بر اساس مستندات تاریخی، اگر خیانت یاران امام(ع) رخ نمیداد، حضرت به انعقاد پیمان صلح مجبور نمیشد
نویسنده : جواد نوائیان رودسری روزنامه نگار ودانشجوی دکتری تاریخ
سخنان رئیسجمهور درباره صلح امامحسن(ع) که چهارشنبه گذشته بهطور زنده از تلویزیون پخش شد، واکنشهای مختلفی را در پی داشت؛ به باور بسیاری از کارشناسان تاریخ اسلام، حجتالاسلام والمسلمین روحانی، رویکردی نهچندان قابل استناد به صلح امام مجتبی(ع) اتخاذ کرد و از این منظر، شایسته نقد بود. صرفنظر از اینکه دلیل رئیسجمهور از بیان این دیدگاه چه بوده و او چه هدفی را دنبال و به چه مستنداتی اکتفا کردهاست، به نظر میرسد ورود به این بحث، از جایگاه تاریخی، ضروری و لازم باشد؛ چرا که ممکن است چنین رویکردهایی، جامعه را در معرض شبهات تاریخی قرار دهد و دستمایهای برای آنان که مترصد سوءاستفاده از چنین فضایی هستند، فراهم کند. ازاینرو، در ادامه و به اجمال، مروری بر نکات لازم و قابل تأمل در رویداد صلح امام حسن مجتبی(ع) خواهیم داشت و در این مسیر، از منابع ارزشمندی همچون کتاب «صلح امام حسن(ع)» اثر شیخ راضی آلیاسین و تعدادی از آثار متأخر و متقدّم که در این زمینه به رشته تحریر درآمدهاند و دربرگیرنده اطلاعاتی درباره این موضوع هستند، بهره خواهیم برد.
نکته اول: مقدمات فراموش شده
هر صاحب فضل و دانشی میداند که مرور وقایعی که در یک رویداد تاریخی اتفاق میافتد، بدون درنظر گرفتن مقدمه و مؤخره آن خطاست. اینکه در بیان و در مقام دلیل آوردن، گزیدهای از سخنان یا اقدامات امام معصوم(ع) را به عنوان سند عرضه کنیم و از خیر آغاز و انجام واقعه تاریخی بگذریم، به نظر اقدامی ناقص و اشتباه میآید. قدر مسلّم آن است که صلح امامحسن(ع) با مقدماتی اتفاق افتاد که خواست آن حضرت نبود. اصولاً موضوع صلح را معاویه پیشنهاد کرد. شیخ راضی آلیاسین مینویسد: «این نقشه را معاویه در هنگامی که هنوز طرفین برای جنگ در شور و التهاب بودند طرح کرد و فعالیت خود را بیش از آنچه برای تنظیم اردوگاه و تدبیر امور جنگ به کار میبرد، در اجرای این نقشه شوم متمرکز ساخت. نقشه این بود که به امام حسن(ع) پیشنهاد صلح کند، اگر پذیرفت که هیچ، وگرنه صلح را به زور بر او تحمیل کرده و به هر قیمتی از شروع جنگ جلوگیری کند.» بر همین اساس، معاویه در جبهه امام حسن(ع) وضعی به وجود آورد که مردم، خود به خود به فکر صلح بیفتند. استاد مهدی پیشوایی، در کتاب «سیره پیشوایان»، به استناد کتاب «جلاءالعیون»، اثر «سیدعبدا… شُبَّر»، از امام مجتبی(ع) روایت کردهاست که پیش از امضای قرارداد صلح با معاویه، طی سخنانی از سستی و عدم همکاری یاران خود شکایت کرد و فرمود: «اگر یارانی داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکاری میکردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمیکردم.» بنابراین، امام(ع)، صلح را نه از روی رضا و تمایل شخصی، بلکه به دلیل شرایطی که دشمن در جامعه اسلامی به وجود آورده و مردم را گرفتار فریب و خدعهای ناجوانمردانه کردهبود، پذیرفت.
نکته دوم: نفی «فی نفسه» بودن وقایع
برخی معتقدند که جنگ، فینفسه چیزِ بد یا صلح، فینفسه امری صواب است؛ اگر قرار باشد از این مفاهیم، در تاریخ به صورت مطلق صحبت کنیم، شاید بتوان به این ادعا روی خوش نشان داد؛ اما مگر در تاریخ، جنگ یا صلح فینفسه داریم؟ آیا موردی را میشناسیم که دو طرف، بدون هیچ دلیلی، با هم جنگ کرده یا صلح را پذیرا شدهباشند؟ اینکه رئیسجمهور محترم در بیانات خود امام حسن(ع) را «امام صلح و پیوند» معرفی میکند و در ادامه موضوع پذیرش صلح با معاویه را صرفاً مربوط به خواست مردم میداند و در واقع از ماهیت این صلح و بررسی آن، عبور میکند، البته شایسته نیست؛ ما اینجا از فینفسهبودن صلح سخن نمیگوییم و نیاز به توضیح نیست که تحلیل و بررسی رویدادهای تاریخی برای درس گرفتن از آنها، در چنین قالب مضیقی نمیگنجد. فهم ماهیت صلح امام حسن(ع) جز با نگاه دقیق به دلایلی که اسباب این رویداد را فراهم آورد، ممکن نیست؛ آنچنانکه عمرو بن بحر جاحظ در «رساله فی بنیامیه» در اینباره میگوید: «[امام حسن(ع)] وقتی پراکندگی اصحابش را مشاهده کرد و درهمریختگی سپاه خود را دید، با شناختی که از برخوردهای مختلف این مردم با پدرش داشت و میدانست که هر روز به نوعی و رنگی رفتار میکنند، از حکومت کناره گرفت [و صلح را پذیرفت.]» شرایط دردآوری که سبطاکبر(ع) با آن روبهرو بود، به خوبی در جملاتی که قبل و بعد از انعقاد قرارداد صلح، بر زبان مبارکش جاری میشد، قابل ملاحظه است. شیخ عبدا… بحرانی در جلد ۱۶ کتاب «عوالمالعلوم»، نقلقولی تأثرآور از امام مجتبی(ع) دارد؛ او مینویسد که امام دوم(ع) وقتی با برخی انتقادات درباره قرارداد صلح روبهرو شد، فرمود: «وا… لو قاتلت معاویه لأخذوا بعنقی حتی یدفعونی الیه سَلَماً»؛ به خدا سوگند که اگر با معاویه به جهاد برخیزم، اینان یقه مرا گرفته و همچون اسیری به وی تحویل میدهند. امام(ع) در میان افرادی غدّار گرفتار آمدهبود که برایش راه دیگری جز پذیرش صلح باقی نگذاشتهبودند؛ طبق گزارش «ابناثیر» در جلد سوم «الکامل فی التاریخ»، امام مجتبی(ع) درباره شرایط مردم عراق در آن روزگار، فرمودهبود: «اهل عراق مردمانی هستند که هر کس به آنها اعتماد کند، مغلوب خواهد شد.» سخن شیخ راضی آلیاسین شاید به بهترین وجه، وضعیت امام(ع) در آن شرایط بغرنج و دلیل تصمیم آن حضرت بر پذیرش صلح را به تصویر بکشد؛ آنجا که مینویسد: «در چنین موقعیتی که حسن بن علی(ع) بر اثر عواملی خارج از اختیار خود مانند خیانت سپاهیان یا فتنهانگیزیهای ماهرانه حریف، در نخستین صفآرایی با شکست روبهرو میشود، قاعده آن است که از همان لحظه و همان روز در فکر صفآرایی دیگری باشد و نبرد خود را با معاویه به میدان جدیدی بکشاند.» چنین شد که طبق گزارش احمد بن داود دینوری، در «اخبار الطوال»، امام حسن(ع) رو به مردم کوفه کرد و فرمود: «أرى أکْثَرَکُم قَد نَکَلَ عَنِ الْحَرْب و فَشَل عَنِ الْقِتالِ وَ لَسْتُ أرَى أن أحْمِلَکُم عَلَى مَا تَکْرَهوُن»؛ دیدم بیشتر شما از جهاد رویگردان و در اقامه نبرد سست هستید و من چنان نیستم که شما را بر آنچه که ناخوش دارید، اجبار کنم. آن حضرت برای آنکه مخالفت خود را با حکومت جائرانه معاویه که به واسطه اهمال یارانش و سستی آنها در مبارزه و جهاد رقم خورد، نشان دهد، از بیعت با وی سر باز زد. شیخ راضی آلیاسین در این باره مینویسد: «خودداری [امام حسن(ع)] از اعتراف به خلافت معاویه – چه رسد به بیعت – از این بهتر و بیشتر نمیشود که او را امیرالمؤمنین ننامد … آنچه واقع شد فقط عبارت بود از واگذاری حکومت که در متن قرارداد از آن به «تسلیم امر» تعبیر شده و دیگران بدان عنوان تسلیم حکومت دادهاند.»
نکته سوم: قیاسهای معالفارق
تاریخ و رویدادهای آن،عینا تکرار شدنی نیستند؛ وقایع تاریخی را به دلیل گرفتارشدن در حصار زمان و مکان، نمیتوان بار دیگر تجربه کرد؛ اما میتوان با درنظرگرفتن شرایط، از آنها پند گرفت و آن عبرتها را بهکار بست. تردیدی نیست که شیوه امام حسن مجتبی(ع) در برقراری صلح با معاویه، میتواند الگویی برای اتخاذ تدبیر در شرایط مشابه باشد؛ اما قیاس جزئیات رویدادهای امروز با کلیات وقایع تاریخی که در گذشتههای دور اتفاق افتاده، نه امری پسندیده است و نه منطقی. بدیهی است که مقام بررسی چنین مواردی، تریبون عمومی، جایی که فرصت حلاجی مطالب وجود ندارد و پرتاب عبارات ناتمام و روایات ناکامل، بیش از آنکه راهگشا باشد، شبهه برانگیز است، نیست. از سوی دیگر، قیاس رفتار و خواستههای امروز مردم ایران، با آنچه کوفیان عصر امام حسن مجتبی(ع) به آن موصوف هستند، امری بعید و دور از ذهن به نظر میرسد که مجال بررسی آن، در این فرصت کوتاه نیست.
خبر مرتبط:
رئیسجمهور درباره صلح امام حسن(ع) چه گفت؟
رئیسجمهور در سخنانی که روز چهارشنبه، به طور زنده از تلویزیون پخش شد، با بیان اینکه «امام حسن(ع) امام صلح و پیوند بود»، گفت: «وقتی برخی از اصحاب امام حسن(ع) آمدند و با زبان معترضانه که چرا صلح کردی؟! و چرا در برابر طرف شما پیمان را امضا کردید؟!، حضرت فرمودند: جامعه اسلامی که فقط شما ۱۰ نفر نیستید، شما ۲۰ نفری که اینجا نزد من آمدید که فقط دنیای اسلام نیستید؛ من در مسجد رفتم برای مردم سخنرانی کردم و دیدم اکثریت قاطع جامعه صلح میخواهند و وقتی که مردم این را میخواهند، صلح را انتخاب میکنم. این راه امام مجتبی(ع) است. امام حسن مجتبی(ع) به ما میآموزد مرد جنگ باشیم به روز جنگ و مرد صلح باشیم به روز صلح. اگر در روز صلح، جنگیدیم و در روز جنگ، صلح کردیم، هر دو خطا و اشتباه است.»
(ایرنا/ مورخ ۲۳ مهرماه ۱۳۹۹)