شنبه , ۱ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۴:۵۷ بعد از ظهر به وقت تهران

صحبت های علیرضا داود‌نژاد از ابتذال در سینمای ایران

علیرضا داودنژاد یکی از نویسندگان و سینماگران با سابقه کشورمان است، که همواره دغدغه سینمای ملی را داشته است.

http://uc.persianv.com/up2/images/gbznu8730pq8zcsqhsyq.gif

علیرضا داودنژاد در بیش از ۴۵ سال حضورش به عنوان سینماگر، تهیه‌کننده و نویسنده همواره دغدغه‌ سینمای ملی را داشته و نامه‌ها و مقاله‌های مفصلی را منتشر کرده است، او طی چند ماه اخیر در مدرسه ملی سینما به عنوان مسئول آموزش فعال است.

به گزارش ایسنا حضور علیرضا داودنژاد در مدرسه ملی سینما بهانه‌ای شده تا تحت عنوان مدرسه ملی، چالش‌ها و چشم انداز سینمای آینده ایرانگفتگویی با او انجام شود. گفت‌وگویی که از مدرسه ملی سینما شروع می‌شود و به مباحث کلان‌تری می‌رسد.

چه خبر از مدرسه ملی سینما؟

شما وقتی در مملکتی مدرسه ملی سینما راه می‌اندازید معنای ضمنی آن این است که برای آینده سینما در آن مملکت تصوری دارید و امیدوار هستید که جریان سرمایه‌گذاری، تهیه، تولید، توزیع و نمایش در آن سرزمین می‌تواند وجود داشته باشد و بنابراین دست به کار می‌شوید که استعدادهای جوان را آموزش بدهید و تربیت کنید تا بتوانند در ساختن آن آینده مشارکتی سنجیده و سازنده داشته باشند. پس همه چیز بر می‌گردد به آینده و تصوری که شما از سینمای مملکت‌تان در آن آینده دارید.

و این احتمالا بر می‌گردد به نکته‌ای که ما همیشه از شما شنیده‌ایم: ترسیم یک چشم‌انداز برای سینمای ملی

همین طور است. ما بدون داشتن چشم‌اندازی از آینده سینما در کشور چگونه و براساس چه معیاری می‌توانیم امروزمان را ارزیابی و آسیب‌شناسی کنیم و جای خالی یک مدرسه سینمایی را در آن ببینیم و ضرورت آن را درک کنیم و برای تاسیس آن دست به اقدام بزنیم، این کدام آینده است که ما می‌خواهیم در این مدرسه پی‌ریزی کنیم؟ این هنرجوها برای ورود به چه سینمایی باید آموزش ببینند و تربیت شوند؟ تا ما چنین چشم‌اندازی نداشته باشیم چگونه می‌توانیم به دست بیاوریم که چه نوع هنرجویانی برای این مدرسه لازم است؟ چه نوع آموزه‌های سینمایی باید در این مدرسه تدریس شود؟ چه استادهایی؟ چه روش‌هایی برای آموزش؟ کارکرد مباحث نظری و تحلیلی در این مدرسه کجاست؟ آموزش‌های عملی و کارگاهی چگونه باید باشند؟ تمرین‌ها؟ مشق‌ها؟ دوره‌ها؟ و این‌که امروز در چه وضعی هستیم؟ و این‌که این وضع موجود را چگونه می‌خواهیم به سمت وضعیت مطلوب متحول کنیم؟ بنابراین اول باید ببینیم که چه آینده‌ای را برای سینما در کشور خود پیش‌بینی می‌کنیم و مصلحت ملت و مملکت را در داشتن چگونه سینمایی می‌دانیم تا بعد از آن بتوانیم درباره‌ی اولویت‌ها و هر یک از اجزای آن چشم‌انداز از جمله مدرسه سینمایی حرف بزنیم؟

پس شاید بهتر باشد کمی درباره‌ کلمه سینما توضیح بدهید، بعضی سینما را اشاره به سالن نمایش فیلم می‌دانند، برخی به فیلم و جریان نمایش فیلم فکر می‌کنند، برخی هم می‌گویند سینما داشتن یعنی تولید فیلم سینمایی داشتن.

کلمه سینما به همه این چیزها و چیزی بیشتر از این‌ها اشاره دارد، شاید در طول دهه‌های اول تاریخ سینما وقتی مردم می‌گفتند به سینما برویم منظورشان بیشتر سالنی بوده که در آن روی صندلی و رو به روی یک پرده سفید بنشینند تا با تاریک شدن سالن و روشن شدن آپارات و تابش نوربران پرده ،دنیای دیگری در پیش رویشان جان بگیرد و تصویر فضا و شهر و معماری و اشیاء و آدم‌ها در برابر چشمان متحیر و مجذوب‌شان به حرکت درآید.

امروز وقتی ما از سینما حرف می‌زنیم داریم به یک مجموعه مفصل از فعالیت‌ها، تخصص‌ها، تجهیزات، نهادها، افراد و اشخاص حرف می‌زنیم که از مرحله شکل‌گیری ایده اولیه فیلم تا سرمایه‌گذاری و تهیه، تولید، توزیع و نمایش را شامل می‌شود.

اتفاقی که در پیش از انقلاب در سینمای ایران هم افتاد!

این اتفاقی بود که تقریبا در همه کشورهای منطقه ما افتاد و در همه جا سینماهای ملی را ورشکست کرد و اکثر آنها را به واردکنندگان فیلم خارجی مخصوصا فیلم‌های آمریکایی بدل کرد. در ایران بعد از انقلاب هم اگر واردات فیلم خارجی کنترل نمی‌شد و فضای نمایش در اختیار تولیدات داخلی قرار نمی‌گرفت، ما هم الان همان سرنوشتی را داشتیم که بسیاری کشورهای همسایه ما پیدا کردند.

و در چشم‌اندازی که در نظر شما آینده سینمای ایران را می‌سازد، این جریان نقش تعیین‌کننده دارد!

در چشم‌اندازی که من از سینمای آینده ایران دارم، اصلی‌ترین سفارش‌دهنده تولید فیلم‌های سینمایی مردم هستند. یا به عبارت دقیق‌تر از بین منابع فرضی سرمایه برای سینمای ایران مثل سرمایه دولتی و سرمایه جشنواره‌ای و سرمایه مردمی آنچه حیات و بقای تولید فیلم در کشور را تضمین می‌کند، اتکا به سرمایه‌های مردمی و زنده نگاه داشتن رابطه متقابل بین فیلم ایرانی و زندگی مردم ایران است. سینما باید بتواند از مردم سفارش و سرمایه دریافت کند. اگر زندگی مردم وارد سینما بشود سینما هم وارد زندگی مردم می‌شود و برای همیشه جای خود را باز می‌کند و می‌ماند.

برخی براین عقیده‌اند که رفتن به طرف سفارش مردم مساوی با پاسخ دادن به تمنیات سطحی آنها و در غلطیدن سینما به ابتذال است.

وقتی رابطه سینما با سفارشات واقعی مردم قطع شود و فیلم‌ها از مسائل مبتلابه و جاری مردم الهام نگیرند و به دغدغه‌ها، حسرت‌ها، آرزوها، آرمان‌ها ، شادی‌ها و غم‌های واقعی مردم بی‌اعتنا باشند و به عبارت دقیق‌تر روابط سینما با واقعیت زندگی و خواسته‌های مردم قطع شود چاره‌ای جز الهام گرفتن از کلیشه‌های فیلم‌ها و سریال‌های خارجی و ماهواره‌ای باقی نمی‌ماند و خواه‌ ناخواه در بازه تولید کلیشه‌ها و تکرار آنها به دام ابتذال می‌افتد و در ادامه جز ملال و کسالت و رخوت و رکود و ورشکستگی افق دیگری پیش رو نخواهد داشت. ابتذال در سینما قرین است با آدم‌های جعلی، برخوردهای جعلی، روابط جعلی، گفت‌وگوهای جعلی و حوادث و وقایع جعلی که قصدی جز زدن جیب تماشاچی یا تحمیق او ندارد. برای نجات سینما از جعل و تصنع و تکلف و کلیشه که نهایتا به کپی‌برداری و تکرار و ملال، رکود و ورشکستگی می‌انجامد راهی جز باور پذیرشدن آن در اثر تماس با واقعیت و کسب گرمای انسانی از زندگی وجود ندارد. تاریخ سینمای ایران پر از نمونه‌هایی ست که مخصوصا در بعد از انقلاب توانستند با الهام از زندگی ایرانی باورپذیر شوند و به موفقیت‌های درخشان دست پیدا کنند. «اجاره‌نشین‌ها»، «ازکرخه تا راین»، «زیرپوست شهر»، «سگ‌ کشی»، «لیلا»، «چهارشنبه سوری»، «جدایی نادر از سیمین» و نمونه‌های موفق فراوان دیگری که به ما نشان می‌دهد سفارش گرفتن از مردم و توجه کردن به خواسته‌های آن‌ها لزوما موجب رفتن سینما به سمت ابتذال نیست.

بنابراین اصلی‌ترین سفارش‌دهنده تولید فیلم در سینمای ملی، مردم هستند؟

اصلا برای سینمای ملی تصوری جز این نمی‌توان داشت که ملت اصلی‌ترین سفارش‌دهنده فیلم‌های آن باشند. البته این به هیچ وجه به معنای رد و انکار فیلم‌های کلیشه‌ای که معمولا با سفارشات صرف اقتصادی و سیاسی تولید می‌شوند و به عنوان نوعی از تولید علاقه‌مندانی هم برای خود دارد، نیست. اتفاقا بخش عمده فیلم‌های تاریخ سینما با سفارش احزاب و کمپانی‌ها ساخته شده‌اند و بی‌تردید این جریان از تولید کماکان به حیات خود ادامه خواهد داد و متناسب با تحولات اجتماعی و علمی و فنی مسیرهای تازه‌ای را پیش‌پای سینمای دنیا خواهد گذاشت. اما واقعیت این است که فناوری دیجیتال به کلی دنیا را وارد عصر تازه‌ای کرده و شکستن انحصارهای مالی و سیاسی بر ابزارِ تولید محصولات دیداری شنیداری، معادلات موثر بر بازار کالاهای فرهنگی را به کلی زیر و رو کرده و با توزیع قدرت و تغییر جایگاه انبوه مردم هم به عنوان سفارش‌دهنده و هم به عنوان تولیدکننده روز‌به‌روز تعاریفی متفاوت از بازار کالاهای فرهنگی و کارکرد منظومه‌های هنری و رسانه‌ای را پدیدار می‌سازد.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *