مجله انلاین دوستان : پوران درخشنده سال ۹۲ تجربههای خوبی پشت سر گذاشت، فروش خوب آخرین فیلمش و موجی که در جامعه ایجاد کرد موقعیت او را بیش از گذشته تثبیت کرد. «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» پدیده اکران بود. جدا از این که فیلم را دوست داشته باشیم یا نه، تاثیرگذاری آن در جامعه و فروش بالای آن در کنار موفقیتهای بینالمللی امتیازهایی ویژه برای این اثر به حساب میآید. سایت سوره سینما در این گفتوگوی نوروزی پای حرفهای پوران درخشنده درباره «هیس!» نشسته است.
* با توجه به اینکه شما بخش عمده ای از وقت خودتان را صرف فعالیت در حوزه سینما می کنید، بحث را اینگونه آغاز کنیم که سال ۱۳۹۲ برای شما در عرصه سینما چگونه گذشت و چه فراز و فرودهایی داشت؟
پوران درخشنده: خدا را شکر میکنم به دلیل اینکه سال ۱۳۹۲ خیلی خوب بود، سالی بود که به گمانم خدا هم از من راضی است. به دلیل اینکه از دردی حرف زدم که سالیان دراز در زیر پوست شهر جا مانده بود و متاسفانه بدلایلی نمی شد راجع به آن حرف زد و خیلی از دختران به خاطر ترس از آبرویشان مظلوم واقع می شدند و مورد سوء استفاده قرار میگرفتند. فکر میکردم بار بزرگی از دوش من برداشته شده و آنهم فریادهای خاموشی بود که جریان داشت و من آنها را میشنیدم ، در صورتی که صدایی از آن در جامعه انعکاس نداشت.
*پس مستقیم رفتید سراغ «هیس!» که سوژه آن همانطور که گفتید حساسیت برانگیز بود، با این وجود قبل از اینکه سراغ این اثر بروید آگاهانه بسیاری از مشکلات و حواشی را پذیرفتید و به بسط این فضا در سینما اقدام کردید.
بله، همینطور است. به نظر من این احساس مسئولیتی بود که روی دوش خود حس می کردم و گمانم این بود که انتخاب شده ام که این حرف را با تمام سختی ها و مشکلات و اما و اگرهایی که از منظر جامعه وجود دارد ، با زبان سینما جاری کنم و از طرفی چون ما یک جامعه اخلاقی هستیم ، صحبت کردن در این بستر بسیار دشوار است و من با خودم مبارزه کردم و در مقاطعی هم قصد تسلیم شدن داشتم ، اما آنقدر قدرت این فریادهای خاموش در شهر زیاد بود که در واقع آرامش را از من گرفته بود و اجازه نمی داد تا بدون زمین گذاشتن این بار سنگین با خیال آسوده زندگی کنم.
*ترجیح میدهم که دوباره به قبل از تولد فیلمنامه «هیس» برگردیم و ببینیم که این سوژه از کجا نشآت گرفت و آیا براساس وقایع مستندی که در جامعه بود به نگارش فیلمنامه پرداختید یا ساخته ذهن شما بود؟
هسته مرکزی این فیلمنامه بطور دقیق برگرفته از یک واقعه مستند بود و من شنونده اتفاقی بودم که یک دوست برایم روایت کرد و داستان دخترش را که دو سال از مدرسه با راننده به منزل بازمی گشته و این اتفاق برای او رخ داده بود را تعریف کرد و من در همان لحظه به جای آن مادر بزرگترین ضربه را خوردم و حس کردم تحمل چنین چیزی برای من وحشتناک است که چه ضربه روحی به آن دختر و همچنین چه لطمه روانی و درونی به آن مادر وارد آمده است ، هرچند این اولین ضربه نبود و روایت دیگری هم به حدود ۱۹ سال قبل برمی گردد که یک دست نوشته ای از پسری اهل کردستان به من رسید که با این فاجعه تلخ مواجه شده بود که من آنجا هم درد کشیدم ، اما نمی توانستم کاری بکنم ، هر چند که در گوشه ذهنم فایلی باز شد تا اینکه من تحقیقات در این زمینه را آغاز کردم و این کار را مسئولانه به انجام رساندم.
*این مراحل پشت سر گذاشته شد و پس از تولید ، فیلم در اکران عمومی به یکی از پرفروش ترین های سال ۹۲ هم تبدیل شد. با توجه به اینکه ما امروز در سیستم اکران با یک سری فاکتورهای تاثیرگذار بیرونی و حقیقی و حقوقی و در اصل خارج از روال طبیعی مواجه هستیم تا یک اثر به فروش قابل توجهی برسد ، مهمترین پارامترهایی که باعث موفقیت «هیس» در اکران شد ، چه بود؟
فکر می کنم بزرگترین و مهمترین فاکتورهای موجود ، یکی خواست خداوند و دیگری اراده مردم بود ، چون اگر قرار بر عزت بخشیدن و شرایطی برای کسی ایجاد کردن باشد، فقط خداوند قادر به این اعمال در هر شکلی است و چون همیشه برای من خیلی مهم بود که اثرم چه دردی از جامعه را می کاهد و چه میزان احساس مسئولیت در ذهن ها بوجود می آورد، پس در طول عمر حرفه ای خود به دنبال گیشه و درآوردن پول نبوده و نخواهم بود، چون از راههای بسیاری می شود این کار را انجام داد و هستند افرادی که چشم به گیشه دارند، اما حتی برای چندین فیلم من پخش کننده هم پیدا نمی شد، اما برای من مهمترین هدف این بود که چگونه بتوان وجدان های خفته بسیاری را بیدار کرد و آنها را آگاه کرد که به کدام سو می روند، این بود که فارغ از تفکر و تامل در عواقب این کار با یک احساس تکلیف و وظیفه وارد عمل شدم و در واقع حرفه ما هم یک رسالت پیامبرگونه از لحاظ وجه پیام رسانی از نقطه ای به نقطه دیگر و با هدف میل به کمال و انسان شدن و اعتلای جایگاه اوست، به همین دلیل تمام انرژی خود را با امید به خدا و کمترین هزینه ای که داشتم و فارغ از نگاه مادی و حواشی آن صرف این کار کردم و به واقع که اول خدا تا آخر با من بود و بعد هم مردمی که پشت حرفی قرار گرفتند که درد آنها بود و این انرژی به من منتقل شده بود که تو باید به سراغ این حرف بروی که عده ای زبان روایت آن را ندارند و امکان تحقیر و شماتت و اذیت های روانی وجود داشت…
*این اتفاقات و فشارهای روحی و روانی برای شما پیش آمد؟
بله ، حتی به فیلم توجهی نشد و فیلم از سوی مدیران دیده نشد و بسیاری از اتهامات مطرح شد و جریان هایی بوجود آمد که این موضوع نباید روایت می شد و به دهها دلیل نباید این اثر را تماشا کرد ، اما من از خداوندی این استعانت را گرفتم که به من گفته بود حرکت کن و من هم خود را به او سپردم ، چون این بحث فقط مختص به دختران نیست و مربوط به انسان های مظلوم و بی سلاح و بی گناه و فاقد قدرتی است که تسلیم شرایطی می شوند که یک عده زورگو به آنها تحمیل کرده اند و آنها هم از ترس آبروی خود سکوت می کنند و آن متجاوز روز به روز بزرگتر و دامنه اعمال او وسیع تر می شود ، چونکه به دلیل شرایط اجتماعی می دانند که اگر حرف بزنند آبروی آنها ریخته می شود و اینجا بود که من سکوت را جایز ندانستم و همه چیز را به جان خریدم و اعتقاد دارم حداقل نتیجه ای که ” هیس…” برای من خواهر، برادر و در مجموع خانواده و جامعه داشت این بود که حواسمان باشد که روح انسانها را نکشیم.
*آیا روی صحبت فیلم سینمایی «هیس!» فقط با انسان هایی است که در کشور ما زندگی میکنند یا نمایش این اثر در کشورهای دیگر هم توانست احساسات مشترک و دردهای آشنایی که از آنها یاد می کنید را برانگیزد؟
باید بگویم که من در آمریکا شاهد اعتراف دختری بودم که می گفت مادر من در سن ۶۲ سالگی این موضوع را با ما در میان گذاشته است و باز هم آنها به دلیل ترس از آبرو کلامی به زبان نیاوردند و این فاجعه در سوئد ، هندوستان و کشورهای دیگر هم در وحشتناک ترین وجه ممکن اتفاق افتاده و دردهای بسیاری که آنها پس از اکران فیلم در آغوش من گریه و به آنها اعتراف می کردند و می گفتند که ما نمی توانستیم این حرف را بزنیم و چه خوب که شما این کار را کردید و در هندوستان می گفتند که ای کاش این فیلم در سراسر کشور ما اکران می شد ، اما من که به تنهایی قدرت چنین کاری را نداشتم و مسئولان باید برای اکران بین المللی این اثر در سطح گسترده اقدام می کردند که متاسفانه این اتفاق نیفتاد و فیلم دیده نشد ، هر چند که من توانستم این فیلم را هفته ها در آمریکا ،کانادا و سوئد اکران کنم ،ولی این جریان می توانست تداوم داشته باشد و حرفی که جهان شمول است و جهانیان با آن ارتباط برقرار می کنند به گوش همه برسد ، همانطور که اکنون در زندان های آمریکا و برخی کشورهای دیگر کودکان و به تبع آن خانواده هایی هستند که در معرض این آسیب های اجتماعی قرار دارند ، از همین رو اگر ما داعیه انسانیت و جایگاه والای انسان را داریم، باید یک سرمایه گذاری در این گونه حوزه های مربوط به آسیب های جامعه داشته باشیم و همانگونه که در حوزه به تصویر درآوردن تلاش ها و عشق مادران شهدای جنگ تحمیلی که منجر به دفاع از مرزهای کشور در برابر تهاجم دشمن و اجانب شدند ، اهتمام داریم ، اینجا هم به بحث تهاجم به روح و جایگاه انسان بپردازیم که انتظار من از ارگان های فرهنگی مساعدت در این زمینه بود ، در حالی که هیچ عکس العملی نشان ندادند و آنهایی هم که کاری از دستشان بر می آمد هم بحث قانون و قصاص را پیش کشیدند که به هیچ وجه موضوع و هدف این فیلم نیست و در واقع پیرنگ داستان من قتل روح انسان ها بود و آنهایی که مخالف بودند ، این جریان را دستاویز قرار دادند و نگذاشتند که این اثر به موفقیت بیشتری که استحقاق واقعی آن بود، دست یابد.
*فکر نمی کنید که با ساختن این فیلم دوران جدیدی در سینمای شما آغاز شده و در واقع زمینه و توقعی ایجاد شده برای طرح چنین موضوعاتی و هیس هایی که اینبار شاید برای مردان باشد و مشکلاتی که همیشه به عنوان تابو به آنها نگریسته می شده است؟
دقیقا ، چرا نباید ساخته بشود؟ من با تمام وجودم دوست دارم که اینبار یک «هیس» برای مردان یا پسربچه ها یی بسازم که بعدها در انزوا قرار می گیرد و ما به این درد که چه بلایی سر این آدم آمده و چرا اینطور شده بپردازیم.
*اما مساله ای که من در اینجا باید به آن اشاره کنم این است که در فیلم «هیس» به شخصیت مجرمی که بابک حمیدیان نقش آن را ایفا می کرد از جنبه یکی از همین قربانیان نگریسته نشد.چه مصلحتی در این چشم پوشی وجود داشت؟
درست است ، اما در وهله اول به دلیل تحت تاثیر قرار نگرفتن شخصیت اصلی داستان و دوم اینکه بسیاری از مسائل به من اجازه نمی داد که به این شخصیت مرد با آن جنبه و موازی با کاراکتر اصلی بپردازم ، اما با این حال در فیلمنامه اصلی به آن پرداخته شده بود که در ارشاد گفتند که بیشتر از این جلو نروید و من مقدار زیادی محدودیت داشتم ، ولی خیلی علاقمندم که این بخش ناگفته را در یک “هیس″ دیگر مطرح کنم تا در نتیجه این تولیدات به شان انسان کمک کند و تلاش کنیم که انسان را به یک ذات ناب و سازنده و تاثیر گذار برسانیم و این جز با پالایش و عبور از این سختی ها میسر نمی شود…
*حتی اگر در حداقل جریان و با تمرکز بر نفس عمل این اتفاق صورت بگیرد…
صد در صد. بخصوص برای ما که بزرگترین کتاب انسان ساز یعنی قرآن را داریم ، چطور ممکن است که راجع به انسان هایی که جایگاه خود را از دست داده اند صحبت نکنیم ،اگر ما با توجه به اخلاقیات موجود در جامعه که به آن معتقدیم حرف فرهنگی بزنیم و در عین حال مخاطب را از منظر دریچه هایی که به مسائل ضد انسانی مربوط است با مسائلی از این دست آشنا کنیم چه ایرادی دارد و در واقع این وظیفه ما و هنر است و هنر برای هنر معنا ندارد و باید در خدمت مردم و جامعه باشد و براساس این تعریف وظیفه هنرمند این است که وقتی دردی را مشاهده می کند با احساس مسئولیت آن را به نمایش بگذارد و منتقل کند ، هر چند که من هم می توانم راجع به مسائل سرگرم کننده فیلم بسازم ،ولی چون فکر می کنم که آسیب های اجتماعی ما را از مسیر انسانیت دور می کند به آنها می پردازم.
*انتقادی که به شما میشد در واقع بهره گیری از یک زبان احساسات گرایانه و سانتی مانتالیست بود که برای جذب و کشش مخاطب و با شناخت از روحیات آن به چنین روایتی رسیدید . نظرتان در این باره چیست؟
اتفاقا من اگر سازنده این فیلم نبودم ، بطور حتم سراغ این کارگردان می رفتم و از او تشکر میکردم و کسانی که این بحث را پیش می کشند جزو آنهایی هستند که می خواهند چنین حرکت مثبتی را نفی کنند ، به این دلیل که راه دیگری برای تخریب جریان اصلی این فیلم نمی یابند . بطور مثال از منظر فرم و ساختار این کار را انجام می دهند ، در حالی که اتفاقا در این فیلم محتوا برای من در الویت قرار داشته ،حتی اگر قرار بر فدا کردن فرم بود ، در حالی که فرمی را انتخاب کردم که بتوانم محتوا را به گونه ای در آن قرار دهم که بدون لطمه زدن به پیام فیلم و با توجه به ممیزی و مسائل اخلاقی و اجتماعی آن را به گوش مخاطب برسانم و تمام وحشت من بعد از آن رسیدن به زمان اکران بود و واکنش مخاطبان که آنها در مقابل آینه ای که در مقابلشان قرار می دهم چه خواهند گفت و وقتی استقبال شد دیدم که آینه کار خود را کرده و عکس العملهای نشان داد که بر ما چه گذشته است.
*بهترین عکس العملی که در طول این مدت شما با آن مواجه شدید چه بود؟
دو تا عکس العمل بود که من را تحت تاثیر قرار داد. یکی خانمی بود که با یک بغض فرو خورده مرا در آغوش گرفته و می لرزید و به آرامی با همان حال و بریده بریده می گفت که من همانم. و پسری که پس از اکران در جشنواره ایستاده بود و بهت زده و با یک حس همذات پندارانه به من مینگریست و تا دقایقی طولانی سالن را ترک نکرد. فکر میکنم من بزرگترین جایزه زندگیام را از این تماشاگران گرفتم و فارغ از جشنواره که شاید به بسیاری از تظاهرات هم مربوط باشد، در اکران عمومی ثابت کردند که این درد مشترک است و این درد در تمام دنیا و در کشورهای مختلفی مانند سوئد و آمریکا و کانادا به هم پیوند خورد.
*با این وجود فکر نمیکنید که شما از این پس برای بسیاری از مخاطبان تبدیل به یک قهرمان شده اید که قرار است همیشه زبان گویای آنها برای مسائل اجتماعی حساس و رازهای سربه مهر آنان باشید و با توجه به فشار این نوع کار نگران آینده و پاسخ به مراودات و مواجهه ی مخاطبان با آثار خود نیستید؟
من دچار یک سردرگمی هستم ، چون همین حالا که دارم در مورد طلاق فیلم میسازم، موضوعات جدیدی با من مطرح میشود که جزء تابوهای اجتماعی است که راجع به آنها صحبت نشده و طبیعی است که این اتفاق و درخواستها رخ بدهد و هر انسانی مسیری را انتخاب می کند و من هم با تمام وجود این مسیر را ادامه خواهم داد و برای مردم کار خواهم کرد.
*در مورد اثر جدیدی که امسال قرار است تولید کنید و بخصوص نام و وجه تسمیه آن توضیح بدهید.
«خانم ، مال معرفی کنید» اسم فیلمنامه جدیدی است که قرار است در سال جدید تولید کنم و همانطور که م دانید زنان و در واقع برشی از جامعه وقتی برای طلاق به دادگاه می روند و تقاضای مهریه میکنند، همسر آنها توان پرداخت مهریه را ندارد و در اینجا است که به آنها می گویند که خانم ، مال معرفی کنید تا به نفع شما مصادره شود ، غافل از اینکه هیچ مال و اموالی وجود ندارد و اگر هم هست به نام خود آن شخص نیست و ما به این می پردازیم که چرا باید یک شخصی شریکی برای زندگی خود برگزنید و با بی مسئولیتی کار را به طلاق بکشاند و اموالی که متعلق به این زندگی بوده را به نام دیگری بزند تا حق و حقوق یک انسان زخم خورده را ندهد و ما در ادامه شاهد آسیب ها و اتفاقات دیگری باشیم که اینها هم به نوعی تابو است و هم نمی شود به آنها نپرداخت. نسل جوان به دلیل کمبود امکانات به بیمسئولیتی روی آورده و من اتفاقا بسیاری از پسران را در این جریان بیتقصیر میدانم …
*جاب است. شاید خیلیها نتوانند این را بپذیرند که پوران درخشنده چنین نگاهی به مردان و پسران دارد، چون قائل به نگاه فمنیستی شما در سینما هستند.
من به هیچ وجه بحث فمنیست را به این مفهوم که گروهی را بر گروه دیگری برتری بدهم قبول ندارم و فکر می کنم که ما همه یکسان هستیم و فقط کسی برتر است که فارغ از هر جنسیتی اندیشه بالاتری دارد. خداوند همه را یکسان آفریده و این اندیشه را بالقوه در همگان به یکسان قرار داده است، هر چند تفاوتهای ذاتی غیرقابل انکار است، اما بحث ما جنسیت نیست و انسانیت را در برمیگیرد و خداوند فرموده که ما انسانها را یکسان آفریدیم و بنابراین من معتقد به برتری یک جنس بر دیگری نیستم، چون هر دو اینها در کنار هم معنای واقعی مییابند.
*شما هم از فیلمسازان زنی هستید که در یک حلقه محدود و از لحاظ کمیت در اقلیت قرار دارید که این فقدان ظهور زنان در عرصه فیلمسازی نه تنها در ایران ، بلکه در دنیا وجود دارد و فکر می کنم که شرایط اجتماعی و نوع کار فیلمسازی که حرفه خشنی برای زنان به نظر می رسد ، باعث کمبود بروز استعدادها در این زمینه شده و زنان بیشتر علاقه به حضور در مقابل دوربین دارند. راجع به این جریان صحبت بفرمایید.
طبیعی است که هر کس برای مسئولیتی خلق شده و این اتفاق هم برای من به صورت تصادفی نبوده است.عقبه و حساسیت و در واقع یک نگاه جستجوگر وجود داشته که تمایل به توجه و کنکاش به مسائل ویژه ای دارد و در درون خود بدنبال یافتن پاسخ برای سوالهایی است که در نتیجه همین کنکاش ها بوجود میآید و در مقابل هم دستیابی به جواب مناسب، بدون توجه به محیط پیرامون اتفاق نخواهد افتاد و برای این امر میتوان سراغ مدیومهای مختلف رفت تا پاسخ انسان هایی را که در طول زندگی تاثیرات عمیقی بر شما گذاشتهاند را یافت.
*این بخش از صحبتهای شما مربوط به حضور شخص شما به عنوان یک فیلمساز زن و دغدغه ها و دیگاهتان است، این مساله را بیشتر بشکافیم که چرا زنان کمتر در عرصه کارگردانی حضور می یابند؟
بالاخره فیلمسازی حرفه سخت و دشواری است که نیاز به حساسیت و علاقه و صرف انرژی بسیار دارد و باید از بسیاری مسائل عبور کنید و بهایی بپردازید تا به هدفی والاتر برسید ، البته با وجود کمبود زنان در این عرصه باید گفت که همین تعداد هم حساس تر و هدفمندتر و به همراه دغدغه و وسواس بیشتر وارد عمل شده اند که این برگرفته از حساسیت حرفه فیلمسازی است ، از طرف دیگر هم بدلیل باز نبودن شرایط اجتماعی و خانوادگی و نپذیرفتن آنها از نگاه عوامانه ما شاهد حضور محدودتر زنان در عرصه فیلمسازی هستیم.
*با توجه به اینکه هنوز از ورود مدیران سینمایی جدید به راس کار زمان زیادی نگذشته و سال جدید می تواند آزمون جدیتری برای آنها باشد ، فکر میکنید با نگاهی به همین پروسه کوتاه مدت ، در آینده تحول خاصی در این عرصه رخ خواهد داد؟
من امیدوار هستم که جریان سینما بهتر شود و شرایطی پیش بیاید که در حوزه تولید با کمترین معضل و راحت تر فعالیت کرد و در حوزه اکران و توزیع که همیشه مشکل داشتیم ، اقدامات سازنده ای صورت بگیرد.من در مورد اکران فیلم خودم احساس میکنم که به حق واقعی خود نرسید، یعنی اینکه ما مجبور شدیم وقتی که هنوز اکران اثر باقی مانده ، به دلیل ترس از توزیع در بازار سیاه و جریان قاچاق فیلم ، آن را وارد شبکه نمایش خانگی کنیم، بنابراین باید قوانین و برنامه ریزی صورت گیرد که با این جریانات مواجه نشویم و توقع دیگری که از مسئولان دارم این است که فارغ از نگاههای سلیقه ای، همه مسائل در سینما قانونمند شود و به ثبات برسد، در غیر این صورت به هیچ نتیجهای نخواهیم رسید.
*در روزهای سال نو هستیم. شما تا به حال از سینما عیدی هم گرفتید ؟
بهترین عیدی من از سینما استقبال مخاطبان بوده است.
*استقبال از «هیس!» یا مجموعه آثار شما؟
نه. در کل استقبال از همه آثارم، ولی طبیعی است که این فیلم بعد از «پرنده کوچک خوشبختی» بیشترین مخاطب را داشته است.
*یعنی می شود اینگونه برداشت کرد که «هیس!» فیلم مورد علاقه شما در طول فعالیت حرفه ایتان است؟
خیر.این اثر هم جزو آثاری است که خیلی برای آن انرژی گذاشتم و ریسک کردم و به همین دلیل جایگاه دیگری پیدا کرده است.
*در مقابل این استقبال و عیدی که از مخاطب گرفتید چه عیدانهای در سال جدید به آنها خواهید داد؟
امیدوارم که در سال جدید بتوانم با اثری دیگر ، بخشی از دغدغهها و مشکلات خانوادگی قشری از جامعه که با طلاق دچار از هم پاشیدگی شده را به تصویر درآورم و دریچه ای باز کنم برای نگاهی سازنده به این عدم ارتباط و امیدوارم این عیدی بتواند آرامش دهنده باشد.
*در مورد اکران سال جدید چه نظری دارید؟
امیدوارم که مردم در سال جدید روزهای خوبی داشته باشند و با آمدن به سینما حس کنند که خودشان و دغدغه هایشان را در آثار میبینند و با آنها همذات پنداری کنند.
*بهترین دیالوگ فیلم «هیس!» از نگاه شما ؟
دیالوگ طناز طباطبایی در دادگاه که گفت : «من وقتی که ۸ سالم بود کشته شدم»
*مهمترین دغدغه شما در سال ۱۳۹۳؟
حفظ سلامتی و ایجاد شرایط مناسب برای فعالیت در عرصه سینما و اینکه از خدا بخواهم که مردم بدون دغدغه و در آرامش زندگی کنند.
*سال گذشته برای شما بسیار شلوغ و همراه با ترافیک کاری بود و نتوانستید آنچنان که باید با بسیاری از دوستداران آثارتان صحبت کنید. پایان این گفتگو را میتوانید به آنها اختصاص بدهید.
فقط میتوانم بگویم که من در کنار همین مردم معنا پیدا میکنم و زمانی که از دردهای آنان صحبت می کنم از خودم احساس رضایت دارم و وقتی از این مسیر خارج شوم ، از خودم بدم می آید و این یعنی که مخاطب تعیین کننده است که ما بتوانیم به مشغلهها و دغدغههای آنان پاسخ بدهیم.