فروردینماه سال ٨٣ یکی از پرسنل بیمارستان هفتتیر با مأموران پلیس تماس گرفت و از مرگ مشکوک یک جوان با چاقو خبر داد.
شرق نوشت:پس از حضور مأموران پلیس در محل و تحقیقات اولیه مشخص شد مقتول جوانی به نام امیر است که با ضربات چاقو به گردن و سر کشته شده است.
پس از تحقیقات بیشتر مأموران متوجه شدند همسایهها روز حادثه مقتول را با سه جوان به نامهای فرهاد، حامد و حمید دیدهاند. با توجه به اطلاعات بهدستآمده مأموران موفق به دستگیری حمید شدند و او را بازداشت کردند.
حمید به مأموران آگاهی گفت: مدتی است با دو برادر حامد در خانهای مجردی زندگی میکنیم. آن روز با هم جلوی در خانه ایستاده بودیم و حرف میزدیم؛ فرهاد هم با ما بود. پس از چند دقیقه امیر را دیدیم که به سمت ما آمد و به جمع ما پیوست. ناگهان فرهاد و امیر با یکدیگر دعوایشان شد. فرهاد به امیر گفت نمیخواهم اینجا ببینمت؛ تو باید از این محله بروی. امیر چاقویی که در جیب داشت را درآورد و یک ضربه به سر و ضربه دیگر را به گردنش زد. هر سه ما از این کار او شوکه شدیم.
امیر را به داخل خانه آوردیم تا زخمهایش را ببندیم. هرچه پارچه تمیز داشتیم، دور زخمهایش پیچیدیم اما خونریزی بند نمیآمد؛ هرچه تلاش کردیم نتوانستیم جلوی خونریزی را بگیریم. امیر حالش خیلی بد بود. پتو آوردیم و امیر را داخل پتو گذاشتیم؛ هر کدام یک طرف پتو را گرفتیم و او را داخل ماشین بردیم و در صندلی عقب ماشین خواباندیم. با سرعت به سمت بیمارستان هفتتیر حرکت کردیم اما همچنان خون زیادی از امیر میرفت. امیر را به بیمارستان بردیم. پس از اینکه او را به اورژانس رساندیم، خودمان به خانههایمان بازگشتیم. امیر زنده بود؛ حتی وقتی او را بر تخت اورژانس گذاشتیم، نفس میکشید.
بهاینترتیب با توجه به گفتههای حمید و سایر مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیای دم کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
حمید بار دیگر در دادگاه روز حادثه را همانطور که قبلا گفته بود تعریف و ادعا کرد هیچکس در قتل امیر دست نداشته و امیر خودزنی کرده است. با توجه به همه مدارک و گفتههای متهم، دادگاه رأی به برائت حمید صادر کرد. او اسفندماه سال ٩۴ از زندان آزاد شد. پس از آزادی حمید از زندان، اولیای دم به این رأی اعتراض کردند و دیوانعالی کشور پرونده را نقض کرد.
روز گذشته دوباره جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد اما با توجه به ارسال نامه احضاریه، حمید در جلسه دادگاه حضور پیدا نکرد. پس از انجام تشریفات قانونی وکیل اولیای دم در برابر قضات قرار گرفت و گفت: اولیای دم به رأی صادرشده اعتراض دارند. آنها همچنان اعتقاد دارند حمید فرزند آنها را به قتل رسانده است. دلیلی نداشته که امیر دست به خودزنی بزند و خود را بکشد. حمید زمانی که در زندان بوده، نیز با درگیرشدن با یکی از زندانیها او را به قتل رسانده است. با توجه به قتل دیگری که حمید انجام داده است، از دادگاه میخواهم او را بازداشت کند و به سزای اعمالش برساند تا این اتفاق برای افراد دیگری نیز نیفتد. اولیای دم همچنان اعتقاد دارند که حمید فرزند آنها را به قتل رسانده است و از دادگاه میخواهند نگذارد قاتل فرزندشان آزادانه زندگی کند. با توجه به درخواست اولیای دم و عدم حضور متهم در جلسه دادگاه، قضات حکم بازداشت حمید را صادر کردند.