به ظاهر تندروها تصمیم گرفتهاند که مشکلات کشور را اولویتبندی کرده و در اولین مرحله مهمترین مشکل را حل کنند. فضای مجازی و اینستاگرام مادر همه مشکلات است. بله درست متوجه شدید. مهمترین مشکل و مسأله کشور فضای مجازی است که باید به حساب آن رسید.
شاید هم درست فکر میکنند. زیرا مشکلات هر جامعه دو وجه عینی و ذهنی دارد. اگر مشکل عینی بازتاب ذهنی پیدا نکند، در واقع و از نظر آنان مشکل نیست. مشکل آنچیزی است که در ذهن مردم است نه آن چیزی که در عینیت جامعه است. اگر آن را بتوان عوض کرد مشکلات حل خواهد شد. تا هنگامی که فقر تبدیل به احساس فقر نشود، هیچ خطری برای صاحبان قدرت ندارد. امروز این فضای مجازی است که بازتابدهنده مشکلات عینی است و آنها را در ذهنیت عمومی نیز بازتاب و این ذهنیت را شکل میدهد.
بنابراین درست فکر میکنند که باید گلوگاه این بازتاب دادن، یعنی فضای مجازی را مسدود کنند و کشور را به لحاظ رسانهای به دوران گذشته برگردانند. دورانی که صداوسیما یکهتاز بود و آنچه را که میپسندید بازتاب میداد. حملات به وزارت ارتباطات و آتشتهیه علیه آن را در چارچوب این سیاست میتوان تحلیل کرد.
البته این ظاهر قضیه است زیرا اقدام مهمتر آنان گران کردن تعرفه خدمات اینترنت است. در این مورد اگر صدا از دیوار در آمده باشد، از اصولگرایان هم درمیآید. هدف چیست؟
بطور طبیعی با سه برابر کردن تعرفهها، درآمد بسیاری نصیب آنان میشود بعد به عنوان یک امتیاز و در قالب هدیه؛ تعرفه اینترنت داخلی را کم میکنند تا بلکه مردم به سوی اپلیکیشنهای داخلی بروند، هر چند میدانند که مردم چنین استقبالی نمیکنند، لذا هدف نهایی افزایش درآمد اپراتورها است و برای آگاهان معلوم است که صاحبان سهام آنها چه کسانی هستند.
بنابراین اگر کسانی گمان کنند که با فیلتر کردن فضای مجازی میتوانند در حل مشکل عمومی کاری از پیش ببرند، توجه ندارند که در پشت ماجرا و هدف اصلی افزایش درآمد است و عمل میکند. در این میان شرکتهای فروش فیلترشکن نیز از ماجرا سودهای کلان خواهند برد. همچنین شاید هم بخشی از سلبریتیها مجبور شوند که دو باره به سوی صداوسیما گرایش پیدا کنند و درآمد خود را از این طریق تأمین نمایند، و قدری به درآمدها و مخاطبان صداوسیما افزوده شود.
از میان دو انگیزه فرهنگی و اقتصادی فوق، محاسبات درآمدی و اقتصادی به طور قطع محقق خواهد شد. چون آنان که دنبال پول هستند، میدانند چگونه خود را در پوششهای دیگر پنهان کنند و اهداف خویش را پیش ببرند، ولی به همین اندازه باید گفت که انحصار رسانهای و جلوگیری از بازتاب مشکلات در ذهنیت عمومی به طور قطع محقق نخواهد شد. هم به علت تجربههای قبلی و هم به دلیل چشماندازی که از آینده در دست است.
مسدود کردن فضای مجازی در کشوری که توییتر فیلتر است ولی بیشتر مسئولین آن در آن حضور دارند از طنزهای اشکآور محسوب میشود. در جامعهای که بخش عمدهای از مسئولین آن شبها پای ماهواره مینشینند تا ببینند ماهوارهها چه خبری را برجسته میکنند و صبح در اولین اقدام پاسخهای بیهوده به آن میدهند، فیلتر کردن فضای مجازی فاقد معنا و منطق است. در جامعهای که همه شواهد و قراین حاکی است که با فیلترینگ تلگرام، خودشان بیش از بقیه زیان کردند و چند ماه نگذشت که همه آنان که به دستور از تلگرام رفته بودند، با عجله به آنجا برگشتند فیلتر کردن بی معنا است.
فیلترینگ نام درستی برای اقدامی که میخواهند انجام دهند یا در گذشته انجام دادند، نیست، بلکه نام درست آن، توزیع و عرضه و فروش فیلترشکن و افزایش حجم ترافیک و کسب سود بیشتر برای اپراتورها است. در حقیقت این یک طرح اقتصادی است و نه طرح سیاسی یا فرهنگی. پوشش آن طرح فرهنگی و رسانهای است، واقعیت آن طرحی اقتصادی با هدف کسب درآمد بیشتر است.
البته اجرای این طرح میتواند از مجلس کلید بخورد. مجلسی که کار چندانی ندارد. تا آمد در باره کنکور ورود کند، معلوم شد که نمیتواند دخالت کند، آمد بسته اقتصادی بدهد، باز هم معلوم شد که این بسته همچنان بسته بماند بهتر است. پس از انتصاب پرشائبه اخیر که سر و صدای همه را در آورده است، باید کاری انجام دهد که حداقل به ظاهر هم که شده رضایت عدهای ولو اندک را جلب کند.
با تمام این اوصاف اگر اقدام به فیلتر کردند، حتماً این ماده اضافه شود که کلیه حقوقبگیران و مسئولین کشور موظف هستند از شبکههای فیلتر شده خارج شوند و الا از مسئولیت خود خلع خواهند شد!!
عباس عبدی
روزنامه اعتماد ۱۵ مرداد ۱۳۹۹