مجله انلاین دوستان : چندی پیش زن جوانی با مراجعه به پلیس، ماموران را در جریان وقوع یک اخاذی قرار داد. این زن در توضیح شکایت خود، گفت: دخترم ۱۷ ساله است. چند ماهی میشود که دچار بیماری افسردگی شده است. من و پدرش هرچه از او سوال میکردیم که چه اتفاقی افتاده حرفی نمیزد و مرتب گریه میکرد تا اینکه حتی کارش به بیمارستان و روانپزشک رسید. او حتی دیگر به مدرسه نرفت و ترک تحصیل کرد. در این مدت خیلی به دنبال این بودیم که بفهمیم ماجرا چیست.
تا اینکه یک روز بهناز در خانه حالش بد شد و او را به بیمارستان بردیم. همان روز با دوست صمیمیاش تماس گرفتم و گفتم اگر بهناز را دوست دارد باید به ما بگوید چه اتفاقی برایش افتاده است. دوست بهناز هم جریان را به ما گفت و ما فهمیدیم که دخترمان چند وقت پیش با پسر ۱۹ سالهای به نام محسن دوست شده و در مدت آشناییشان محسن از او فیلم تهیه کرده است و به خاطر این فیلم مرتب از او اخاذی میکند.
بهناز هم بالاخره پس از یک سال حرف زد و به ما گفت که جریان چیست. حالا از شما تقاضا دارم که این پسر را دستگیر کنید. با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تحقیقات در این مورد آغاز شد.
فرارو نوشت : با اظهارات دختر ۱۷ ساله و تایید حرفهای مادر او، بلافاصله این پسر جوان دستگیر شد. او در بازجوییها با اعتراف به جرم خود به ماموران گفت: قصد اذیت کردن بهناز را نداشتم و تنها میخواستم او را از دست ندهم و با او ازدواج کنم. با اعتراف متهم، پرونده وی به شعبه ۱۱۴۸ دادگاه بعثت ارجاع شد. این پسر صبح دیروز در این شعبه محاکمه شد.
در جلسه محاکمه پدر و مادر شاکی به قاضی گفتند: آقای قاضی دخترمان دو ماه بود که لب به غذا نمیزد. هر روز گریه میکرد و با هیچکس هم حرف نمیزد.
او آنقدر ضعیف شده بود که در بیمارستان بستری شد و حتی هنوز هم که ما موضوع را فهمیدهایم به حالت عادی خود برنگشته و مرتب گریه میکند. دخترم دیوانه شده و ضربه روحی بدی خورده است.
متهم هم با گریه به قاضی گفت التماس میکنم مرا ببخشید، من قصدم اخاذی نبود. می دانم که این دختر را بدبخت کردم، اما من فقط عاشق بودم. فقط دختری را که خیلی عاشقش بودم تهدید کردم تا ارتباطش را با من قطع نکند، همین. اصلا فیلمی در کار نیست و من همان لحظه که فیلم را گرفتم، از گوشیام پاک کردم. در پایان جلسه نیز قاضی به بررسی پرونده پرداخت تا بهزودی حکم نهایی در این باره را صادر کند.
چرا دست به این اخاذی زدی؟
من اخاذی نکردم. فقط از دختر مورد علاقهام یک فیلم تهیه کرده بودم و تهدیدش کردم که فیلمش را پخش میکنم و به تمام اقوامش نشان میدهم. اما واقعا نمیخواستم این کار را بکنم. در واقع من آن فیلمی که از او داشتم را از گوشیام پاک کرده بودم و همه تهدیدهایم الکی بود.
پس چرا او را تهدید کردی؟
گفتم که من فقط میخواستم کاری کنم او با من ازدواج کند. نمیخواستم او را از دست بدهم. عاشقش بودم و میخواستم هرجور شده با او ازدواج کنم. من دو سال با بهناز دوست بودم.
چرا ارتباطتان قطع شد؟
خودم هم علتش را نمیدانم. بهناز بیدلیل با من سرد شد و ارتباطش را قطع کرد. هرچه به او التماس کردم فایدهای نداشت. او میگفت دیگر نمیخواهد با من دوست باشد. من هم که این موضوع برایم غیرقابل تحمل بود به فکر راه چاره افتادم تا از او جدا نشوم.
فیلم را از کجا تهیه کرده بودی؟
یک روز که با هم بیرون بودیم به بهانهای او را به خانهام بردم. در آنجا از او فیلم تهیه کردم.
او را مورد آزار و اذیت هم قرار دادی؟
نه، اصلا فقط او را ترساندم و از او فیلم تهیه کردم. فیلم را هم همان موقع پاک کردم. زمانیکه من داشتم بهناز را تهدید میکردم اصلا فیلمی در کار نبود.
اگر قصد اخاذی نداشتی، چرا او را مجبور میکردی از پدرش پول بگیرد و به تو بدهد؟
می خواستم ببیند که من چقدر جدی هستم و بیشتر بترسد. او هیچ وقت پول زیادی نمیتوانست از پدرش بگیرد و به من بدهد. برای همین این اسمش اخاذی نمیشود.
چقدر پول از او گرفتی؟
دقیقا نمیدانم ولی هربار ۲۰ تا ۵۰ هزار تومان پول میگرفتم و میگفتم اگر این پول را ندهی فیلمت را به خانواده ات نشان میدهم.
گویا او را تهدید به مرگ هم کردهای؟
نه، اصلا این را قبول ندارم. این ادعای دروغ پدر و مادر بهناز است که میخواهند من جرمم بیشتر شود و بیشتر در زندان بمانم.
پدر و مادرت در جریان این موضوع قرار گرفتهاند؟
فهمیدهاند و حتی به دیدنم هم نیامدهاند. پدرم به اصطلاح خودش میخواهد مرا تنبیه کند تا دیگر دست به این کارها نزنم.
اگر آزاد شوی باز هم سراغ بهناز میروی؟
فقط میروم و از او طلب بخشش میکنم، اما دیگر کاری با او ندارم. خود بهناز هم در این ماجرا بیتقصیر نیست، او بود که مرا به این روز انداخت. من فقط میخواهم او را ببینم و به خاطر بیماری روحیای که گرفته از او طلب بخشش کنم، همین.