روزنامه اعتماد، در چاپ امروز خود به حواشی دادگاه روز گذشته، قاتل ستایش پرداخته است.
در این گزارش آمده است:
زن و شوهر پشت در چوبی قهوهای رنگ شعبه هفتم دادگاه کیفری یک ایستادهاند و منتظرند تا هر چه زودتر جلسه تمام شود و پسرشان در را باز کند و بیرون بیاید. هر از گاهی منشی شعبه یا یکی از اربابرجوعها در را باز میکند و مرد تا نیمه خم میشود تا چهره پسرش را از لای در ببیند که چگونه روی صندلی فلزی قهوهای رنگ نشسته و بیآنکه حرف بزند فقط همهچیز را تماشا میکند.
مادر امیر (قاتل ستایش) همان چادر مشکی براقی را پوشیده که یک هفته بعد از حادثه در گفتوگوی تصویریاش با یکی از خبرگزاریها پوشیده بود. حالا که یک سال و خردهای از حادثه میگذرد باز هم همان اشکها و همان حرفها. مادر میگوید: « این دستبندهای آهنی که به دستهایش بستهاند را میبینید؟ پلاستیکیاش را توی خانه داشت و باهاش دزد و پلیس بازی میکرد»
اشک میان چشمهایش حلقه میزند و نفسش چند ثانیه بیرون نمیآید. پدر امیر صورت همسرش را تماشا میکند؛ زن چادر مشکیاش را روی صورتش میکشد و بیصدا شانههایش میلرزد. میان هقهقها چادر مشکی را کنار میزند با صدای گرفته ادامه میدهد: «فقط اعدامش نکنن، همین» مرد این جمله را که میشنود سرش را به دیوار پشت سرش میچسباند و به دیوار روبه رو خیره میشود.
کت و شلوار یک دست سورمهای پوشیده. « ١٧ سالش تموم شده رفته تو ١٨ سال. تو کانون اجازه نمیدن برم ببینمش و باهاش از نزدیک حرف بزنیم. ما این طرف (دستش را به نشانه دوردستها بالا میبرد) او، آن طرف» این را میگوید و دست به موهای جوگندمیاش میکشد و به زمین خیره میشود. دستش را در هوا تاب میدهد و ادامه میدهد: « البته! چقدر باهاش حرف بزنم؟ مددکار کانون هر روز داره باهاش حرف میزنه… »
میان حرفهایش در شعبه هشتم باز میشود و اول مامور و بعد امیر بیرون میآید. امیر بلوز آبی زندان را همراه با شلوار پارچهای مشکی پوشیده و بیآنکه سرش را بالا بیاورد و به کسی نگاه کند جلوی در میایستد تا مامور دستبند را به دستهایش ببندد. مادر با حسرت پسرش را تماشا میکند و از دور دستهایش را به نشانه آغوش برایش باز میکند. نگاههای سنگین همسرش اجازه بلند گریه کردن را به او نمیدهد.
مامور امیر را با خودش میبرد و همزمان مادر و پدر ستایش و وکیلش از داخل شعبه بیرون میآیند. مادر ستایش نگاههای ملتمسانه مادر امیر را با چشمهای سرد و خالی جواب میدهد و با همسرش سراغ وکیلشان میروند. پدر امیر میگوید: «راهمان نمیدهند؛ هزار بار رفتیم و پرسیدهایم چقدر دیه میخواهند؟ اما میگویند فقط قصاص» وکیل ستایش میان صحبتهایش با پدر و مادرمقتول میگوید: «فرض را بر این بگیریم که شما رضایت بدهید.» مادر ستایش به وکیل اجازه نمیدهد تا جملهاش را تمام کند و میگوید «فقط قصاص؛ ما رضایت نمیدهیم.»
وکیل ستایش: جلسه برای میزان مهرالمثل بود
عسگر قاسمیآقباش، وکیل خانواده ستایش درباره جلسه دادگاهی که دیروز برگزار شد به «اعتماد» گفت: این جلسه دادگاه برای رسیدگی به میزان ارش البکاره و مهرالمثلی است که باید به عنوان خسارت به خانواده ستایش تعلق بگیرد. مبلغی که خانواده قاتل باید برای مهرالمثل پرداخت کنند بر اساس میزان مبلغ مهریهای است که در آن خانواده برای دختران در نظر گرفته میشود. مثلا ما میپرسیم که دختر عموهای ستایش هنگام ازدواج چقدر مهریه گرفتهاند و ما بر اساس آن مهرالمثل را مشخص میکنیم. در مورد مبلغ ارشالبکاره هم معمولا به اندازه دیه نفس است اما باز هم در هر پرونده به صورت جداگانه بررسی میشود.
قاضی پرونده: محکومیت قطعی شد
قاضی رحمانی که به جلسه دیروز دادگاه رسیدگی کرد به «اعتماد» گفت: بحثهای حقوقی محکومیت قطعی شده است. اما در این جلسه میزان خسارتی که خانواده قاتل برای آسیب زدن به مقتول که به صورت ارشالبکاره و مهرالمثل است باید پرداخت کنند، مطرح میشود.
قرار است میزان مبالغ این خسارتها توسط کارشناسها در ماههای آینده مشخص شود. پیش از این متهم در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه و به یکبار قصاص به جرم قتل، یکبار اعدام به جرم تجاوز به عنف و پرداخت دیه به جرم جنایت بر میت محکوم شد. حکم صادره در دیوان عالی کشور مهر تایید خورده و در انتظار تایید رییس قوه قضاییه بود که اولیای دم دریافت ارشالبکاره و مهرالمثل را مطرح کردند.