شنبه , ۱ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱:۳۲ بعد از ظهر به وقت تهران

سون باند، عاشقان دیوانه وار موسیقی

امروزه در سیستم‌های مدیریتی و سازمانی عباراتی مانند کار تیمی و گروهی نقش مهم و سازنده‌ای در موفقیت‌های سازمانی دارد. این مساله نه‌تنها در زمینه‌‌های اقتصادی و اجتماعی و ورزش بلکه در عرصه‌های هنری هم نمود دارد. این سال‌ها گروه‌های زیادی در موزیک در ایران پاگرفته‌اند که حتی استارت‌های موفقی هم داشتند اما همه آنها به نتیجه خوبی نرسیدند و همه‌شان هم عمر مشترک طولانی‌مدتی نداشتند.

تنها یک‌سری از باندهای موسیقی بودند که همچنان توانستند کار تیمی خود را با موفقیت جلو ببرند. سون یکی از نمونه‌های شاخص و مطرح این‌گونه باندهاست که در این سال‌ها قدرت و استحکام خود را حفظ کرده‌اند. آنها و عاشقانه‌هایی که در این چند سال منتشر کرده‌اند آن‌قدر محبوب و معروف هستند که نیاز به معرفی ندارند. اما طبق معمول بسیاری از مصاحبه‌ها باز هم از نقطه شروع مشترک یعنی معرفی آغاز کرده‌ایم و در ادامه از نگاه‌های‌شان به مقوله‌های مختلف پرسیده‌ایم.

 

اخبارفرهنگی,خبرهای فرهنگی,گروه هفت

 

طبق روال معمول می‌خواهیم شما را بشناسیم؟
کیارش: از نظر سنی از بچه‌های گروه بزرگ‌ترم. بچه جنوب هستم و در ۹ بهمن ۱۳۵۶ در بندرعباس متولد شدم.
آرش: من هم در ۱۰ شهریور ۱۳۵۷ در تهران متولد شدم.
امیر: من هم کوچک‌ترین عضو گروه هستم که ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ در کرج به دنیا آمدم.

همه شما موسیقی خوانده‌اید؟
کیارش: نه اتفاقا… من مهندسی صنایع‌غذایی خوانده‌ام.
امیر: من هم دیپلم نقشه‌برداری دارم.
آرش: تحصیلات من هم موسیقی نیست و دیپلم تجربی دارم.

وظایف هر کدام‌تان در گروه مشخص است؟
کیارش: همه ما به شکلی که می‌توانیم در کارها کمک می‌کنیم اما به هر حال هر کدام‌مان کار خودمان را انجام می‌دهیم. من در گروه سون کارهای تنظیم، ترانه‌سرایی، نوازندگی، خوانندگی و آهنگسازی را انجام می‌دهم؛ البته ساز تخصصی‌ام کیبورد و پیانو است.

آرش: من نوازنده کیبورد و آکاردئون هستم و در گروه سون به عنوان سرپرست گروه در امور اداری، نوازندگی، خوانندگی و آهنگسازی فعالیت می‌کنم.

امیر: من هم آهنگسازی، ترانه‌سرایی و خوانندگی انجام می‌دهم. ساز تخصصی من گیتار کلاسیک و گیتار الکتریک است.

آرش: در سون همه کارها تقسیم شده اما هر کسی در کاری که می‌تواند کمک می‌کند؛ مثلا من ملودی و تنظیم‌ انجام می‌دهم اما چون از ترانه زیاد سر درنمی‌آورم در این کار دخالت نمی‌کنم. یکی از خوبی‌های کار ما این است که همه ما در آن نظرات خودمان را ارائه می‌دهیم و اگر کسی ایده خوبی داشته باشد همه آن را می‌پذیریم.

چطور شد کار حرفه‌ای در موسیقی انجام دادید؟
آرش: برای من و امیر این ماجرا تقریبا همزمان شکل گرفت. درواقع من و برادرم از نوجوانی در خانه برای خودمان کار می‌ساختیم و اجرا می‌کردیم اما از جایی به بعد فکر کردیم که باید جدی‌تر به این مسئله بپردازیم. دل‌مان می‌خواست کارمان را کامل‌تر ارائه دهیم؛ برای همین شروع کردیم به آهنگسازی برای دیگران.

امیر: همان‌طور که گفتم ساز تخصصی من گیتار است و به همین علت کارم را به شکل جدی با تدریس گیتار شروع کردم. موسیقی برای من و آرش دنیای جذابی بود.

آرش: کارمان را در آهنگسازی ادامه دادیم تا اینکه به این نتیجه رسیدیم خودمان کار کنیم و برای خودمان کار بسازیم چون هیچ‌کس بهتر از خودمان کارهای‌مان را اجرا نمی‌کند.

کیارش: همه‌چیز از یک رفاقت و آشنایی استارت می‌خورد. من خودم کارم را با آهنگسازی شروع کردم. در کنسرت‌ها تنظیم کارها را انجام می‌دادم و چند کار هم برای چند خواننده‌ ساخته بودم تا اینکه با آرش و امیر آشنا شدم و تصمیم مشترک‌مان این بود که یک گروه داشته باشیم.

امیر: ما با کیارش سال‌هاست رفیق هستیم. راستش همه ما کار انفرادی داشتیم اما یک زمانی احساس کردیم خودمان می‌توانیم کارهایی را که می‌سازیم اجرا کنیم. از آنجا به بعد زندگی‌مان کلا عوض شد.

چطور شد یک گروه سه‌نفره با نام هفت شروع به کار کرد؟
کیارش: اتفاقا نام گروه ما در ابتدا سون نبود و بعد تغییر کرد. نام اولیه گروه ما کیمیا بود.

امیر: این انتخاب هم به خاطر تعداد نفرات گروه نبود؛ حتی در آن زمان گروه هفت هم بود که واقعا هفت نفر بودند. ما البته عنوان هفت را قبل از آنها استفاده کردیم.

آرش: یک علاقه جمعی بین ما بوده که ناشی از حس و انرژی خوب در عدد هفت است.

کیارش: تقدیس این عدد در چیزهای مختلفی حضور داشته، مسائل معنوی زیادی در آن وجود دارد. این اسم حس خوبی دارد و فکر می‌کنم بسیاری از مردم هم مفهوم انرژی آن را می‌شناسند.

 

اخبارفرهنگی,خبرهای فرهنگی,گروه هفت

 

به نظر شما موفقیت گروه شما مدیون رعایت چه چیزهایی است؟
کیارش: شاید قبل از هر نگاه تخصصی به نوع موسیقی‌ای که ما انجام می‌دهیم این باشد که ما به معنای واقعی کار تیمی انجام می‌دهیم.

آرش: شما باید در یک کاری با هدف مشخص که چند نفره انجام می‌شود درک درستی از هدف‌تان داشته باشید و بدانید اختلاف‌نظرها وجود دارد و فقط باید به‌درستی مدیریت شوند و باعث تنش نشوند.

کیارش: همدلی، همفکری و حمایتی که خانواده‌های ما داشتند باعث شد تا نسبت به کارمان با روحیه بهتری کار کنیم.

در اوقات فراغت‌تان چه کارهایی انجام می‌دهید؟
آرش: فقط موسیقی. من خیلی به موسیقی می‌پردازم و شاید این عشق دیوانه‌وار باشد اما اعتراف می‌کنم این دیوانگی حس خوبی برای من دارد تا جایی‌که باور کنید مرا از کارهای بسیاری جدا کرده است. دلم می‌خواهد برای کیارش: واقعا وقت فراغتی به آن شکل نداریم. دست کم فعالیت در سون وقت آزادی برای من باقی نمی‌گذارد تا به کار دیگری برسم. به‌خصوص هنگام ساخت تراک‌ها که در استودیو هستیم یا با شروع کنسرت‌ها که سرمان خیلی شلوغ است و مدام در سفری هستیم. فرصتی شود فیلم‌های روز را می‌بینم یا کارهای موسیقی دوستان را می‌شنوم.

آرش: کیارش درست می‌گوید. یک‌جورهایی موسیقی تمام وقت ما را می‌گیرد و به نوعی زندگی‌مان است. تفریحی هم اگر باشد در ادامه همین فعالیت است. من و برادرم عاشق موسیقی‌های خارجی بودیم. خولیو ایگلسیاس محبوب من است. شنیدن کارهایی که دوست دارم لذت بزرگ ساعت‌های بیکاری من است.

یعنی سه نفری با هم سفر نمی‌روید؟
امیر: سفر بخشی از کارمان است. اجراهایی که در جاهای مختلف داریم خودش سفر است اما باز هم رنگ و بوی کار می‌دهد.

کیارش: دقیقا. از آنجا که بخشی از کار ما به علت کنسرت‌ها در سفرها می‌گذرد، دیگر چیزی به عنوان سفر مفهومی ندارد. ما تمام کارهای‌مان به نوعی تحت‌الشعاع کار موسیقی‌مان است؛ یعنی سون تمام زندگی ما را احاطه کرده است. تفریح و سفرمان هم با کارگروهی گره خورده و در هر زمانی چه در سفر باشیم چه نباشیم فکرمان ساختن آهنگ و ترانه و ایده‌پردازی‌های جدید است.

شهرت روی زندگی شما چه تاثیری گذاشته است؟
کیارش: خوبی‌ها و بدی‌های خودش را دارد. مثل هر مفهوم دیگری در دنیا بسته به نگاه خود آدم تعریف می‌شود؛ مثلا من اگرچه آدمی اجتماعی هستم اما ناخواسته از بعضی مسائل جدا شدم. بعد از شهرت دیگر کمتر می‌توانی به‌راحتی در بیرون آزادانه رفت‌وآمد کنی و بین مردم باشی. وقتی مجبور می‌شوی که به هر علتی در جامعه نباشی خیلی خوب نیست اما ناگزیر است چون مردم خیلی لطف دارند.

آرش: من خودم را درگیر این مسائل نمی‌کنم و چیزها را  پیچیده نمی‌بینم. اصلا شهرت با همه خوبی‌هایش آن‌قدر مهم نیست که نگرش ما را به زندگی عوض کند. راستش شاید نگاه من به زندگی کمی یا شاید خیلی ایده‌آلیستی باشد به همین علت خودم را تنها به عنوان یک انسان که آمده و فقط یک‌سری کار روتین انجام می‌دهد، نمی‌بینم. به نظرم زندگی هرکدام از ما می‌تواند یک اتفاق مهم باشد به شرطی که ما نقش خودمان در این دنیا را بشناسیم و به دنبال این باشیم که چیزی مناسب از خودمان به‌جا بگذاریم. حالا می‌خواهد معروف باشیم یا نباشیم.

یعنی از حضور در میان مردم فرار نمی‌کنید؟
امیر: چرا  باید فرار کنیم؟ شهرت یک‌جورهایی عامل پیوند خوردن است نه دیوار بین مردم و هنرمند.

کیارش: من که دوست دارم بین مردم باشم اما این خیلی برای ما امکان ندارد؛ هرچند کارهای روزمره را به‌راحتی انجام می‌دهم.

عاشقانه‌های سون بسیار مطرح شده‌اند. این نگاه به عشق عمدی بود؟
امیر: حرف ما در کارهای‌مان عموما عشق است؛ موضوعی که همیشه تازگی دارد و هرگز کهنه نمی‌شود. به نظرم اینکه ما در تکرار هستیم اصلا معنی نمی‌دهد چون کل مضامین دنیا محدود است؛ آن هم در قالبی که ما اجرا می‌کنیم. خب، وقتی می‌توان یک حرف همیشگی را که مخاطب هم دوست دارد با ایده‌های جدید و تازه اجرا کرد چرا این کار را نکنیم. عشق مفهومی است که همه آن را درک می‌کنند.

آرش: یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت… معتقدم عشق تکراری‌ترین حرفی است که همیشه تازگی دارد.

اهل رسیدگی به خودتان هستید؟
کیارش: از هر کسی که کار هنری می‌کند بپرسید به شما خواهد گفت که زندگی‌اش آن شکل نرمال زندگی خیلی‌ها را ندارد؛ مثلا آن طور نیست که سر ساعت مشخصی بیدار شویم به کارهای‌مان برسیم و بعد هم تمام. کار ما موسیقی است و این کار تمام روز ما را می‌گیرد. گاهی حتی تا دیروقت در استودیو هستیم.

امیر: قاعدتا برای هنرمندی که روی صحنه می‌رود ظاهر اهمیت زیادی دارد؛ البته این خوب بودن ظاهر که می‌گویم تناسب اندام تا حد ممکن و خوش‌پوشی و آراستگی است نه اینکه شما حتما چهره خاصی داشته باشید. اینکه هنرمند نامرتب باشد و اصلا به خودش نرسد و صرفا صدای خوبی داشته باشد را قبول ندارم.

کیارش: قبل از آنکه کارهای‌مان در گروه زیاد شود فرصت بیشتری داشتم و به عنوان یک ورزش روتین دنبال بدنسازی بودم اما در حال حاضر حتی فرصت درست و حسابی برای این کار هم ندارم. با اینکه هر بار همه ما برنامه می‌ریزیم که به بعضی کارها از جمله ورزش جدی‌تر بپردازیم چون برای روی استیج رفتن هم خیلی خوب است اما باز هم گاهی همه‌چیز جفت‌وجور نمی‌شود.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *