جمعه , ۳۰ ام آذر ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۲:۳۷ بعد از ظهر به وقت تهران

فکر می‌کردیم بدل علی دایی است!

پلیس، پس از چهار روز یکی از سارقان گردنبند علی دایی را دستگیر کرد. تحقیقات برای دستگیری همدست او ادامه دارد. متهم مدعی است فکر می‌کردند بدل علی دایی بوده است.

به گزارش خبرنگار جنایی جام‌جم، حوالی غروب چهارشنبه هفتم آبان امسال، علی دایی همراه دخترش هنگام خروج از دفتر کار خود در خیابان آصف زعفرانیه از سوی دو موتورسوار مورد حمله قرار گرفت و سارقان با سرقت گردنبند طلای او، متواری شدند.

پرونده‌ای در این ارتباط در دادسرای  ناحیه ۳۴ تهران تشکیل شد و پلیس پایتخت جست‌و‌جو‌ها را آغاز کرد. بازبینی دوربین‌های مداربسته نشان داد سارقان در کمتر از چند ثانیه به این دزدی دست زده‌اند. فیلم این دزدی خیلی زود در فضای مجازی منتشر شد و ماموران روز یکشنبه یازدهم آبان، با گذشت چهار روز از وقوع دزدی، سارقی به نام فرشید را در یکی از محله‌های تهران شناسایی و بازداشت کردند. او دیروز مورد تحقیقات پلیسی – قضایی قرار گرفت و اعتراف کرد که با دوستش دست به این دزدی زده‌اند‌، بعد طلای سرقتی را فروخته و نیمی از پول آن سهم وی شده است.  او در بازداشت به‌سر می‌برد و پلیس در جست‌و‌جوی همدست فراری او و کشف دیگر جرایم‌شان است.

عاشق علی دایی هستم

سابقه‌دار است و بعد از سرقت تازه فهمیده از علی دایی سرقت کرده است. می‌گوید خودم عاشق علی دایی بودم و اگر می‌دانستیم مالباخته علی دایی است، سراغش نمی‌رفتیم.
سابقه‌داری؟
سه سابقه کیفری در زمینه سرقت و زورگیری دارم.
 معتادی؟
مدتی است شیشه مصرف می‌کنم.
پیش از اعتیاد چه‌کاره بودی؟
در کار ساخت و نصب دروپنجره فعالیت داشتم، اما اعتیاد مرا به سمت خلاف و دزدی برد.
علی دایی را می‌شناختی؟
بله. بهترین مهاجم فوتبال است و آقای گل جهان. شیفته بازی‌هایش هستم و همه بازی‌های او را در تیم ملی، پرسپولیس و آلمان دنبال ‌کرده‌ام.
 خودت هم فوتبال بازی می‌کنی؟
در نوجوانی در محله‌مان فوتبال بازی می‌کردم و آن زمان به خاطر عشقم به علی دایی لباس شماره ۱۰ را می‌پوشیدم.
از روز سرقت بگو.
مدتی بود که گردنبند‌قاپ شده بودیم. در این روزهای کرونایی دزدی می‌کردیم و آخرین سرقت‌مان از علی دایی بود. آن شب من و همدستم شیشه مصرف کرده و حال درستی نداشتیم. من راننده بودم، به همین دلیل کنار موتور ایستادم و همدستم پیاده شد تا طعمه‌ای پیدا کنیم که یکدفعه مردی را دیدیم که گردنبند گرانقیمتی به گردن داشت.  همدستم به وی حمله کرد، گردنبند را قاپید، سوار شد و فرار کردیم. می‌گفت مالباخته شبیه علی دایی بود. چون بدل چند فوتبالیست خارجی و ایرانی را دیده و با آنها عکس گرفته بودم، گمان کردم حتما بدل او بوده و همدستم اشتباه می‌کند.
بعد از فرار کجا رفتید؟
چند ساعت سرگردان خیابان بودیم. فردای آن روز فیلم صحنه سرقت خودمان را دیدیم، فهمیدیم مالباخته علی دایی بوده و خیلی ترسیدیم. مانده بودیم چه  کنیم.  اگر طلا را در تهران می‌فروختیم، خیلی زود دستگیر می‌شدیم. به همین خاطر به یکی از شهرهای اطراف تهران رفته و آن را به مبلغ ۵۰ میلیون تومان به مالخری فروختیم بعد متوجه شدیم ارزش آن ۱۵۰میلیون تومان بوده است. پول به دست آمده را نیز میان هم تقسیم کردیم و بعد از آن ارتباطم با همدستم
‌قطع شد.
بعد از این سرقت برخی‌ها گفتند شما اجیر شده بودید.
نه. ما سرقت را اتفاقی انجام دادیم، اگر مطمئن بودیم خودش است، سرقت نمی‌کردیم.

۵/۵ - (۱ امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *