اگرچه درآمد کارگری همسرانمان در حدی نبود که زندگی پرزرق و برقی داشته باشیم اما می توانستیم با کمی قناعت روزگار خوبی را تجربه کنیم. با وجود این ما به این درآمدها قانع نبودیم تا این که تصمیم به سرقت از مراکز تجاری گرفتیم و …
زن ۴۰ ساله تبعه خارجی که به همراه دختر عموی ۵۰ ساله اش و به اتهام سرقت مانتوهای گران قیمت دستگیر شده است در حالی که بیان می کرد، از چند سال قبل سرقت از فروشگاه های پوشاک را آغاز کردیم درباره سرگذشت خود به مشاور اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان توضیح داد: سالها قبل به خاطر مشکلاتی که در کشورمان داشتیم به طور غیرمجاز وارد ایران شدیم چرا که برخی از بستگان مان قبل از ما به ایران آمده بودند. من هم به همراه همسر و فرزندانم در بولوار طبرسی شمالی و در یک منزل اجاره ای ساکن شدم که با دختر عمویم همسایه بودیم. همسرانمان مقنی بودند و با چاه کنی هزینه های زندگی را تامین می کردند اگرچه فرزندان مان در مشهد مشغول تحصیل بودند و از بسیاری امکانات رفاهی و شهری بهره می بردیم اما همواره دوست داشتم یک زندگی مجلل برای خودم فراهم کنم که رسیدن به این آرزو با درآمد شوهرم امکان پذیر نبود به همین دلیل همیشه با دختر عمویم از یک زندگی رویایی سخن می گفتم. تا این که تصمیم گرفتیم از مراکز فروش پوشاک سرقت کنیم. داشتن امکانات رفاهی بیشتر مانند خوره به جانم افتاده بود که برای اولین بار به همراه دختر عمویم عازم یکی از مراکز تجاری شدیم اما آن روز نتوانستیم چیزی از فروشگاه سرقت کنیم چرا که همه لباس ها «تک» (دزدگیر) داشتند و اگر لباسی را بیرون می بردیم فروشنده متوجه می شد به همین دلیل به خانه بازگشتیم تا چاره ای بیندیشیم. آن روز به پیشنهاد دختر عمویم قیچی کوچک اما تیزی تهیه کردیم و روز بعد دوباره به راه افتادیم. قرار بود چند مانتوی گران قیمت را به اتاق «پرو» ببریم و با سرگرم کردن فروشندگان محل نصب «تک» را قیچی کنیم. آن روز نقشه ما طبق برنامه پیش رفت و ما با جدا کردن «تک»، مانتو را سرقت کردیم اما مشکل این بود که مانتو نیاز به رفو داشت به همین دلیل مانتو را به یک خیاط دادیم تا آن را تعمیر کند. اگرچه مانتو به خوبی ترمیم شد ولی از آن روز به بعد تصمیم گرفتیم تا مانتوهای بلند را برای سرقت انتخاب کنیم و در نهایت خیاط پایین مانتو را که قیچی خورده بود کوتاه کند ولی به دلیل آن که خیاط به ما مشکوک نشود سعی می کردیم مانتوهای سرقتی را به خیاط های مختلف بدهیم بعد از آن هم این مانتوها را با قیمت های مناسب به دوستان و آشنایانمان می فروختیم و پول های حاصل از فروش مانتوهای سرقتی را برای رسیدن به آرزوهایمان هزینه می کردیم. در حالی که همسرانمان اطلاعی از این ماجرا نداشتند و فکر می کردند با درآمد اندک آن ها روزگار می گذرانیم. خلاصه من و دختر عمویم دیگر به این رفتارهای زشت عادت کرده بودیم و از هر فرصتی برای دستبرد به فروشگاه ها استفاده می کردیم ولی ترمیم مانتوهای سرقتی در خیاطی مشکلی بود که امکان داشت مورد ظن قرار بگیریم به همین دلیل به فکر چاره افتادیم تا این که روزی در سایت دیوار به آگهی فروش یک دستگاه «تک زن» برخورد کردم با خوشحالی موضوع را برای دختر عمویم بازگو و پس از تماس با آگهی دهنده آن «تک زن» را خریدم چرا که با استفاده از آن دیگر به راحتی می توانستیم مانتو و دیگر انواع پوشاک را سرقت کنیم. خلاصه با داشتن دستگاه «تک زن» گاهی به بازار میرفتیم و لباس هایی را برای فروش سرقت می کردیم اما هیچ گاه کسی به ما مظنون نشد تا این که اواخر شهریور گذشته دو نفری وارد یکی از فروشگاههای بازار فردوسی مشهد شدیم و یک عدد مانتو را با استفاده از غفلت فروشنده سرقت کردیم ولی به محض خروج ما از فروشگاه ماجرای سرقت لو رفته بود و ما از تکاپوی ماموران انتظامات متوجه موضوع شدیم و داخل سرویس بهداشتی رفتیم اما آن ها با پلیس تماس گرفته بودند و این گونه ماموران کلانتری ما را دستگیر کردند حالا هم بسیار پشیمانیم و …
شایان ذکر است به دستور سرهنگ باقی زاده (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) دو متهم این پرونده در اختیار نیروهای زبده تجسس کلانتری قرار گرفتند تا بررسی های بیشتری در این باره صورت گیرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی