرد و عاداتی که می‌شد در همان نطفه خفه کرد رشد سرطانی پیدا می کند به گونه ای که به ناهنجاری‌های شخصیتی و در ابعاد گسترده تر به یک معضل اجتماعی تبدیل می شود. از سوی دیگر آموزش و پرورش هم وظایفی دارد که در کنار آموزش باید روحیات دانش آموزان را با تست های روانی تحت کنترل قرار دهد که متاسفانه هیچ کدام از این وظایف به خوبی عملی نمی‌شود و همیشه شاهد هستیم بعد از به وجود آمدن ناهنجاری و بروز آن گاهی اوقات روان درمانی هایی صورت می گیرد و خیلی از مواقع اصلا توجهی به این نکته به ظاهر ساده که می تواند فاجعه بار باشد نمی شود.

۵/۵ - (۱ امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *