از همان روزهایی که قطار مذاکرات برجام روی ریل قرار گرفته بود و فضا به سمت لغو تحریمها پیش میرفت،به طور شگفتانگیزی شایعاتی درباره افراد نفوذی در تیم برجام در محافل سیاسی خاص رد و بدل میشد.
این تیم که آدمهای گمنامی هم نبودند،اطلاعاتی را که درباره افراد تیم مذاکره وجود داشت جمعآوری کرده بودند.در جلسات خصوصی صراحتا میگفتند نباید بگذاریم برجام جان سالم بهدر برد.پروندهسازی را شروع کردند. پوشههایی در رنگهای متعدد تهیه شد و هر رنگ به یک قشر از اعضای تیم مذاکره اختصاص یافت.
در برجام، چون مسئولان ارشد تیم مذاکره مورد تأیید نظام و بزرگان بودند،تیغ مخالفان کارگر نیفتاد؛اما باز هم از پروندهسازی در امان نماندند.چاره کار اما در این بود که در ردههای چندم تیم مذاکره افرادی را پیدا کنند و به آنها برچسب نفوذی بزنند.یافتن چنین افرادی کار سختی نبود چون تیم مذاکره از افرادی نه برای کارهای محرمانه که در امور حقوقی و اداری کمک میگرفت که لزوما علیهالسلام نبودند.تیم مذاکره با رعایت حفاظت لازم آنها را به کار میگرفت.
موقیت مذاکرات برجام خشم این افراد را برانگیخت به طوری که در فاز بعدی تصمیم گرفتند از طریق مرتبطان با مراکز قدرت، اطلاعاتشان را در زرورق بپیچند و با آمیختن دروغ و راست، مقدمه بدنام کردن کل تیم مذاکره را فراهم کنند.
اطلاعات پروندهسازان از کجا آمده بود؟
ایرانیان خارج از کشور، گرایشهای مختلف سیاسی دارند و مانند گروههای سیاسی داخل کشور، با یکدیگر اختلاف و دعوا دارند.طبیعتا اختلافات آنها را به تخریب یکدیگر میکشاند. این افراد، هیچکدامشان، مورد اعتماد نظام نیستند اما از ظرفیتشان به دلایل مختلف در مسائل دیپلماتیک استفاده میشود.تیم برجام نیز با همین رویکرد آنها را به کار گرفته بود.
جریان نایاک، برادران نمازی و… در این زمره بودند.
نقاط ضعف آنها از چشم دور نمانده بود اما نقاط قوتشان میتوانست برای ایران فرصتسازی کند و اتفاقا چنین هم شد. در عین حال رقابتهای بین آنها (که بخشی از آن از روی حسادت و بخشی دیگر برای منافع شخصی بود) باعث افشاگریهایی علیه یکدیگر شد که همین اطلاعات، برای پروندهسازان، نقش وحی مُنزل را پیدا کرد.اطلاعاتی که قاعدتا نباید برای سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی ما پشیزی ارزش میداشت.
نفوذ معکوس
در میان ایرانیان خارج از کشور چه کسانی از موفقیت برجام آسیب میدیدند؟ روشن است که گروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) در صدر زیاندیدگان بود؛ چون ثمره سالها تلاش برای دور کردن ایران از قطبهای مختلف دنیا را در آستانه نابودی میدید. چه کاری میتوانست بکند تا زحماتش بر باد نرود؟ بازی دوگانهای را آغاز کرد. یک کارش جاسوسی بود و کار دومش قرمز کردن برخی از کسانی که با تیم مذاکره همکاری میکنند. برای این کار انگیزه شخصی هم داشت. زیرا برخی از این افراد، همانهایی بودند که سالهای قبل، به ایران کمک کرده بودند تا اسم منافقین در لیست گروههای تروریستی قرار گیرد.
منافقین از یک روش دیرینه استفاده کردند و پوست خربزه را زیر پای پروندهسازان انداختند. در حالی که پروندهسازها دربهدر دنبال آدمهای به اصطلاح نفوذی بودند، منافقین بدون اینکه شکبرانگیز شوند، اطلاعات فریب را به پروندهسازان منتقل کردند.
گاندو، محصول منافقین
منافقین، خرسند از اینکه توانسته بودند بدبینی و سوءظن نسبت به مسئولان دیپلماسی کشور را القا کنند، باید آخرین تیتر ترکش را هم به چله کمان میگذاشتند.
این بار مأموریت به برادران داعیالاسلام محول شد. حسن داعیالاسلام از کادرهای برجسته منافقین است که از ۴۰ سال پیش در امریکا به سر میبرد. برادرش حسین نیز در اروپا زندگی میکند.
مرور مواضع و اظهارات این دو برادر (حتی در اخبار آشکار) کاملا گویای آن است که ملات اصلی فیلمنامه سریال گاندو، کپی همان حرفهایی است که برادران داعیالاسلام (به خصوص حسن) در فضای مجازی یا در سخنرانیهایشان گفتهاند یا به روشهای مختلف تحت عنوان «محرمانه» برای پروندهسازها فرستادهاند و آنها هم سادهلوحانه باور کردهاند! در واقع، نفوذ صورت گرفته اما به صورت معکوس!
پینوشت: رفتار عجیب صداوسیما و به خصوص شبکه پرستیوی در روزهای اخیر و در جریان مذاکرات وین، ذهن جستوجوگر را به آن سو میبرد که گویا طراحان اصلی گاندو، بازی جدید خود را در وین طراحی کردهاند.خوشبینانهترین فرض این است که فریبخوردگانشان در صداوسیما آدمهای سادهلوحی هستند که بیجیره و مواجب، دیگ حلیم سازمان تروریستی منافقین را هم میزنند.
محمد مهاجری – اعتماد