شنبه , ۱ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۳:۲۸ قبل از ظهر به وقت تهران

سوء استفاده جنسی مرد متاهل از دختر جوان بعد از دوستی در پارک

مریم اغلب روزها به بوستانی نزدیک خانه‌شان در یکی ازمحله‌های شمال شهر می رفت تا کمی قدم زده باشد وهم روزنامه و مجله بخواند.

دخترجوان یک روز که درحال قدم زدن بود به طوراتفاقی با مردی به نام کیارش آشنا شد. مرد میانسال خوش چهره، توجه مریم را حسابی جلب کرده بود.

چند روز پس ازاین آشنایی کیارش که خود را مجرد معرفی کرده بود به دختر جوان ابراز علاقه کرد. رابطه آنها هر روز صمیمی‌تر می‌شد تا اینکه کیارش ازعشق وعلاقه شدید به مریم سخن گفت واز او خواستگاری کرد.

چندی بعد هم کیارش، دخـــــــترجوان را به بهانه آشنایی با خانواده‌اش به خانه دعوت کرد. مریم پس ازشنیدن این پیشنهاد به فکر فرو رفت اما سرانجام با شنیدن حرف های عاشقانه مرد مورد علاقه‌اش قبول کـــــــرد که به دیدن خانواده کیارش برود، اما زمانی که مریم وارد خانه آنها شد  هیچ‌کس را آنجا ندید. اما همان موقع کیارش به اوگفت: پدرومادرش برای چکاب به بیمارستان رفته‌اند وخیلی زود بازمی گردند. بعدهم بلافاصله به سراغ یخچال رفت وازمریم با یک لیوان شربت پذیرایی کرد، اما همین که دختر جوان شربت را نوشید از هوش رفت و وقتی هم به هوش آمد تازه متوجه شد در دام یک شیطان صفت افتاده است.

این درحالی بود که کیارش با تهدید ازاو خواست به رابطه‌اش ادامه دهد و فکرشکایت راهم ازسرش بیرون کند.اما مریم که زندگی‌اش را تباه شده می‌دید خیلی سریع به دادسرای جنایی تهران رفت و از او شکایت کرد.

 

بدین ترتیب پرونده‌ای در شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و بازپرس آرش سیفی دستور بازداشت متهم را صادر کرد. وی پس از دستگیری گفت: «زمانی که با مریم در پارک آشنا شدم به او دل بستم و تصمیم گرفتم به هرشکل ممکن با او ازدواج کنم. اما چون متأهل بودم می‌دانستم که مریم با اطلاع ازاین موضوع بی‌شک پاسخ منفی به من می‌دهد. برای همین او را به بهانه‌ای به خانه‌ام دعوت کردم تا مجبور شود با من ازدواج کند!»

 

با اعتراف‌های کیارش، او روانه بازداشتگاه شد تا تحقیقات در این خصوص ادامه یابد.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *