خودش وقتی می گوید «کوچه بازاری»، هیچ تواضع یا شرم یا حقارتی در کلام اش نیست. کیفی می کند. می گوید برای مردم خوانده و مردم دوستش دارند.
خودش وقتی می گوید «کوچه بازاری»، هیچ تواضع یا شرم یا حقارتی در کلام اش نیست. کیفی می کند. می گوید برای مردم خوانده و مردم دوستش دارند. می گوید مردم توی خیابان می بینندش و بغلش می کنند و می بوسندش. می گوید حتی آقای مدیر که نمی توانسته به او مجوز بدهد هم کارهایش را گوش می کرده. حتی آنها که در وزرا مامورش بوده اند. واقعیترا نمی شود انکار کرد. عباس قادری خواننده قدیمی این مملکت برای چند نسل صدایی آشناست. حتما خیلی ها بوده اند که با ترانه هایش حال نمی کردهاند. حتما خیلی ها می گویند که کارهایش واجد هیچ هنر و ارزشی نیستند. که موسیقی و ادبیات شان سخیف است. خالتورند.
همه آن عباراتی که شنیده ایم و برای مان آشناست. کسی نمی خواهد بگوید بوتیچلی است. فرانک سیناترا که نیست. کسی اینها را نمی تواند بگوید. اما واقعیت را هم نمی شود انکار کرد. بالاخره بخش بزرگی از این مردم ترانه های او را شنیده اند و لابد ساعتی با آن خوش بوده اند یا حتی اشکی ریخته اند.
این که می گوید در عروسی امیر قلعه نویی و کریم باقری و ایکس و ایگرگ بوده و برایشان خونده، معنی اش این است که هنوز برای خیلی ها محبوب است و با صدایش کیف می کنند.
همین آقای عباس قادری که خیلی ها هم او را از مظاهر موسیقی سبک و عامیانه می دانند. باشد. به خودش بگویی مخاطبت عوام هستند خیلی هم کیف می کند و مخالفتی هم ندارد. معلوم است که دلش می خواهد ارزش کارهایش را بالاتر ببرد و بگوید چیزی از پاپ خوان ها سلبریتی های استیج کم ندارد. بگوید. قبول کنیم یا نکنیم او جای خودش را دارد. با همان «زیارت» و «بزنم به تخته» و «بدنام» آنقدر شنیده شده که نیاز به اصرار نداشته باشد. کافی است برای عکاسی به پیاده روی مقابل دفتر ببریمش تا ببینیم چطور ماشین های عبوری با دیدن اش روی ترمز می زنند تا ابراز عشق و ارادتی بکنند. عباس آقای قادری که حالا همه تمنایش این است که بتواند کنسرت بدهد.
عباس قادری با پسرش آرش به تماشاگران امروز آمد. آرش آهنگساز کارهای آخر پدر است و برای خواننده های آنور آبی هم کار می سازد. هم ترانه هم آهنگسازی هم تنظیم. مصاحبه ای که می خوانید شباهتی با گفتگو با ستاره های جوان سینما یا سیاستمدارها ندارد و قرار هم نیست شباهتی داشته باشد.
اما فراتر از همه قضاوت ها و خواست ما، این عباس قادری است که همچنان صدایش شنیده خواهد شد. در پخش تاکسی های خطی و در مهمانی ها. بپسندیمش یا نه. مجوزش را صادر کنیم یا نه.
شما اوقات زیادی در ایران نیستید، به ایران که می آیید استراحت می کنید یا اینجا هم مشغول کار هستید؟
– اینجا در محافل دوستانه و مهمانی های دوستان خوبی که دعوت می کنند حاضر هستم ولی برایم جای تعجب دارد که این همه دوستدار از جوان تا میانسال ها و هم سن و سال های خودم دارم چرا اجازه برگزاری کنسرت به من نمی دهند.
برای دریافت مجوز اقدام کرده اید؟
– بله، سال ها برای دریافت مجوز به وزارت ارشادمی رفتم.
در کدام دوره؟
– در دوران آقای رفسنجانی. آن موقع آقای نوری رییس شورای موسیقی بودند. آقای بغدادی نامی هم آنجا بودند. در کل به من، نه نمی گفتند، آره هم نمی گفتند. نکته جالب برایم این بود که در طول سال ها چیزی حدود ۸۳۰ آهنگ خوانده بودم. آقای بغدادی به من گفتند همه آن آهنگ ها را برای من بیاور.
همه آهنگ های تان را دارید؟
– نصف آنها که روی صفحه است. مثل الان نبود که بتوانی در یک ساعت ۵۰ آهنگ بخوانی و روی فلش بریزی بیاوری. خلاصه آهنگ ها را جمع و جور کردم و کاست هایش را بردم. گفتند ان شاءالله تا هفته بعد جوابت را می دهم. البته این بعد از پانزده شانزده جلسه ای بود که خدمت ایشان رفته بودیم. ایشان صحبت کردند و بعد از یکی دو هفته گفتند مطمئنی همه آهنگ ها را آورده ای؟ گفتم تا آنجا که یادم است آنهایی که در دسترسم بوده آورده ام.
چند آهنگ از ۸۳۰ تا را پیدا کردید و بردید؟
– حدود ۷۰۰ آهنگ یک تعدادی کاست بود و یک تعدادی کارتریج بود که نمی دانم شما یادتان است یا نه به هر حال گفتند فکر کن ببین چیزی جا نگذاشته ای که بیاوری. گفتم تا جایی که می دانم نه. البته مخصوصا چند آهنگ ام را ضبط نکرده بودم. مثلا آهنگ هایی که برای فیلم های فارسی خوانده بودم را نگذاشته بودم.
مثلا؟
– آهنگ «بدنام».
آهنگ معروف تان هم است.
– بله. آهنگ «زیارت» را هم نگذاشته بودم.
اصلی ها را نگذاشته بودید.
– «بدنام» آهنگ یک فیلم بود و گفتم شاید به خاطر اسمش اینها را اذیت کند. خلاصه ایشان به ما محبت کردند؛ دو سه بار رفتیم و آمدیم. در آخر گفتند اگر آن آهنگ «بدنام» را هم با اینها می آوردی من بیشتر خوشحال می شدم.
شاید برای آرشیو خودش می خواسته.
– خلاصه به وزارت ارشاد زیاد رفتیم و آمدیم.
دوره آقای هاشمی، آقای خاتمی وزیر ارشاد بودند.
– بله. یک آقای دیگر هم به نام آقای همافر از شیراز آمده بود و مسئول تالار وحدت بود. ایشان هم مرد بسیار محترمی بود. ما را دوستانه دعوت کرد. یک روز هم من را تا کنار ماشینش برد و یک سی دی گذاشت، دیدم آهنگ های من است. گفت من و خانواده ام شما را دوست داریم و هوادار شما هستیم ولی متاسفم که نمی توانم حتی کار کوچکی برای تان انجام بدهم. برو در عروسی ها و مهمانی ها بخوان ولی سعی کن مختلط نباشند. گفتم من به خاطر کنسرت آمده ام وگرنه این مهمانی ها و عروسی ها را که دارم، ولی دوست دارم در مملکت خودم برای این همه مردمی که در همه سنین مشتاق هستند و کارهای من را دوست دارند، برنامه بگذارم.
– شهرام قادری: البته در همین یکی دو ماه آینده – شاید هم برای عید فطر – قرار است یک کنسرت بزرگ به نفع بچه های بی سرپرست برگزار شود.
مجوز گرفته اید؟
– مجوزش دارد صادر می شود.
شما برای اینکه بتوانید مجوز کنسرت بگیرید باید یکسری آثار مجوزدار داشته باشید. استاد ایرج هم حتی با وجودی که آلبوم داشت مجوز کنسرت نگرفت. شما تا حالا برای آلبومی درخواست مجوز داده اید؟
– من به آقای همافر که آن زمان مسئول تالار وحدت بود و همچنین به آقای نوری گفتم دوست دارم کارهایی که شما تایید می کنید و واقعا آنچه شما دوست دارید با هر ملودی سازی که شما می پسنددید اجرا کنم.اگر تایید شد همان را ادامه می دهم. حدود هفت هشت ماه از این مسئله گذشت که رفتم پیش آقای نوری. ایشان گفت ببخشید شما می خوانید؟ چند ثانیه نگاهش کردم گفتم من ۵۰ سال است فعالیت هنری دارم، شما می پرسید می خوانی؟ الان من هم باید از شما بپرسم می خوانید؟
مرحوم محمد نوری؟
– بله. همان نوری خواننده.
یک البومی داشتید که تنظیمش را محمد نوری انجام داده بود؟
– نه، این دو نفر فرق می کنند. این محمد نوری ویولن می زند آن آقای نوری که می گویم خواننده است.
ایشان شما را نشناختند؟
– شناخته بودند. من هم برای همین چند ثانیه ای روبرویش ایستادم و او را نگاه کردم و گفتم من چند ماه پیش چند جلسه روبروی شما ایستادم و چند جلسه با شما صحبت کردم. الان می گویید شما خواننده اید. نه! فقط دوست دارم اگر موقعیتی پیش آمد بخوانم!
در این چند سال گذشته درخواستی برای مجوز نداده اید؟
– چندتا از کارهای خیلی خوبم که از ساخته های خود شهرام است را به ارشاد دادم ولی هنوز نتیجه ای نگرفته ایم.البته هر سال چهار پنج بار در کهریزیک و یکی دو آسایشگاه در کرج برنامه دارم.
از این برنامه ها چیزی منتشر نشده؟
– در آرشیو خودشان هست.
خودتان نخواسته اید آنها را رسانه ای کنید؟
– این چیزی نیست که بخواهیم آن را رسانه ای کنیم و همه جا بگوییم. این کار را انجام می دهیم. آنهایی که باید بدانند می دانند و آنهایی که دست اندرکار این برنامه هستند اطلاع کامل دارند. البته این برنامه ای که برای عید فطر قرار است اجرا کنیم احتمالا خبری می شود.
به این برنامه امید بسته اید برای اینکه استارت کارتان باشد؟
– بله.
از وقتی رییس دفتر موسیقی تغییر کرده به آنجا نرفته اید؟
– خیر.
از همان ۲۰ سال پیش دیگر دنبال مجوز نرفته اید؟
– نه. آن زمان ۱۰ سالی به دنبالش بودیم و دیگر نرفتیم. من، آغاسی، جواد یساری، حسن شجاعی و … دسته جمعی دنبال مجوز می رفتیم.
شاید اگر تنها می رفتید، ساده تر مشکل تان حل می شد.
– به هر حال ما همگی یک عمر با هم زندگی کرده ایم. البته تک تک هم به آنجا رفته ایم. خدمت همان آقای بغدادی که می رفتم هر بار یک ربع، بیست دقیقه می ایستادم تا ما را به دفترشان راه بدهند. همان آقای بغدادی هم یک بار ضبط ماشینش را روشن کرد دیدم آهنگ من را گوش می دهد. گفتند آقای قادری من به شما ارادت دارم. گفتم خب ارادت داری کمترین کاری که می توانی را برای من انجام بده و جرقه اش را بزن.
به هر حال آرزو دارم روزی برسد که در مملکت خودم برای مردم کنسرتی بگذارم که خودشان مجوزش را بدهند. مثلا از همان اول به من بگویند شما از بین این همه آهنگ، این ۲۰ آهنگ را اجازه داری بخوانی. یکی آهنگ «دور هم بودن یک نعمته»، یکی «چیزی که عوض داره گله نداره» و یکی آهنگ «چرا سرزده رفتی»… اینها را خودشان تایید کردند. شخصا به من ندادند ولی یک «به علاوه» گذاشتند جلوی اسم این آهنگ ها که یعنی می توانی اینها را بخوانی.
هیچ وقت به شما نگفتند مثلا آهنگ خاصی باعث شده کار مجوز گرفتن تان سخت تر شود؟
– نه. من آهنگ هایی برای فیلم فارسی ها خوانده ام که حدود ۶۰ فیلم هستند که صدای من در آنها هست و بازی ندارم. هنرپیشه های مختلف در آنها به جای من لب زده اند. بدنام، گذرگاه مرگ، گذرگاه زمان، در شهر خبری نیست و … فیلم هایی هستند که در گذشته در آنها خوانده ام. اما الان یکسری آهنگ آماده کرده ام که مناجات حضرت علی (ع) هم در آنها هست و برای مجوز فرستاده ام.
در هیچ کدام از این فیلم ها که گفتید بازی نکرده اید؟
– در فیلم در شهر خبری نیست یک پیک نیک است، یک ارکستر هم نشسته و من خودم به عنوان خواننده در آن حضور دارم.
چه شد که عباس قادری وارد موسیقی شد و این سبک را انتخاب کرد؟
– حدود ۴۸ سال پیش در یک مهمانی می خواندم. آن زمان آهنگ های آقای جبلی روی بورس بود. آقای هوشنگ شوکتی نامی بود که آن زمان در رادیوی نیروی هوایی فعالیت داشت. در آن مهمانی انوشیروان روحانی من را دید و گفت چقدر فیکس می خوانی، این خیلی خوب است. ما یک اردوی رامسر داریم. دوست داری با ما بیایی؟
چه اردویی بود؟
– اردوی پیشاهنگی بود.
چه سالی بود؟
– تقریبا سال های ۴۸ تا ۵۰ بود.
چند ساله بودید؟
– ۲۲ سالم بود.
سربازی را تمام کرده بودید؟
– بله. البته من قبل از سربازی و از زمان مدرسه هم می خواندم. به هر حال جوان بودم و به این سبک و کار علاقه داشتم.
در اردو که خواندید چه شد؟
– آقای روحانی خیلی تایید کرد و پسندید و بعد آدرس دفترش در میدان گل ها را داد و گفت فلان روز از ساعت دو تا شش بعدازظهر منتظرت هستم، هر ساعتی توانستی بیا. من رفتم و دیدم یکی از خانم های خواننده و خانم پوران شاپوری هم آنجا هستند. آقای روحانی از من پرسید شما دستگاه می دانی؟ گفتم نه. گفت نُت بلدی؟ گفتم نه. گفت پس چطور اینقدر فیکس می خوانی؟ گفتم نظر لطف تان است. گفت تعارف ندارم. اگر کارت ایراد داشت می گفتم برو این ایرادها را بگیرد.
شما قبل از آن هیچ کلاسی نرفته بودید؟
– چرا. استاد مهرتاش نامی بود که در خیابان لاله زار یک تئاتری به نام «جامع باربد» داشت و من به کلاس ایشان می رفتم.
کلاس خوانندگی بود؟
– بله. آن زمان آقایان شجریان و وفایی و گلپا هم به آنجا می آمدند. تقریبا یک سالی به این کلاس می رفتم.
ایشان سبک خاصی آموزش می دادند؟
– نه. موسیقی اصیل ایرانی را آموزش می دادند. همه دستگاه های ایرانی را یاد می داد و وقتی شما دستگاه و نت و گام را می دانستی می توانستی هر سبکی می خواهی انتخاب کنی.
پس شما آکادمیک چیزی بلد نبودید، فقط تجربی بود.
– بله. از همانجا هم ادامه دادم و آقای روحانی هم کارهای قشنگی به من داد که اجرا کردم.
قبل از آن، کارهای چه کسی را می خواندید؟
– کارهای استاد شوکتی، استاد بنان و قاسم جبلی را می خواندم. با استاد سرلکی کار کردم که آن زمان ویولن می زدند.
خودتان ترانه ای نداشته اید؟
– نه، بعد از آن دیگر خود آقای روحانی به من کار داد. آقای پازوکی هم به من کار داد. کارهای آقای پازوکی خیلی موفق بودند. دو کار آقای روحانی هم خیلی قشنگ بودند. ایشان به من می گفت اگر بخواهی با من کار کنی نباید هیچ جا بروی. من خودم برایت کار می سازم و می خوانی، خودم پخش می کنم و خودم هم برایت برنامه می گیرم.
مدیر برنامه های شما بود؟
– بله. می گفت همه چی پای من. کارها را ضبط می کرد و بیرون می داد. آن زمان جوری بود که کارها را کپی می کردند. آقای روحانی خودش یک هواپیمای کوچک داشت که سوار می شد و مثلا به خوزستان می رفت. در همه شهرهای استان خوزستان یکی یکی به سراغ صفحه فروشی ها می رفت و سراغ کارهایی که خودش ساخته بود را می گرفت. اگر داشتند پول می داد می خرید؛ اگر پشت صفحه یا نوار لیبل خورده بود می گفت این اصلی است ولی اگر لیبل نداشت می فهمید کپی شده.
چه شد که فکر کردید باید مستقل کار کنید؟
– بعد از سه چهار سال دیدم نمی توانم چون اگر تنها کار می کردم به نفعم بود.
چقدر با شما حساب می کرد؟
– خودش برای هر برنامه ۱۰ هزار تومان می گرفت. آن زمان پول خیلی ارزش داشت، به ما هزار و ۵۰۰ تومان می داد.
در ماه؟
– نه. برنامه ای. در ماه چهار پنج برنامه را می گرفت. مشکل این بود که شما مثلا دوست من بودید. من را دعوت می کردید عروسی دوست یا خواهر یا برادرتان، من دوست داشتم بیایم ولی این آقا باید می آمد تایید می کرد که شما واقعا دوست من هستید و من پولی نگرفته ام. من هم ذوق این کار را زیاد داشتم. دیدم این طور نمی شود، باید هفت خوان رستم را رد کنم تا بخواهم یک برنامه برای دوستم بروم.
شما هم برای برنامه های عمومی و محافل و مجالس، زیاد دعوت می شدید.
– صددرصد. به همین دلیل بیرون آمدم و از آهنگسازهای مختلف کار گرفتم و خواندم و همه کارهایم هم موفق بودند.
غیر از شما چه کسانی آن زمان با آقای روحانی کار کردند؟
– خیلی ها بودند. خانم ها عهدیه، پوران شاپوری و … خیلی ها بودند. همه بچه هایی هم که با ایشان کار کردند مثل من پرکار نبودند که برنامه های زیادی بروند. نهایتا ماهی یکی دو برنامه می رفتند.
شما ژانر و سبک خاص خودتان را پیدا کردید که با این سبک می شناختندتان و به سبک آقایان آغاسی و یساری هم نزدیک بود.
– البته آن زمان که من این سبک را انتخاب کردم هنوز آقای آغاسی نیامده بود. آقای یساری هم که اصلا نبود. فقط ایرج مهدیان و علی نظری بودند. حسن شجاعی هم بعدا آمد. این سبک را من درست کردم که اصطلاحا به آن «کوچه بازاری می گفتند. همه آهنگ ها را همه دوست داشتند. در هر اتوبوس و مینی بوسی صدای من پخش می شد.
تفاوت این سبک با سبک پاپ مرسوم آن روزها چه بود؟
– من همه سبکی می خواندم. مثلا اگر آن زمان یک کاست گنجایش ده کار را داشت و زمان آن یک ساعت بود، من همیشه بین این ده آهنگ دو کار سنتی و یک کار پاپ هم می گذاشتم چون کارهای من عربی و ربع پرده بودند. اینها را می گذاشتم که فکر نکنند فقط این ردیف را جلو می روم. به مردم نشان می دادم که اگر کوچه بازاری می خوانم پاپ هم می خوانم.
ولی با کارهای کوچه بازاری خاص خودتان مشهور بودید.
– بله. ولی به یک برنامه که می رفتیم همه آهنگ ها درخواستی بود. اول که می خواستم روی استیج بروم با آهنگ پاپ شروع می کردم. بعد از مدتی آن آهنگ پاپ هم جا می افتاد و می آمد جزو درخواست های مردم. این بود که الان حدود ده سال است که آقا شهرام کارهای متنوع برایم درست می کند. ایرانی، عربی، دو چهارم، شش و هشت های ایرانی و بغدادی و …
با کدام ترانه سراها کار می کردید؟
– هما میرافشار، بامداد جویباری، علی ناصری و خیلی شاعرهای دیگر به من کار می دادند؛ اگر خوشم می آمد به آهنگساز می دادم، برایش آهنگ می ساخت. یک زمانی هم برعکس بود. ملودی را داشتم و به ترانه سرا می گفتم برای این سیلاب، ترانه بگو.
در بین چهره هایی که الان مردم بیشتر می شناسند و همچنان کار می کنند با چه کسانی بیشتر ارتباط داشتید؟
– با همه کار کرده ام.
رابطه شما با خواننده های پاپ چطور بود؟
– خوب بود. با آقای سلی، شهرام شب پره، شهبال و … ارتباط داشتم. آن زمان ضمن اینکه خودشان می خواندند و خواننده رادیو و تلویزیون بودند ولی من هم کارهایی داشتم که کر انجام می دادند. تا این اواخر که برنامه های برون مرزی داشتم و اینها را هم از نزدیک می دیدم.
با سینمایی ها ارتباطی داشتید؟
– با آقایان علی محمدی، واسعی، کریمیان و … دوست بودم.
با ایرج قادری نسبتی ندارید؟
– نسبت ندارم ولی با هم دوست هستیم.
برای کارهایش خوانده اید؟
– بله. خودش می آمد می گفت من دوست دارم این کار را شما بخوانی.
در هنرپیشه های آن زمان که لب می زدند کسی بود که صدایش را دوست داشته باشید؟
– صدا داشتند ولی آن طور نبود که بتوانند یک کار را سالم بخوانند.
شما بعد از سال ۵۷ از ایران نرفتید.
– نه. در ایران ماندم.
کارتان هم طلا و جواهر است.
– برادرهایم در این کار هستند. من هم کنارشان هستم.
بعد از انقلاب مشکلی نداشتید؟ مثلا برای بیرون آمدن از خانه، برخورد مردم و …؟
– نه، مردم به من محبت داشتند.
هیچ گاه احضار نشدید یا توضیحی از شما نخواستند؟
– هر کسی در حوزه کاری خودش سعی می کند خیلی چیزها را حفظ کند. مثلا شما من را خیلی دوست داری من هم شما را خیلی دوست دارم ولی موقعیت کاری شما اجازه نمی دهد به من نزدیک شوی. آن زمان یک مقدار سخت می گرفتند ولی در عین سخت گرفتن محبت خودشان را هم نشان می دادند.
مثلا از هر ۵۰ تا عروسی، شاید یکی گیر می افتاد، من را به وزرا می بردند. اول یک مقدار با من تند صحبت می کردند. بعد دیگر اصلا نمی گذاشتند آنجا بمانم. من را به دفتر می بردند و مثلا یکی می گفت آقای قادری من با فلان آهنگ شما کلی خاطره دارم. با آن عاشق شدم و ازدواج کردم و الان دو بچه دارم، یک بچه ام در فلانجا تحصیل می کند و … محبت خودشان را نشان می دادند.
پاسپورت شما که هیچ وقت گرفته نشد؟
– نه. در همان دهه ۶۰ که دنبال مجوز بودم، یکی دو بار هم برای تفریح به ترکیه سفر کردم. دوستانه به من توصیه می کردند که وقتی از کشور خارج می شوی اگر برنامه ای داشتی یک وقت فیلمی چیزی از برنامه ات منتشر نشود که فردا برای کار مجوزت مشکل پیش بیاید.
برای آقای یساری در آن سال ها یک مقدار سختگیری ها کمتر شد چون خانواده شهید حساب شدند.
– کلا ما سختگیری آنچنانی ندیدیم. فقط مشکل این بود که اجازه کنسرت ندادند. به هیچ کدام از دوستان هم ندادند. نه به آغاسی نه به استاد ایرج و نه حتی به آقای گلپا.
با اینکه برادر آقای گلریز هستند.
– بله. ایشان برادر آقای گلریز هستند ولی به شخص آقای اکبر گلپایگانی اجازه کنسرت ندادند. اتفاقا از خانواده خوبی هستند که اکثرا هم معلم و طلبه هستند. به طور کلی این را بگویم که کسانی که آن دوره فعالیت های آنچنانی داشتند، بعدا اجازه فعالیت پیدا نکردند، چه خواننده ها و چه هنرپیشه ها. مثلا شهلا که یک هنرپیشه پرکار بود و آقای جمشید مشایخی که آن زمان خیلی پر کار بودند مدت زیادی اجازه کار نداشتند. آقایان ایرج قادری یا سعید راد هم همین طور.
گفتید دنبال مجوز هستید.
– مجوز برای کنسرت می خواهم. مثلا بگویند برو در سفره خانه بخوان قبول نمی کنم. الان ۳۹ سال است که اجازه کار نداشته ام، حالا اگر بگویند می توانی بخوانی و شبی ۱۰۰ یا ۲۰۰ تومان بگیری که این مشکل من را حل نمی کند و من را تامین نمی کند. دوست دارم برای مردمی که با آنها انس گرفته ام و من را دوست دارند، کنسرت بگذارم.
یعنی غیر از کنسرت باشد، از لحاظ روحی و عاطفی شما را تامین نمی کند.
– بله. مسئله مالی مطرح نیست. برای اینکه ما در این سال ها خیلی منتظر بوده ایم و هیچ وقت هم جواب نه نگرفته ایم. مدام گفته اند ان شاءالله درست می شود.
توصیه خاصی نداشتندکه مثلا فلان آهنگ را بخوانی کارت درست می شود؟
– آهنگ «بدنام» را که کنار بگذارید الان تمام کارهایی که فکر می کردیم اینها دوست دارند را خوانده ام و بردیم آنجا گذاشته ایم. قرار است به ما جواب بدهند. هنوز هم بچه ها به وزارت ارشاد می روند و ما هم با آنها می رویم. الان فقط از بین آن بچه ها من مانده ام و آقای ایرج مهدیان. آقای شجاعی هم فوت کردند. آقای یساری هم هستند.
آقای گلپا بیماری قلبی دارد و به نظر می رسد خودش هم تمایلی به خواندن ندارد.
– ماه گذشته تولدش بود. آنجا بودیم. اصلا میلی به خواندن نداشت. یک کار خصوصی با سبک کار خودش خوانده بود، می گفت نمی خواهم پخش شود.
صدای شان چطور بود؟
– قشنگ بود. منتها ایشان الان ۷۹ ساله هستند و یک مقدار خواندن کارهای گام بالا برایشان سخت است.
برنامه های خارج از کشور را از چه زمانی شروع کردید؟
– دهه ۸۰ بود.
در دبی و …
– نه، من بیشتر به آمریکا می رفتم و در ایالت های مختلف کنسرت می گذاشتم.
در سالن اجرا می کردید؟
– بله. سالن های با ظرفیت دو هزارتایی، سه هزارتایی، نهصدتایی.
پر می شدند.
– بله.
تنهایی کنسرت می دادید؟
– بله. فقط یک برنامه داشتم که آقایی به نام عطا و آقای احمد آزاد هم بودند. یک عده جوان های ایرانی که آنجا ازدواج کرده بودند با همسران شان می آمدند.
بین آهنگ هایی که خوانده اید به نظر می رسد «زیارت» تا همیشه ماندگار است.
– امکان ندارد جایی بروم آهنگ «زیارت» را از من نخواهند که بخوانم. سعی می کنم این آهنگ را نخوانم ولی وقتی می بینم همه می گویند «زیارت» یا «پارسال بهار دسته جمعی…» به پسرم نگاه می کنم و می گویم هنوز که هنوز است این آهنگ را می خواهند.
پیشنهاد این آهنگ از چه کسی بود؟
– آهنگ را آقای قاسم رییس نژاد ساخت و شعرش را هم خانم هما میرافشار گفت.
زمانی که تولیدش می کردید فکر می کردید این همه گل کند؟
– گفت و شنود مردم بود. از آهنگ های تاپ است.
برای همه خاطره زنده می شود.
– بله.
صفر تا صدش را خودتان خوانده اید؟
– بله. صدای خانمی که در آهنگ است هم صدای یکی از نوازنده هاست و با دستگاه صدایش را درست کردند… (شرع به ادای کلمات می کند) تو زواری پسر چقدر نادونی، اومدی زیارت یا که چشم چرونی و …
تا حالا شده جایی بروید که یک مقدار مذهبی تر باشند و سر این آهنگ به شما اعتراض کنند؟
– نه. همین آهنگ را همان ها هم خواسته اند. تا به حال الحمدلله هیچ ایرادی نگرفته اند.
همه هم از حفظ می خوانند.
– یک بار عروسی دعوت بودم. خودم اجازه خواندن نداشتم. بعد دیدم خواننده دارد آهنگ من را می خواند. همه می گفتند خواننده خودش اینجا نشسته. گفتم اشکالی ندارد، چاره ای نیست.
بعد از انقلاب برای هیچ فیلمی پیشنهاد خواندن نداشته اید؟
– چرا. دو سه کار به من پیشنهاد شد.
از کدام کارگردان ها؟
– آقای عطشانی به من پیشنهاد کار داد. خیلی دوست دارد من در فیلم هایش باشم.
برای فیلم «نقش نگار» به شما پیشنهاد دادند؟
– بله.
خودتان قبول نکردید یا فکر کردید مجوز برای تان صادر نمی شود؟
– گفتم اگر قرار است یک همکاری خوب داشته باشیم باید همه چیز حساب شده باشد. تمام هم و غم من این است که بتوانم در این مملکت یک کنسرت بگذارم.
پیشنهادشان را قبول نکردید؟
– نه. آقای بانکی هم دو سه بار ما را به دفترش دعوت کرده و پیشنهاد کار داده. ان شاءالله تا ببینیم خدا چه می خواهد.
با خواننده های قدیمی نسل خودتان ارتباطی دارید؟
– همه را می بینیم و سلام و علیک داریم. آقای یساری که هنوز هستند و بیشتر به دبی می روند.
آنجا کنسرت می گذارند؟
– من دوست ندارم. همه اش دیسکو است. به هر حال یک چیزهایی هست که یک انسان هموطن نمی تواند تحمل کند.
کلیپ هایی که در دهه ۸۰ ساخته شد و در شبکه های ماهواره ای پخش می شد با اطلاع شما بود؟
– کروماکی بود و تصویرها را بعدا گذاشتند. خیلی حرفه ای نبودند.
به ساخت موزیک ویدئوی جدیدی فکر نکرده اید؟
– دو سه کلیپ جدید خیلی قوی ساخته ایم.
پخش شده؟
– پخش می شود. تا جایی که خودمان می دانیم مشکلی ندارد و همه موارد در آن رعایت شده.
در ده سال بعد از انقلاب غیر از کار موسیقی کار دیگری نداشته اید؟
– من از دبستان کار موسیقی را شروع کردم و خیلی هم آن را دوست داشتم. در کنار آن هم در کار طلا و جواهر و سکه بودم.
اگر این کار نبود، خرج زندگی نمی گذشت؟
– بالاخره شما هم در این مملکت زندگی می کنید. به هر حال می گذشت.
آن سال های ابتدای دهه ۶۰ برنامه می رفتید؟
– همان زمان هم ماهی سه چهار برنامه می رفتم. به باغ هایی که دور و اطراف تهران است می رفتم ولی سعی می کردم آهنگ هایی بخوانم که مشکلی نداشته باشد.
الان این موسیقی سال های اخیر را گوش می دهید؟
– گوش می کنم و می بینم هیچی ندارد و نمی تواند ماندگار باشد. روزی ۵۰ تا از این آهنگ ها می آیند و می روند. هیچ کدام در ذهن نمی مانند.
رپ هم گوش می دهید؟
– بله، بیشتر آهنگ ها را که گوش می کنم احساس می کنم برای مملکت ما و جمهوری اسلامی که در آن زندگی می کنیم و این دوره جالب و قشنگ نیست.
خواننده های شان را می شناسید؟
– نه.
احسان خواجه امیری را می شناسید؟
– او که پسر آقای ایرج است و می شناسمش.
همایون شجریان را چطور؟
– او که اصلا پسر استاد شجریان است و خودش هم زیر نظر پدرش دوره دیده و قشنگ می خواند.
به نظرتان صدایش بهتر است یا تنظیم ها و اجرایش خوب است؟
– آقای همایون خان از نظر مردم داری مرام اخلاقی اش، از پدر بهتر است. آقای شجریان بزرگ کارش نامبر وان و بیست است؛ اصلا دویست است، نه دو هزار است! منتها طرز برخوردها تفاوت دارد. من الان به شما می گویم سلام. شما یک سلام می گویید و رد می شوید؛ اما یک زمانی می گویم سلام، طرف می آید دست می دهد و اجتماعی تر برخورد می کند. ایشان که پسر این آقاست خیلی مردم دار است ولی متاسفانه احسان (خواجه امیری) پسر دوست من است، هم با خودش و هم با پدرش رفیق هستم. خانوادگی با هم رفت و آمد داریم. خیلی خوب می خواند ولی همایون گرمتر است و از نظر مردم داری اصلا قابل مقایسه با کسی نیست.
از حافظ ناظری چیزی گوش داده اید؟
– نه. خیلی ها الان می خوانند و خوب هم می خوانند ولی اینکه از نظر کردیت کاری و رفتاری چطور باشند مهم است. من می گویم اول باید مردم دوست داشته باشند بعد بیایند من را یا ایکس و ایگرگ را تایید کنند.
از خواننده هایی که شیش و هشت می خوانند چطور؟ مثل بر و بکس که با سوسن خانوم آمدند یا ساسی مانکن و … آهنگی هست که در ذهن شما مانده باشد؟
– نه. بعضی از این آهنگ ها یک تاریخ هایی دارد که خیلی زود تمام می شود. یک زمانی هیت می شوند اما بعد از مدتی دیگر خبری از آنها نیست.
برنامه استیج شبکه من و تو را می دیدید؟
– بله.
نکته ای نداشت یا مثلا صدایی باشد که بگویید چقدر خوب است؟
– بعضی از آنها خوب بودند. اتفاقا من آقای شهرام آذر را که به عنوان داور آنجا نشسته بود از ۳۵ سال پیش کاملا می شناسم. آهنگ هایی که خوانده مثلا شهلا… اصلا به من و تو نمی خورد که بعدا ایشان بخواهد چهار نفر را تایید کند و نظر بدهد. همیشه پشت یک کار قشنگ، یک آهنگساز خوب هست و ملودی های خوب دارد و اینهایی که می آیند انتخاب می کنند آنها باید نظر بدهند.
پسر استاد روحانی هم جزو داورهای این برنامه بود.
– او کارش درست است و به کارش وارد است برای اینکه پدر با او کار کرده.
این دو خیلی با هم دعوا داشتند. نظرات کدام به نظر شما نزدیکتر بود.
– بابک سعیدی که خانم گوگوش او را به آمریکا برد، معلومات موسیقی خیلی خوبی دارد و حتی معلوماتش از پسر آقای روحانی هم بهتر است. آقای نیک پی خوب می خواند، اینها استادانه با خواننده ها کار می کردند. شهرام آذر نه اینکه من مشکلی داشته باشم ولی از نظر من معلومات موسیقی ندارد که بخواهد کسی را تایید کند.
شهرام آذر، خیلی از کارهای خوب ابراهیم حامدی را ساخته.
– اینها آن طرف هستند و با هم کار می کنند ولی وقتی آقای حامدی به ایشان کار می دهد افراد دیگری هم نظر می دهند و ملودی ها را تغییر می دهند تا بهتر شود.
ایشان به عنوان آهنگساز نظر می داد. ممکن بود حسن شماعی زاده آنجا بنشیند و او هم به عنوان آهنگساز خیلی نکته ها را بگوید ولی ما درباره شماعی زاده هم شاید همین ها را بگوییم.
– شماعی زاده خیلی آهنگساز خوبی است. واقعا نامبر وان است و اصلا با آقای آذر قابل مقایسه نیست.
ولی آهنگ فالش زیاد دارد.
– برای اینکه بنده خدا اصلا خواننده نبود. اگر دنبال خوانندگی نمی رفت خیلی بهتر بود. مثل بیژن مرتضوی که اگر دنبال خوانندگی نمی رفت سلیست خیلی خوبی بود. یعنی هم آهنگ های خوبی می زد و هم ویولن زن خوبی بود.
شاید فکر می کنند همه کار را خودشان انجام می دهند ولی دیده نمی شوند.
– بله. متاسفانه همین طور است. ایشان کارهای خیلی ماندگاری مخصوصا برای فیلم ها ساخت. مثل آن آهنگ «اوستا کریم» که خانم عهدیه خوانده. گوش کرده اید؟
خانم عهدیه را اگر از فیلم های فارسی بگیرید اصلا تولید نمی شدند.
– به این دلیل که روی «شین» تلفظش متفاوت بود و شین را کشیده می گفت. کارهایش قشنگ بود.
برای خوانندگی شاگرد داشته اید؟
– داشته ام ولی الان دیگر حوصله اش را ندارم.
پویا چند تا از آهنگ های شما را خواند.
– بله. معین هم از کارهای من خوانده. مثلا من «نازی نازی» را ۳۲ سه سال پیش خواندم. بعد شهرام صولتی و آقای معین آن را خواندند. خیلی از آهنگ های من را اول می گفتند آهنگ های کوچه بازاری است و خیلی بد به آن نگاه می کردند ولی خودشان همه را خواندند یا مثلا آهنگ «سپیده دم» آقای یساری را همه خواندند یا ملودی آهنگ «چیزی که عوض داره گله نداره» مال آقای شماعی زاده بود. اینها ملودی های جاودانه است که از قدیم بوده. الان درست کرده اند و می خوانند.
تفریح شما الان چیست؟
– وقتی که ایران هستم هر چهارشنبه به کوه می روم. دوستان خوبی داریم که دور هم جمع می شویم.
کوه که می روید می خوانید
– برای خودمان بله، اگر کسی جمع نشود حتما می خوانیم.
رابطه تان با فوتبال چطور است؟
– خیلی خوب است.
تاجی هستید؟
– نه. پرسپولیسی هستم.
پس چرا با آقای قلعه نویی اینقدر خوب هستید؟
– قلعه نویی هم در ابتدا شاهین بازی می کرد. آن زمان که اینها در خیابان غیاثی بازی می کردند، محل ما آنجا بود. با آقای پروین بودیم. آقای قلعه نویی هم از بچه هایی بود که مرتب آنجا بودند. موزیک عروسی آقای قلعه نویی را خودم خواندم.
پرسپولیسی هستید نباید با قلعه نویی خوب باشید.
– نه. من تیم ملی مملکت مان را دوست دارم.الان شاخه شاخه شده اند، این شده پرسپولیسی، آن شده تاجی و …
در مراسم مهم دیگری غیر از مراسم قلعه نویی بوده اید؟
– در مراسم خیلی ها بوده ام. در مراسم عروسی کریم باقری، بهروز رهبری فرد، رضا شاهرودی و …
دابسمش هایی را که از کارهای تان ساخته شده دیده اید؟
– نه ندیده ام ولی تمام کارهای من را در فیلم ها می خوانند و وقتی هم در سینما پخش می شود مردم دست و سوت می زنند. این نشانه دوست داشتن است. مهران مدیری چندتا از کارهای من را در همین سریال ها خواند. همین «بزنم به تخته» را خواند.
آن هم از آهنگ های تاپ تان است.
– بله. در عمرم یاد ندارم آهنگی خوانده باشم که سیاسی باشد. هر چه باشد کار من خواندن است. سعی می کنم آنچه مردم دوست دارند به آنها ارائه بدهم. خدا را هم شکر می کنم که از پسر ۲۰ ساله تا پیرمرد ۷۰ ساله، همه من را دوست دارند.
صدای مهران مدیری چطور است؟
– صدایش بد نیست ولی خواننده نیست. هنرپیشه خوبی است.
در خیابان مردم شما را می شناسند؟
– اصلا من یک قدم پیاده نمی توانم بروم.
کنسرت هم می روید؟
– بله. کنسرت پسر آقای ایرج را هم رفتم. صدای آقای رضا صادقی را هم خیلی دوست دارم.