اولین فیلم سینمایی جواد رضویان با نام «زهرمار» به دنبال نقد اجتماعی و بیان تناقضات در فضای سیاسی است تا در فرمی کمدی به آنها بپردازد اما نه تلخی زهرمار را برای اینگونه نقد دارد و نه شیرینی یک کمدی خوب را.
از فرآیند نقد به عنوان پروسهای یاد شده که به دنبال انکشاف لایههای مخفی در یک اثر است. انکشاف مستلزم محتواست و کنکاش در این محتوا تا رسیدن به تعبیر و نگاهی تازه از یک اثر. برای استخراج نفت اول تحقیقات مقدماتی انجام میشود و بعد از این تحقیقات و قطعیت در وجود منابع زیر زمینی اقدام به استخراج میکنند، اما برای بررسی یک فیلم پیش از دیدن آن منابع پیشبینی پذیر در دسترس نیست و تبلیغات و معرفی فیلمها هم که به شدت درگیر مختصات گیشه است. گاهی منتقد پیش خود به این موضوع فکر میکند که شاید فلان فیلم چیزی برای عرضه داشته باشد و نباید تنها به تبلیغات آن بسنده کرد؛ با همین رویکرد به دیدن فیلم و توجه برای انکشاف در فیلم میپردازد، اما دریغ از یک قطره آب چه برسد به نفت.
هر چه عمیقتر میشوید کمتر میابید
وقتی برای انکشاف در «زهرمار» وقت میگذارید، هر چه عمیقتر میشوید کمتر میابید و هر چه سطحیتر و بیخیالتر کمتر اذیت میشوید. اساسا برای انکشاف باید چیزی وجود داشته باشد تا در آن عمیق شد که اگر در محتوا نیافتید در فرم شاید نتیجه بگیرد اما در «زهرمار» باز هم دست خالی برمیگردید.
شاید در ابتدا اینکه فیلم ساخته اول سید جواد رضویان است ایجاد کنجکاوی کند چرا که شخصیت او در عرصه هنر و بازیگری جذابیتهای خود را دارد اما فیلمش انگار از این شخصیت بهرهای نبردهاست. هر چند که اگر بخواهیم در مقام قیاس برآییم و این فیلم را با آثار هم رده خود که در دسته فیلمهای طنز سخیف قرار میگیرند مقایسه کنیم حرفی برای گفتن دارد و در انتها طعنههای خود را به تناقضات جهان سیاست و وضعیت اجتماعی میزند اما در همان طبقه باقی میماند.
شاید رضویان تلاش دارد به واسطه المانهای طنازانه به بیان نقدهای اجتماعی و تناقضات رفتارهای سیاسی بپردازد اما سنگینی این وسیله برای حرکت آنقدر زیاد است که چند قدمی بیشتر جلو نمیرود و فیلم در همان المانهای کمدیهای گیشهای معاصر باقی میماند. تم فیلم در بین مفاهیم گوناگونی که تلاش در بیان آنها وجود دارد گم میشود و این مشکلِ اغلبِ کار اولی هاست که تلاش میکنند فیلم اولشان به هر آنچه که دوست دارند بیان شود میپردازد.
ملغمهای میسازد از فلسفه، کمدی و موضوعات اجتماعی
به عنوان مثال «مهدی علیمیرزایی» هم بعد از سالها نویسندگی کارهای گوناگون سینمایی وقتی «پالتو شتری» اش را میسازد تلاش میکند تمام مفاهیمی که دوست داشته از فلسفه و تناسبات اجتماعی بیان کند و به یکباره در فیلمش بیاورد و وقتی به این فکر میکند که شاید این تنها فرصت فیلمسازی اش باشد و دیگر به این فرصت دست پیدا نکند ملغمهای میسازد از فلسفه، کمدی و موضوعات اجتماعی که البته تمام اینها را میتوان به خوبی با هم ترکیب کرد اما اغلب در کارهای اول قربانی عجله در ساخت و پرداخت میشوند.
احساس می شود «جواد رضویان» هم گرفتار این مشکل کار اولیها شده و نتوانسته هر آنچه به دنبال آن بوده را در ساخت و پرداخت اثرش تلفیق کند و هر کدام را ناقص رها کرده؛ به طوری که نه میتواند به درستی از مخاطب خنده بگیرد، نه نقد اجتماعیاش را بیان کند و نه نصایح سیاسیاش را مقبول مخاطب انتقال دهد. هر چند که برای این خنده گرفتن دست به دامن فرمولهای تکراری کمدیهای معاصر هم شدهاست، از دعواهای تکراری در مداحی سر خاک گرفته تا قرار دادن شخصیتها در موقعیتهای متناقض.
شاید دلیل انتخاب «زهرمار» برای نام فیلم هم انتقال یک مفهوم تلخ در قالبی شیرین برای پذیرش مخاطب باشد اما نه مفهوم آنقدر تلخ است که زهر مار تلقیاش کنی و نه فرم آنقدر شیرین که اگر مفهوم تلخ باشد بتواند به مخاطب قدرت هاضمه ببخشد.
فیلم دردسر یک مداح را نشان میدهد که در آستانه انتخابات گرفتار موضوعی ناخواسته می شود و بهدنبال رفع آن بر میآید. اما فیلم پر است از صحنههای اضافه اما دقیقا آنجا که لازم است قهرمانبازی های این مداح در ببینیم شاهدش نیستیم که شاید با همین موضوع کمی از آنچه که مخاطب طلب میکند به آن داده باشیم.
روایت تکخطی که البته افت و خیزهای خود را هم دارد حداقل دنبال کردن فیلم را راحت میکند و البته مخاطب را مجبور به تفکر نمیکند تا به او زحمت نداده باشد. حتی بعضی سکانسهای فیلم را میتوان ادای دین حساب کرد به پای مرام رضویان گذاشت که خواسته بازیگرانی چون رضا رویگری و مرحوم محب اهری هم در آن حضور داشته باشند. اما در نهایت این گسستگی در این روایت تک خطی به کلیت کار آسیب وارد کرده است. امید که در کارهای بعدی رضویان بتوان شاهد شکل تازهای از کمدی منتقد بود.