اگر جو مجمع سالن اجلاس سران، کاملا فوتبالی بود بدون شک علی کریمی این بار به جای مستطیل سبز در صندلی مدیریت فوتبال به جادوگری می پرداخت.
البته این موضوع به معنی آن نیست که علی کریمی به واسطه فوتبالی بودن الزاما می توانست گزینه شایسته ای برای ریاست و هدایت فدراسیون باشد اما باید پذیرفت گویا رسیدن به کرسی مدیریت فدراسیون فوتبال به تکنیک و قابلیتهای فردی وابسته نیست و باید مهارت های دیگری را هم بلد بود. مجمعی که دیروز در سالن اجلاس سران، برای انتخاب رئیس فدراسیون برگزار شد، بیش از گذشته نشان داد لابی گری و پشت پرده هایش چه نقش های بزرگ و موثری برای آینده فوتبال بازی می کنند.بماند که کمتر کسی در این موضوع تردید دارد که سیاست و روابط موجود در آن نیز سایه سنگینی بر فوتبال ما انداخته که نمونه های آن طی سال های گذشته موجود است. به هر صورت این بار هم نتیجه برای فوتبالی ها خوشایند نبود و یک غیرفوتبالی بر مهم ترین و تاثیرگذارترین مسند مدیریتی ورزش نشست. گذشته از این که قطعا ریاست فدراسیون فوتبال و سیاست ها و شیوه های مدیریتی فدراسیون در روند پیشرفت یا عقبگرد فوتبال موثر است، آیا همه فوتبال به ریاست فدراسیون باز می گردد و تمام مشکلاتش را باید در ساختمان فدراسیون فوتبال در خیابان سئول جست و جو کرد؟ مطمئنا همه فوتبال، فدراسیونش نیست و باید کلان تر به موضوع نگاه کرد. موضوعات فراوانی برای رسیدن به این مهم وجود دارد اما اصلی ترین آن باید به باشگاه داری اصولی معطوف شود. باشگاه داری حرفه ای با چاشنی خصوصی کردن آن، می تواند از وابستگی صرف فوتبال به فدراسیون بکاهد و این رشته جذاب را در مسیری جدید و رو به پیشرفت قرار دهد. یک باشگاه خصوصی فوتبال با فرایند قانونی اش راهکاری اصولی برای روندی رو به رشد خواهد بود. برای رسیدن به این شرایط کار دشواری در پیش نیست اما باید به دنبال استفاده از الگوهای صحیح باشیم. در این خصوص باید به این نتیجه رسید که مثل خیلی از موارد دیگر در کشور خودمان همه چیز داریم اما راه بهره برداری از آن را بلد نیستیم. به کار گیری مناسب آدم های فوتبالی می تواند یکی از راه های موثر برای داشتن یک باشگاه حرفه ای فوتبالی باشد. اما نباید فراموش کرد مهم ترین چالش فوتبال ایران در باشگاه داری مسیرهای غلطی است که در انتخاب مدیران باشگاه های ورزشی مد نظر قرار می دهیم. متاسفانه در این انتخاب ها شایسته سالاری را ملاک تصمیم گیری های خود قرار نمی دهیم و در پایان این مسیر اشتباه، به این باور می رسیم که انتخاب یک رئیس فدراسیون فوتبال راه نجات مسئله است. موضوع دیگر در راه رسیدن به باشگاه داری این است که آیا ما در ورزش به دنبال خصوصی سازی هستیم یا جذب سرمایه گذار؟ سوال این است که آیا با این شرایط می توان فوتبال را خصوصی کرد؟ متاسفانه در فوتبال به طور بی هدفی هزینه می شود و تا زمانی که تفکرات جدیدی در سطح گسترده وارد نشوند و سیاست ها قائم به فرد باشد، شرایط همین خواهد بود. از سویی برای بهبود شرایط، باید فرهنگ فوتبال را تغییر دهیم و برای این کار باید به کشورهای صاحب فوتبال مراجعه کنیم. ما اگر می گوییم باشگاه نداریم به این دلیل است که محتویات یک باشگاه را در اختیار نداریم. در جامعه ما افراد فرهیخته زیادی حضور دارند، چرا نباید از تجربه آن ها استفاده کنیم؟ امروز نسبتا اکثر آدم های فرهیخته فوتبال به دور از این رشته هستند و افرادی که چندان صلاحیتی برای این سمت ها ندارند، وارد آن شده اند و آن را مدیریت می کنند. برای برون رفت از این جریان باید خود فوتبالی ها آستین را بالا بزنند و گوشه ای از این فوتبال را بگیرند. ورزش در تمامی روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشورها تاثیرگذار است و برای حرکت به سمت باشگاه داری ابتدا باید جایگاه فوتبال را در کشور مشخص کنیم. فراموش نکنیم فوتبال امروزه دیگر فقط یک ورزش نیست بلکه این ورزش جذاب، کارکردهای اجتماعی فراوانی پیدا کرده و کمتر کسی است که به قدرت فوتبال در ایجاد نشاط و همدلی اجتماعی اذعان نداشته باشد و باید متناسب با همین جایگاه و تاثیر،نگاه کلان به آن داشت و سیاست گذاری متناسبی برای آن شود. این همان حلقه مفقوده فوتبال در ایران است که نباید قائم به فرد به آن نگریست و باید نگاه کلان و حرفه ای به این مقوله داشت چراکه قطعا آثار مفیدتری را در جامعه به یادگار خواهد گذاشت.