مورخان شاهعباس را دومین مؤسس سلسله صفویه میدانند و این سخن، به هیچوجه گزافه نیست. دوران پس از مرگ شاه تهماسبیکم تا آغاز اقتدار شاهعباسیکم، یعنی بین سالهای ۹۵۵ تا ۹۷۰ خورشیدی، چیزی حدود ۱۵ سال، دورانی سراسر آشوب و بلوا بود؛ دورانی که مرزهای شرق و غرب، آماج حملات ازبک و عثمانی قرار گرفت و امنیت از کشور رخت بربست. شاهعباس توانست با تکیه بر توانمندی ذاتی و البته چاشنیکردن خشونت و بیرحمی کمنظیر، قدرت خود را در کشور تثبیت و بهتدریج، بر رقبای داخلی و خارجی غلبه کند. بااینحال، او تنها در کشورگشایی مهارت نداشت، بلکه در کشورداری هم، از کیاست و سیاست فراوان بهرهمند بود که در این نوشتار، برآنیم تا این مسئله را در عرصه اقتصادی بررسی کنیم.
خسیس یا زرنگ؟!
یکی از ویژگیهای مهم شاهعباسیکم، توجهاکید وی به مقوله اقتصاد بود؛ تا آنجا که برخی از مورخان وی را به خسّت متهم کردهاند. در این تردیدی نیست که شاه صفوی، هر امتیاز ثروتآوری را در کشور، متعلق به خود میدانست. احتمالاً درگیری او با خاناحمد گیلانی(درگذشته به سال ۹۷۵ خورشیدی)، شوهرعمهاش، بر سر انحصار تجارت ابریشم خطه گیلان بود که در مغربزمین مشتریان فراوانی داشت. بااینحال، روش شاهعباس در تسهیل تجارت با خارجیها، فقط برای خود او سود نداشت؛ بلکه چرخه اقتصاد ایران را به گردش درمیآورد و شکوفایی اقتصادی، زمینهساز شکوفایی فرهنگی و… نیز میشد. ازاینرو باید دیپلماسی اقتصادی و تجاری فرمانروای مقتدر صفوی را، برای عامه ایرانیان مفید بدانیم. در اینبین، آگاهی شاهعباس از چگونگی روابط میان دولتهای اروپایی، نقش مهمی را در شکلگرفتن طرحهای تجاری وی ایفا میکرد.
دنیای بههم ریخته پشت مرزها
دورانی که از آن صحبت میکنیم، دوران آغاز رقابتهای استعماری میان دولتهای اروپایی است. مدتی پیش از آنکه شاهعباس قدرت خود را در ایران تثبیت کند، نبردهای بزرگ دریایی در اقیانوس اطلس میان ناوگان کشورهای اروپایی آغاز شده بود. در سال ۱۵۸۸ میلادی(۹۶۷ خورشیدی)، نبرد بزرگ دریایی میان ناوگان اسپانیا از یکسو و بریتانیا و هلند از سویدیگر، با پیروزی دو دولت متحد اروپایی پایان یافت. این نبرد که برخی به یادبود نام ناوگان اسپانیایی، آن را «آرمادا» مینامند، تکلیف تجارت دریایی اسپانیاییها را یکسره کرد و آنها را از عرصه رقابت، بهطور جدی بیرون راند. اما رفاقت میان انگلیس و هلند، بعد از جنگ «آرمادا» زیاد پایدار نماند؛ فرمان مشهور الیزابت اول، مبنی بر اجازه به کشتیهای انگلیسی برای حمله به ناوگان هر کشور بیگانه، کار را به جاهای باریک کشاند. این درگیریها بهویژه در منطقه خلیجفارس که انگلیسیها پس از اخراج پرتغالیها در سال ۱۶۲۱ میلادی (۱۰۰۰ خورشیدی)، توانسته بودند در آن موقعیت خوبی کسب کنند، بسیار جدی بود. رقابت تجاری میان کمپانی هندشرقی انگلیس با کمپانی هندشرقی هلند نیز، مزید بر علت شد تا کشتیهای این دو دولت اروپایی، سایه یکدیگر را با تیر بزنند. طبق گزارش عبدالرضا هوشنگ مهدوی در کتاب «تاریخ روابط خارجی ایران»، ناوگان هلند در کرانههای شمالی خلیجفارس، همواره موردحمله انگلیسیها قرار میگرفت.
شوخیهای جدی شاهعباس!
شاهعباس کاملاً از اختلافات میان رقبای تجاری اروپایی آگاه بود. او مهمانیهای بزرگ برگزار میکرد، سفرای اروپایی را فرا میخواند و به قول نصرا… فلسفی، در کتاب «شاهعباس اول»، آنها را زیر نظر میگرفت تا ببیند کدام یک با دیگری حرف نمیزند یا رو برمیگرداند. افزون بر این، با جهانگردان اروپایی، ساعتها گپ میزد و ثمره این گفتوگوها، آشنایی بیشتر فرمانروای صفویه با اوضاع آن سوی عالم بود. ساختار دیپلماسی تجاری شاهعباس، دقیقاً بر اساس توجه به این اختلافات بنا شد. اسکندربیگ ترکمان در «عالم آرای عباسی»، حتی از شوخیهای شاهعباس با سفرای اروپایی سخن گفتهاست که بر اساس اختلافات میان دولتهای آنها و با هدف دوبههمزنی انجام میگرفت!
وقت کاسبی است!
در چنین موقعیتی، ایران به عنوان مرکز مهم تولید ابریشم و البته، کشوری با جمعیت بالا، درآمد مناسب و موقعیت جغرافیایی خوب، بسیار موردتوجه تاجران اروپایی قرار داشت و آنها، به قول معروف، برای ورود به بازار ایران سر و دست میشکستند. شاهعباس با آگاهی از مسائلی که برشمردیم، تصمیم گرفت رقبای بزرگ اروپایی را برای کسب سود بیشتر، به بازی در زمین خود وادارد. او با اینکه از ناوگان انگلیسیها برای اخراج پرتغالیها از گمبرون(بندرعباس فعلی) و جزایر خلیجفارس بهره بردهبود، اما حاضر نشد به آنها اجازه ورود کالا، بدون عوارض گمرکی را بدهد؛ انگلیسیها با فرمان مشهور «ابریشم» حق خرید این کالا را در داخل ایران به دست آوردهبودند؛ حقی که البته انحصاری نبود! مدتی بعد، شاهعباس بدون اینکه انگلیسیها را در جریان امر قرار دهد، به هلندیها هم اجازه فعالیت اقتصادی و گشایش تجارتخانه را در بنادر ایران و اصفهان داد. انگلیسیها که بهشدت از این کار شاه صفوی شاکی شده بودند، کوشیدند او را وادارند که رقیب قَدَر را از بازار ایران براند؛ اما شاهعباس به این تقاضا وقعی ننهاد. به این ترتیب، دعوای میان هلند و انگلیس به رقابت در بازار ایران کشید و از آنجا که آنها نمیتوانستند داخل خاک ایران به روی هم اسلحه بکشند، مجبور شدند برای تصاحب بازار به رقابت تجاری از طریق پایینآوردن قیمت رو آورند؛ موضوعی که باعث پایینآمدن قیمتها در بازار ایران و رونق تجارت در کشور شد. شاهعباس از این رهگذر، سود فراوانی به جیب میزد و تجار ایرانی هم میتوانستند به کسب و کار خود رونق بدهند. این وضع تا سال ۱۰۰۷ خورشیدی و درگذشت شاهعباس ادامه داشت؛ اما انگلیسیها بعد از آن هم نتوانستند تا مدتها در ایران کاری را از پیش ببرند؛ انقلاب اولیور کرامول در بریتانیا و گردنزدن چارلز اول، پادشاه انگلیس توسط او در سال ۱۶۴۸ میلادی(۱۰۲۷ خورشیدی)، شاه صفی صفوی را که پس از شاهعباس به قدرت رسیده بود، سخت خشمگین کرد و با دستور او، ورود کالای انگلیسی به ایران محدود شد و در عوض، هلندیها را تحویل گرفتند!