روزنامه تماشاگران امروز، فصل دوم از پروژه جذاب شهرزاد حالا دیگر به یک سوم پایانی اش رسیده است. یازدهمین قسمت از این فصل که برخلاف فصل اول که بیش از سی قسمت داشت، تنها ۱۵ قسمت دارد، در بازار عرضه محصولات شبکه نمایش خانگی توزیع شده است. حالا دیگر خرده داستان های سریال اگرچه تقریبا بی جان اند اما به نیمه رسیده اند.
شیرین دیوان سالار از مخمصه ای بزرگ نجات پیدا کرده است و زوج شهرزاد و فرهاد به همراه خانواده هایشان در مخمصه بزرگی گرفتار شده اند که قباد برایشان تدارک دیده است. قباد هم حالا دیگر به توافقاتی با دشمن اصلی اش رسیده و باید دید در ادامه داستان، این توافق چه بلاهایی بر سر ثروت دیوان سالار خواهدآورد و برای دیگر کاراکترهای داستان «شهرزاد» چه اتفاقاتی رقم خواهدخورد.
«شهرزاد دوم» چگونه سقوط کرد؟
«شهرزاد ۲» اما برخلاف فصل اول و به رغم پروپاگاندای تبلیغاتی فراوانی که تیم روابط عمومی برایش راه انداخته اند، نتوانسته به اندازه فصل اول موفق باشد و به مخاطبانش اضافه کند. کسانی که این روزها مشتری ثابت شهرزاد هستند تقریبا همان ها هستند که فصل اول را تمام و کمال دیده اند و حالا برای دانستن ادامه داستان کاراکترهای این سریال کنجکاو هستند. داستانی که حالا دیگر جذابیت فصل اول را ندارد و از یک عاشقانه صرف جذاب به یک داستان معمایی- جنایی تبدیل شده که البته خروجی سریال هم نوع ضعیفی از این ژانر، یعنی معمایی- جنایی است. شخصیت های کم شده از فصل اول جای خالی شان حسابی احساس می شود و شخصیت های اضافه شده به سریال حتی به پای جذابیت شخصیت های فصل اول هم نرسیده اند.
حالا دیگر مثل فصل اول هر جا که می روی صحبت از قسمت جدید شهرزاد یا اشتیاق برای قسمت بعدش نیست. چیزی که باقی مانده تنها همان ارضای حس کنجکاوی است برای اینکه مخاطب ادامه سرنوشت کاراکترهای محبوبش را ببیند. اما چرا «شهرزاد ۲» نتوانست مانند «شهرزاد ۱» موفق باشد؟ درباره دلایل این اتفاق با حامد عنقا گفت و گو کرده ایم؛ فیلمنامه نویس سریال «قلب یخی» که در فصل اول عاشقانه ای موفق بود اما فصل دوم و سوم آن نگرفت و در نهایت قصه به پایان نرسیده و اصطلاحا روی هوا رها شد. عنقا گرچه ابتدا علاقه ای ندارد درباره «شهرزاد» مصاحبه کند اما در ادامه نکاتی را می گوید که کم و بیش به ذهن مخاطبان این سریال هم رسیده است.
می خواهیم درباره «شهرزاد» با شما مصاحبه ای داشته باشیم…
درباره «شهرزاد» نه، صحبت نمی کنم!
سوالمان درباره کارهایی است که فصل دوم و سوم آنها ساخته می شوند اما جذابیت فصل اول را ندارند. شما در «قلب یخی» تجربه اش را داشتید؛ برای همین با شما تماس گرفتیم.
مشکل این است که زمان ما برعکس بود. فروش ما در فصل دوم از فصل اول خیلی بیشتر بود. تجربه فصل سوم خیلی ناموفق بود. دوره ای که سامان آن را ساخت، شکست کامل بود.
درباره فصل دوم «قلب یخی» هم می گفتند جنایی شده و از حالت عاشقانه درآمده است. چرا این اتفاق می افتد؟
من «شهرزاد» را ندیده ام. ولی در رابطه با این موضوع چند نکته وجود دارد. در «قلب یخی» ما از اول فقط به همین دو فصل فکر کرده بودیم ولی مسائلی برایمان پیش آمد که بین مراحل ساخت این دو فصل فاصله افتاد؛ حسین لطیفی به خارج از کشور رفت تا فیلم دیگری بسازد. اینها همه دست به دست هم داد تا گروه از آن انسجامی که داشت فاصله بگیرد. اما درباره «شهرزاد» من فکر می کنم یکسری از عوامل موفقیت در فصل اول، باعث خسارت در فصل دوم شدند. فروش موفق، باعث می شود سرمایه گذاران کمتر ریسک کنند. این باعث می شود ایده های جدید را در کار نیاورند.
اتفاق دیگری که موقع موفق شدن یک کار رخ می دهد این است که درست تحلیل نمی کنیم که برای چه موفق شده ایم. گاهی فکر می کنیم به خاطر قصه عاشقانه این اتفاق افتاده یا به خاطر بازیگرهای نقش یک و دو و… برخی از عوامل را ندیده می گیریم و فکر می کنیم اگر تنها همان عواملی که به زعم ما باعث موفقیت شده را در نظر بگیریم و توسعه بدهیم به موفقیت بیشتری می رسیم. اینها همه با هم یک نتیجه می دهد.
من فکر می کنم در موفقیت فصل یک قدرت علی نصیریان به عنوان یک «پدرخوانده» خیلی موثر بود. جذابیتی که خود کاراکتر «شهرزاد» می توانست ایجاد کند و تقابلی که وجود داشت خیلی موثر بود. تفاوت علی نصیریان با نقش منفی هایی که در این فصل حضور دارند این است که نصیریان بُعد انسانی اش را همچنان داشت. من فکر می کنم خیلی از این عوامل موثر بوده. این را هم در نظر بگیریم حواشی ای که در این چند ماه اخیر، از ماجرای بازداشت سرمایه گذارهایش گرفته تا دعوایی که بین دو سرمایه گذار به وجود آمد تا موجی که در فضای مجازی برایش به راه افتاد که پول این سرمایه از کجا تامین می شود و آیا ربطی به ماجرای اختلاس صندوق دارد یا ندارد و بعد هم خبرهایی که درباره دستمزدهای بازیگرانش درز کرد، همه اینها باعث شد صداقت و حس عشقی که در فصل اول، مخاطب از حاشیه سریال «شهرزاد» دریافت می کرد، در فصل دوم دریافت نکند. برای همین من مثل خیلی ها معتقد نیستم فیلمنامه انسجام ندارد یا کاراکترهایی که وارد ماجرا شده اند با تماشاگر ارتباط برقرار نکرده اند و عواملی از این دست در موفقیت یا عدم موفقیت این سریال تاثیر داشته اند.
خود فیلمنامه هم چند پاره است و به نظر می رسد تمرکزی که در فصل اول وجود داشت در کارگردانی این فصل وجود ندارد. حتی در این فصل آهنگ های چاوشی هم مورد استقبال مخاطبان قرار نگرفت.
شاید به این دلیل باشد که انگیزه ها هم آن انگیزه ها نبوده. در فصل یک تکلیف خیلی معلوم تر بود. یک مثلثی داشتی، مصطفی زمانی، شهاب و ترانه و یک بزرگ آقایی بود که تصمیم می گرفت بشود یا نشود. همه چیز خطی بود. اینجا اتفاقات خیلی پیچیده تر شده؛ آدم های موثر، قصه های عرفی، ارجاعات تاریخی و… من نمی دانم برای تماشاگران فصل یک چقدر مهم بود که این روایت مثلا همزمان با ۲۸ مرداد رخ می داد. من فکر نمی کنم تماشاگر عام خیلی درگیر این موضوع بود ولی در فصل دوم این ارجاعات خیلی بیشتر شده. شاید منِ تماشاگر عام که قبلا بی واسطه یک قصه عشقی می دیدم امروز خودم را درگیر هزار تا موضوع دیگر می دیدم.
با همه اینها، شاید فیلمنامه «شهرزاد ۲» به جهت تکنیک های فیلمنامه نویسی و دیالوگ ها و شخصیت پردازی نسبت به فصل یک خیلی پخته تر باشد ولی لزوما «آنِ» لازم را ندارد. بهترین فیلمنامه تاریخی سینمایی که همه از آن یاد می کنند فیلمنامه «کازابلانکا» است که تقریبا یکی از پراشکال ترین فیلمنامه ها به جهت فیلمنامه نویسی است.
می خواهند فصل سوم را هم بسازند.
این هم یک بازی رسانه ای است که خودتان بهتر می دانید. شاید الان چون احساس کرده اند بازار سریال خیلی موفق نیست این فصل را همین جا تمام کنند و با یک کمپین مجدد بقیه اش را به عنوان فصل سوم بسازند. کسی فکر نمی کرد سر پانزده قسمت بخواهند تمامش کنند.
مثل کارهای مهران مدیری که وقتی بازتاب ها را می دید، از قسمت چهار و پنج به بعد یکباره فیلمنامه را تغییر می داد.
به هر حال هیچ بعید نیست، ولی لزوما جنس این کار این طور نیست که براساس فیدبک ها بتوانند فیلمنامه را عوض کنند. تو وقتی می خواهی قسمت اول فصل سه را بخری، براساس جمع بندی از قسمت های قبلی که دیده ای این کار را می کنی. پس به طور منطقی اگر نیت این باشد که براساس بازخوردها فیلمنامه را تغییر بدهند، مخاطب از دست رفته برنمی گردد.
فصل سوم؛ روایت شهرزادی ها پس از انقلاب
ساخت سومین فصل از شهرزاد آغاز شده است. این را هفته پیش رامین ناصرنصیر در صفحه شخصی اینستاگرامش نوشت. فصلی که یکی از سایت های سینمایی درباره آن نوشت که روایت کاراکترهای شهرزاد را در سال های بعد نشان می دهد و حسن فتحی با فاصله ای حدودا ۲۰ ساله، کاراکترهایش را از دهه سی بیرون می کشد و داستان آنها را در دهه ۵۰ و بحبوحه انقلاب نمایش می دهد. اتفاقی که شاید قبل تر، در بعضی از سریال های تلویزیونی دیده باشیم که البته تجارب موفقی هم نبوده اند.
یکی از نزدیکان پروژه اما می گوید پیش تر حسن فتحی از علاقه به ساخت فصل سوم و روایت داستان در سال های ابتدایی خواهیم دید که انقلاب شده و اگر فتحی با همین فرمان پیش برود، انقلاب فرهنگی و رخدادهای مهم سیاسی- فرهنگی دیگری را هم در خلال داستان خواهیم دید. البته اگر حسن فتحی بخواهد این اتفاق رقم بخورد قطعا باید فکری برای موضوعی مثل گریم و البته تغییرات فراوان در صحنه هم کرده باشد. سریال های قبلی که یکباره فاصله ای تاریخی را طی کردند و زمان روایتشان تغییر کرد، از مسئله گریم ضربه زیادی خوردند و پیرشدن انتزاعی شخصیت هایشان خیلی به دل مخاطب ننشست.