شنبه , ۱ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۲۸ قبل از ظهر به وقت تهران

قتل به خاطر پیشنهاد بی‌شرمانه

نوجوان افغان که مدعی ‌است به خاطر پیشنهاد بی‌شرمانه هم‌وطنش او را به قتل رسانده ‌است، با کنجکاوی زن همسایه لو رفت و توسط پلیس بازداشت شد.

شامگاه دوشنبه مردی با مأموران پلیس تماس گرفت و گفت در ساختمان نیمه‌کاره‌ای که در نزدیکی خانه آنهاست قتلی اتفاق افتاده و جوانی قصد دارد جسدی را از ساختمان آویزان کند. بلافاصله مأموران به محل اعزام شدند و بعد از ورود به پشت‌بام خانه متوجه شدند جسد مردی جوان در ساختمان نیمه‌کاره‌ است و چند مرد افغان دیگر هم در آنجا هستند. بلافاصله مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند. آنها در ابتدا از مردی که مأموران را خبر کرده‌ بود بازجویی کردند.

 

این مرد گفت با تماس مرد همسایه متوجه شده ‌است جسدی در ساختمان نیمه‌کاره‌ است. وقتی پلیس به سراغ مرد همسایه رفت، او گفت: در خانه بودم و همسرم پشت پنجره بود که یکباره وحشت‌زده به سمتم آمد و گفت یکی از کارگران ساختمان نیمه‌کاره در حال آویزان‌کردن جسد است. زنم خیلی ترسیده ‌بود، او را آرام کردم و موضوع را به همسایه‌مان اطلاع دادم. او هم با صاحب ملک تماس گرفت و بعد هم مأموران را خبر کردیم. ما نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده ‌است و همسرم هم در جریان نیست؛ او فقط جسد را دیده‌ است.
وقتی تحقیقات از کارگران افغان که در محل حضور داشتند آغاز شد، پسر نوجوانی که در بین کارگران بود و او هم در همان ساختمان بود، اتهام قتل را قبول کرد و گفت دست به قتل زد، چون می‌خواست از خودش دفاع کند و مرد هم‌وطنش قصد تعرض به او را داشته ‌است. او گفت: مدتی قبل مقتول در ساختمان محل قتل، با ما کار می‌کرد و بعد بنابر دلایلی که من نمی‌دانم دقیقا چه بود، رفت تا اینکه دیشب برگشت. من فکر کردم برای اینکه به ما سر بزند و حالی از ما بپرسد برگشته ‌است اما بعد دیدم او قصد دیگری دارد.

 

متهم ادامه داد: از من خواست همراه او به پشت‌بام بروم. برادرم و دیگر هم‌وطنانم در آن زمان خواب بودند. ما با هم به پشت‌بام رفتیم، او نگاهم کرد و گفت لباسم را در بیاورم چون می‌خواهد با من رابطه داشته ‌باشد، من خیلی عصبانی شدم و گفتم این کار را نمی‌کنم و از او خواستم دیگر حرفی نزند اما او از حالت عادی خارج شده ‌بود و نمی‌گذاشت من بروم. یکباره چشمم به دسته کلنگی که آن اطراف بود افتاد، آن را برداشتم و یک ضربه به هم‌وطنم زدم که بتوانم خودم را نجات دهم. او روی زمین افتاد و من اصلا نمی‌دانستم حالا باید چه کنم.

 

پسر نوجوان گفت: مدتی که گذشت، تصمیم گرفتم جسد را در فاصله‌ای که بین دو دیوار افتاده ‌است بیندازم و چون کسی هم از این موضوع باخبر نمی‌شد، دستگیر هم نمی‌شدم اما زن همسایه من را وقتی که داشتم جسد را به سمت دیوار می‌بردم دید و فکر کرد دارم کسی را آویزان می‌کنم و فریاد زد؛ این‌طور شد که بازداشت شدم. گفته‌های نوجوان متهم در حالی است که پزشکی قانونی در معاینه اولیه اعلام کرده ‌است علت مرگ ضربه شدیدی بوده که به سر مقتول وارد شده‌ و مرگ نیز سه تا پنج ساعت قبل از کشف جسد اتفاق افتاده است. سعید احمدبیگی، بازپرس ویژه قتل پس از انجام تحقیقات اولیه در  صحنه جرم ‌دستور بازداشت  پسر نوجوان و ارجاع پرونده به دادسرای نوجوانان را صادر کرد.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *