دو مرد سارق با مشاهده اگهی فروش خودروی اسپورتیچ در روزنامه، به سراغ مرد فروشنده رفته و پس ازقتل فجیع وی ، خودرواش را به سرقت می برند.
به گزارش جامجم، آبان ۹۳ مردی به پلیس پایتخت مراجعه کرد و گفت: «پسرم احمد، امروز برای فروش خودروی اسپورتیجش همراه دو مشتری بیرون رفت. وقتی دیر کرد، چند بار به گوشیاش زنگ زدم که یکی از مشتریها گوشی را برداشت و با فحاشی گفت دیگر تماس نگیرم. همانجا دودستی توی سرم زدم و به دوستانم گفتم بچهام را دزدیدهاند.»
با ثبت این شکایت، ماموران وارد عمل شدند و پس از ردیابی گوشی احمد، هر دو مشتری قلابی را شناسایی و دستگیر کردند. آنها در بازجوییها به قتل احمد و سوزاندن جسد او با بنزین اعتراف کردند تا پروندهشان برای صدور حکم در اختیار شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده قرار گیرد.
صبح دیروز، در ابتدای جلسه رسیدگی، اولیای دم تقاضای قصاص کردند و پدر مقتول گفت: «متهمان، عزیز من را کشتهاند. ما فقط قصاص میخواهیم. حاضرم خانهام را بفروشم و تفاضل دیه را بدهم تا هردویشان قصاص شوند.» سپس نوبت به یکی از متهمان رسید.
سعید اتهام قتل را نپذیرفت و گفت: «در یک معامله، بدجوری ضرر کرده بودم که رامین پیشنهاد کلاهبرداری از طریق آگهی روزنامه را داد. شش ماه بعد، آگهی فروش خودروی مقتول را در روزنامه دیدیم و سراغش رفتیم. ۲۰۰ هزار تومان پول دادیم و قولنامه نوشتیم تا روز بعد، سند بزنیم. صبح روز قتل، ۴۰ – ۳۰ تا قرص را در آب قاطی کردیم و با استفاده از سرنگ درون یک قوطی آبمیوه ریختیم. بعدازظهر سراغ احمد رفتیم. سوار ماشینش شدیم. قوطی مسموم را به احمد دادیم. وقتی آن را خورد، بیحال شد. اول نقشهمان این بود که او را رها کنیم اما رامین گفت پدر احمد ما را دیده است.»
متهم ادامه داد: «احمد را به پارکینگ خانه رامین بردیم. میخواستیم دست و پایش را ببندیم و رهایش کنیم اما زمانی که میخواستم دهانش را ببندم، بیدار شد و داد و فریاد کرد. من با مشت چند ضربه به سرش زدم اما او به فحاشی ادامه میداد. ترسیدم همسایهها خبردار شوند برای همین سریع به کوچه رفتم تا از مغازه چسب بخرم اما نداشت. وقتی برگشتم، رامین گفت تمام کرده است. آن موقع یک کیسه برداشتم و روی سر جسد پیچیدم. سپس آن را به بیابانهای اطراف تهران بردیم و رامین با ریختن بنزین و زدن فندک، آن را آتش زد.»
پس از دو ساعت رسیدگی، نوبت به رامین رسید. او برخلاف سعید، قتل را با مشارکت او پذیرفت و گفت: «آن روز وقتی مقتول بیدار شد، من گردنش را فشار دادم و سعید هم دهان و بینیاش را گرفت. مقتول در همین شرایط فوت کرد.» در پایان دادگاه قضات وارد شور شدند تا رای نهایی را صادر کنند.