باید اهل انتخاب، در پیاده کردن کُبرَیات در صُغرَیات، و کلیات در جزئیات، روشن و با احتیاط باشند و رضای خدای بزرگ را مقدم بر رضای غیر نمایند و فحص از عقلای متدینین که اصلح باشند نمایند و در روشنی توقف ننمایند و در تاریکی حرکت ننمایند… از وطنفروشی و وطنفروشان که غایت محبت دوَل کفر است، دور باشید. عواقب وطنفروشان به دول کفر را ملاحظه بنمایید! دیدیم و میبینیم که به مُحلّلهای خودشان وفا نمیکنند، مگر تا زمانی که چاره ندارند و پس از آن، جز پشیمانی و عاقبت سوء برای تابعین آنها نمیماند …کسانی که متحیر و مرددند، به آنها دستور داده شده و میشود: ملاحظه کنید کدامیک از دو حزب، با ولایت امام علی علیهالسلام، موافق یا موافقتر است و کدام، اعتقاد او عملاً انتظار امام مهدی علیهالسلام را دارد یا متأکدتر است. کدام، تغییری در امور دینیه داده یا نمیدهد. کدام، معتدل در فکر یا مُتلوّن است در اعتقاد یا عمل. کدام، ملکه تقوا و صدق و ائتمان (اعتماد و اعتبار) دارد، یا قویتر است. کدام در صفات، شبیه به کفر یا نفاق و کدام، دورتر است؛ و بالجمله، کدام به خدای متعال و خاتمالانبیا و خاتمالاوصیا صلواتا… علیهم و عجل فرجهم نزدیکتر است.
روز ۱۴ اسفند [۱۳۵۹] در کرج سخنرانی داشتم. در آنجا از پشت مسجد جامع ما را میبردند که بهاصطلاح از توی جمعیت مشکل بود برویم. آنجا عدهای فریاد میزدند «درود بر رجایی». یکی از برادرها همراه من بود، گفت که مردم هرجا تو را میبینند، درود بر تو میگویند. من همانجا گفتم که اشتباه میکنی هیچ کس درود بر من نمیگوید. مردم کرج حتی یک لحظه هم من را نمیشناسند که من که هستم؟ کجا متولد شدم؟ زندگیام چطور است؟ بلکه اینها درود بر اسلام میگویند. آنها فکر میکنند [که من] در خط اسلام هستم، معتقدم، عمل میکنم و طرفدار [اسلام] هستم. به این جهت است که آنها درود بر رجایی میگویند و اگر همینها لحظهای متوجه بشوند که من، حداقل در بیان طرفدار اسلام نیستم، مطمئناً درودها برمیگردد به سمت یکی دیگر که دارای خصوصیاتی باشد که مردم میخواهند. امروز (۱۱ مرداد ۱۳۶۰) هم در محضر امام بودیم و مراسم تنفیذ صورت میگرفت. این مطلب را امام فرمودند. یک روزی هم امام در حضورشان بودیم و بنیصدر هم بود که پشت سر هم از آرای خودش صحبت میکرد، امام آنجا هم فرمودند که تو اشتباه میکنی. امام فرمودند که این آرایی که تو میگویی، رأی تو نیست، رأی اسلام است. مردم به اسلام رأی میدهند، به شخص رأی نمیدهند.
یک سلسله مسائل هست که مختص انسان است؛ اینکه من خودم حاکم بر سرنوشت خودم باشم، نهاینکه آن را دست دیگری بدهم و او هر جور که بخواهد درباره من تصمیم بگیرد. این توجه به یک ارزش انسانی است که نامش آزادی است. آزادی واقعاً یک ارزش انسانی فوقالعاده است. انسان از آن جهت که انسان است، آزادی برایش ارزش دارد، حتی محرومیت مادی را به شدیدترین وجه تحمل میکند برای اینکه آزادیاش را از دست ندهد.
برادران، خواهران؛ جامعهای صالح میشود که افراد صالح بر آن حاکم شوند. افراد منزّه جامعه را منظّم میکنند. عمل و کلامتان تضعیفکننده اسلام و انقلاب نباشد؛ عزیزانم، هر رقابتی که با هم میکنید، در اصول اختلاف نکنید … کار ندارم کسی حرف مرا قبول دارد یا ندارد، حزب و جناح فرع است، اصل ولیفقیه است، اصل جمهوری اسلامی است، اصل نظام اسلامی است. اینجا جایی است که اگر به خطر افتاد، اگر کسی با آن مواجه شد، ما با جانمان [با او] مواجه میشویم؛ آدمها، آدمند، میآیند و میروند، قاسم سلیمانی میرود، قاسم سلیمانی دیگری میآید، اما نظام میماند [و باید از آن پاسداری و مراقبت کرد.]
انتخابات همان حضور مردم در نهادهای حاکمیتی است. مردم در جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن حضور دارند. حاکمیت مردم در انتخاب رهبر، انتخاب رئیسجمهور و نمایندگان مجلس و… افزون بر حق نظارت آنها و انتقاد و مراقبت همیشگیشان برعملکرد مسئولان، ناشی از همین انتخابات است. مردم ما حق حاکمیت خود را با همین نظارت دائمی و شرکت در انتخابات اعمال میکنند و حق حاکمیت همه افراد در نظام جمهوری اسلامی، با انتخابات تأیید میشود و رقم میخورد.
اسلام در همه موضوعات به جز چند مورد محدود، اختیار را به خود انسانها داده است که با حواس و تعقّل و قدرت عضلانی و امیال و خواستههای مشروع خود آنها را تأمین کند. سیاست از دیدگاه اسلام عبارت از مدیریت حیات انسانها – چه در حالت فردی و چه در حالت اجتماعی – برای وصول به عالیترین هدفهای مادی و معنوی است. هر حقیقت و پدیدهای که برای تنظیم و اصلاح حیات انسانی در ارتباط چهارگانه (ارتباط انسان با خویشتن، ارتباط انسان با خدا، ارتباط با جهان هستی و ارتباط انسان با همنوع خویش) قابل بهرهبرداری باشد، از دیدگاه اسلام جزو دین محسوب میشود.
بهترین مدیریت بر طبق معیارهای اسلامی، مدیریتی است که به مردم و افراد امکان دهد که خود را بر اساس معیارهای اسلامی اداره کنند؛ خودگردانی بر اساس معیارهای اسلامی، این سیاست اداری در نظام اسلامی است. امیرمؤمنان(ع) به والیان خود در چارچوب قوانین اسلام، اختیار تام میدهد و از آنها مسئولیت تام میخواهد؛ اما آنها مکلف هستند، باید بکوشند تا مردم را در قلمرو مسئولیت خود، در اداره امور آنجا، در اقامه صلاح امت، دخیل و شریک و سهیم کنند و حتی مسئولیت اصلی برعهده آنها گذاشته شود. برگزاری انتخابات به همین منظور است؛ برای اینکه بشود مردم خودشان را اداره کنند و در امور مربوط به خودشان صمیمانه حاضر باشند و این حضور، نشانه ایمان و اعتماد به زمامداران است.
آمریکا خیال میکند با ترور شخصیتها، مردم ما از رأی دادن خسته خواهند شد؛ در صورتیکه مردم ما از خون دادن، شهید شدن، هیچگونه خستگی و دلسردی به خود راه ندادهاند و نخواهند داد؛ اگر لازم باشد سالی ۳۰ انتخابات برگزار شود و ۳۰ بار به پای صندوقهای رأی بیایند، خواهند آمد. به کوری چشم دشمنان ثابت خواهند کرد که همیشه پشتیبان انقلاب و رهبر آن هستند و خواهند بود.