قصه آدمهایى که یکشبه به موفقیت میرسند، قصههای جذابی هستند که ما همیشه دوست داریم بشنویم و از آنها انگیزه بگیریم. اما داستان واقعی موفقیت چیز دیگریست. به این شش مثال نگاه کنید تا دید شما نسبت به موفقیت و شکست عوض شود
– جی. کی. رولینگ، نویسنده مجموعه رمان های هری پاتر
نویسندهای که به معرفی نیاز ندارد و امروزه از ملکهی انگلستان هم ثروتمندتر است. رولینگ در حالی اولین رمان هری پاتر را با ماشین تحریر مینوشت که به تازگی طلاق گرفته بود، آهی در بساط نداشت و مجبور بود فرزندش را به تنهایی بزرگ کند. دوازده ویراستار داستانِ او را رد کردند، تا اینکه یک ویراستار مهربان دستنوشتهی او را قبول کرد و البته به او توصیه کرد به دنبال کار دیگری باشد؛ چرا که کتابهای کودکان، چندان فروش خوبی ندارند! بقیه داستان را که خودتان می دانید!
– والت دیزنی، بنیانگذار دیزنی
قبل از آنکه بتواند کسی را برای سرمایهگذارس روی پروژهی «دنیای دیزنی» متقاعد کند، ۳۰۲ بار پیشنهادش رد شده بود. شاید باور نکنید که والت از کار قبلیاش، به علّتِ فقدان تخیل کافی اخراج شده بود! او اکنون و برای همیشه، یکی از بزرگترین هنرمندان جهان است.
– آلبرت انیشتن، فیزیکدان و برنده جایزه نوبل
وی تا چهار سالگی اصلاً صحبت نمیکرد و از آنجایی که تا هفت سالگی حتی یک کلمه هم نمیخواند، مشکوک به معلولیت ذهنی بود.
– استیون اسپیلبرگ، فیلمساز
او میخواست فیلمسازی را یاد بگیرد. بنابراین برای دانشگاه فیلم کالیفرنیای جنوبی درخواست فرستاد و البته رد شد. آنهم دوبار! آیا این مسئله او را متوقف کرد؟ هرگز. برای یک مدرسه فیلمسازی دیگر درخواست فرستاد و حالا شما میتوانید موفقیتش را ببینید.
– گروه بیتلز، گروه پرآوازه موسیقی
نامهی ردی که آنها از یک تهیهکننده دریافت کردند، به اندازهی خود گروه معروف شد. در آن نامه نوشته شده بود: «بیتلز، آیندهای در دنیای موسیقی ندارد.» اما ناامید نشدند تاریخ موسیقی را به دو قسمت تبدیل کردند: قبل از بیتلز و بعد از بیتلز!
– مایکل جردن، بسکتبالیست اسطوره ای
در تیمِ بسکتبالِ دبیرستان قبولش نکردند؟ مشکلی نیست. ادامه داد و بعدا بهترین و معروفترین بازیکن بسکتبال همهی اعصار شود.
فقط خودت باید بخوای و اراده کنی و آموزش ببینی و قوانین و خودت رو بشناسی تا بتونی
وگرنه کی گفته که برای موفقیت پارت و رانت و پول و سرمایه اولیه و … می خواد؟