جمعه , ۳۰ ام آذر ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۸:۵۲ بعد از ظهر به وقت تهران

ماجرای قاچاقچی زرنگ!

روزی که بار و بندیلم را بستم و به همراه همسر و دو فرزند کوچکم به مشهد مهاجرت کردیم، حتی برای لحظه ای هم تصور نمی کردم که من و همسرم پشت میله های زندان قرار بگیریم و کودکانم آواره و سرگردان شوند چرا که …

زن ۴۲ساله که به اتهام خرده فروشی مواد مخدر توسط نیروهای ورزیده کلانتری سپاد مشهد دستگیر شده است، در حالی که بیان می کرد از کارهای خود پشیمانم و نگران فرزندانم هستم، درباره سرگذشت خود به مددکار اجتماعی کلانتری گفت: چند سال قبل و در حالی که دومین فرزندم به دنیا آمده بود، روزگار سختی را می گذراندم چون همسرم بیکار بود و درآمدی نداشت. از سوی دیگر نیز به مصرف مواد مخدر آلوده شده بود و نمی توانست حتی هزینه های اعتیادش را تامین کند. این گونه بود که تصمیم به مهاجرت گرفتیم تا در شهری بزرگ به خوشبختی برسیم و همسرم شغل مناسبی پیدا کند. با این افکار بار و بندیل را بستیم و از سرخس عازم مشهد شدیم اما در همان روزهای اول فهمیدم این جا مکان مناسبی برای سکونت ما نیست چون اجاره خانه ها حتی در حاشیه شهر سر به فلک می کشید. در این حال خاله همسرم که از مدتی قبل به مشهد آمده بودند و از طریق خرید و فروش مواد مخدر روزگار خوبی داشتند، همسرم را ترغیب کرد در مشهد بماند و با خرید و فروش مواد مخدر درآمد زیادی داشته باشد. خلاصه خانه ای در اطراف میدان بار سپاد اجاره کردیم و همسرم به خرده فروشی مواد مخدر پرداخت. هنوز دو هفته از این ماجرا نگذشته بود که ماموران انتظامی همسرم را دستگیر کردند اما به خاطر آن که مقدار کمی مواد مخدر در دست داشت و سابقه دار هم نبود، دادگاه با رأفت اسلامی برخورد کرد و همسرم با پرداخت جریمه ای سنگین از زندان آزاد شد. تصمیم گرفتیم دوباره به سرخس باز گردیم ولی دیگر روی بازگشت نداشتیم. از سوی دیگر هم باید پول جریمه ای را که اطرافیان مان پرداخته بودند ، به آن ها باز می گرداندیم. این بود که دوباره همسرم خرده فروشی مواد مخدر را آغاز کرد. آرام آرام در وضعیت مالی بهتری قرار گرفته بودیم تا این که چند روز قبل دوباره همسرم با مقداری مواد مخدر دستگیر و روانه زندان شد. وقتی همسرم را به زندان بردند من سراغ جاساز دیگری رفتم که از دید ماموران مخفی مانده بود و مواد مخدر را بسته بندی کردم تا خودم آن ها را بفروشم. فکر می کردم خیلی زرنگ هستم ولی نیروهای کلانتری که رفتارهای مرا زیر نظر داشتند، در پوشش خریدار مقداری مواد مخدر صنعتی از من خریدند و سپس با حکم قضایی وارد منزلم شدند و باقی مانده مواد مخدر را که ۳۳بسته کریستال و ۹بسته شیشه بود ، کشف کردند. اکنون در حالی من هم باید پشت میله های زندان قرار بگیرم که نگران فرزندانم هستم و از کارهایی که کرده ام پشیمانم. کاش همسرم لقمه ای حلال می آورد و … شایان ذکر است، تحقیقات بیشتر در این باره با دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *