تغییر «دونالد ترامپ» به «جو بایدن» فقط تغییر یک اسم یا چهره نیست بلکه تغییرات مهمی را در رویکردهای آمریکا در جهان از جمله علیه ایران نیز به دنبال خواهد داشت. با این حال واقعیت این است که دموکرات ها همیشه از پشت یک ویترین جذاب و غیرقابل تشخیص با مسائل ایران برخورد می کنند.
به تعبیری ایالات متحده در ۴۲ سال اخیر همیشه با «دست چدنی» با ایران مواجه شده است اما تفاوت دموکرات ها و جمهوری خواهان این است که جمهوری خواهانی همچون «دونالد ترامپ» یا «جورج بوش» بدون هیچ آلایشی دست چدنی را مقابل ایران گرفته اند اما دموکرات هایی چون «باراک اوباما» یا «بیل کلینتون» این دست چدنی را در یک دستکش «مخملی» قرارداده اند. جمهوری خواهان همیشه از براندازی نظام جمهوری اسلامی به طرق مختلف سخن گفته اند، اما دموکرات ها در سیاست اعلامی حرفی از «براندازی» نمی زنند اما سیاست اعمالی شان به نحوی است که نتیجه آن براندازی باشد.
معروف است که در سیاست می گویند، حافظه افکار عمومی دراز مدت نیست و برهمین اساس جای تعجب ندارد اگر کسی تصور کند با روی کار آمدن جوبایدن باید منتظر تغییر نگاه آمریکا به ایران شویم.«ریچارد نفیو» مدیر سابق مسئول میز ایران در شورای امنیت ملی آمریکا (NSC) که از او به عنوان معمار تحریم های ایران یاد می شود، سه سال پیش در کتابی با عنوان «هنر تحریم ها» به تشریح چگونگی طراحی ساختار تحریم ها علیه ایران پرداخته بود. او در این کتاب توضیح می دهد که اوباما چگونه با استفاده از تضعیف همبستگی ایران در نتیجه اتفاقات سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) توانست یک «سیاست منسجم و یکپارچه» را شکل دهد که با اتکا به قدرت سازمان ملل علیه ایران اجماع ایجاد و تحریم های هوشمند وضع کند و قطعنامه ۱۹۲۹ را که سنگین ترین قطعنامه تحریمی شورای امنیت علیه ایران بود به تصویب حتی چین و روسیه برساند! «نفیو» برای نشان دادن اثر تحریم ها، جدول و نموداری از تراز تجاری ایران در سال های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ (۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴ (سال انعقاد برجام)) منتشر کرد که نشان می دهد چگونه دولت اوبامای دموکرات با ایجاد ساختاری از تحریم های هوشمند علیه ایران، تراز تجاری کشورمان را از ۶۷ هزار دلار در سال ۹۰ به ۱۸ هزار دلار (۶۵ درصد کمتر) در سال ۲۰۱۵ رساند. به گفته «نفیو» «در پایان دولت اوباما تحریم ها به ابزاری ممتاز در سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا تبدیل شد به نحوی که در سند راهبرد امنیت ملی سال ۲۰۱۵ بارها از تحریم ها به عنوان ابزار اصلی اعمال قدرت ملی یاد شده است» (هنر تحریم ها؛ صفحه ۱۱۲). دولت اوباما در نیمه دوم سال ۲۰۱۵ و سال ۲۰۱۶ (درحالی که متعهد به اجرای برجام بود) دستکم سه بار درمقابل درخواستهای بانکها و موسسات مالی و اقتصادی بزرگ اروپا (که مبتنی بر برجام بود) برای آن که مجوز مراوده با ایران را صادر کند، مقاومت کرد و هیچ مجوزی در مقابل درخواستهای اروپاییها صادر نکرد. آن ساختار پیچیده در کنار رفتار دولت اوباما سبب شد، «تحریم روانی» علیه ایران شکل بگیرد و منافع ایران در برجام به آن اندازه ای که باید می بود حتی نزدیک هم نشود. ترامپ هم در حقیقت همین تحریم های دولت دموکرات قبل از خود را بازگرداند. به این موارد می تواند بازهم افزود اما مسئله مهم این است که در مقابل چنین راهبردی که با تغییر رویکردها در هدف اصلی آن تغییری ایجاد نمی شود، باید چگونه بازی کرد؟
«جو بایدن» باید بداند مردم ایران که مقابل هیچ فشاری سرفرود نیاورده اند، او را رئیس همان دولتی می دانند که تروریسم اقتصادی را علیه ایران مدیریت کرده و می کند و در مقابل ترور حاج قاسم سلیمانی توسط «ترامپ» با الفاظی موهن ابراز خشنودی کرده بود. بنابراین تلاش برای آن که تصویری از «بایدن» که معاون دولت اوباما بوده به عنوان راه حل مشکلات ایران ساخته شود یا دولتمردان در کلام و مواضع خود، رغبت به مذاکره را به نمایش بگذارند بدون آن که دولت آمریکا بخواهد هزینه این ۲.۵ سال فشار اقتصادی بر مردم ایران را بپردازد که نه فقط برخلاف انسانیت بلکه حتی برخلاف قطعنامه سازمان ملل بوده است، تلاش های مذبوحانه آدرس غلط به دشمن است به طوری که نظام محاسباتی او را دچار خطا خواهد کرد و باعث خواهد شد فشارهای دشمن به ایران بیشتر شود. شرایط بین المللی و مراودات آمریکا با نظام بین الملل در دوره ترامپ شبیه مزرعه ای است که به شدت شخم زده شده بنابراین کس دیگری که روی کار بیاید زمینی آماده برای بهره برداری دارد. پس هرگونه پالس اشتباه به مرکز فرماندهی جنگ اقتصادی دشمن که می دانیم در هدف نهایی که دنبال می کنند تفاوتی میان فرماندهانشان نیست، خیانت به مردمی است که با مظلومیت تمام بار اصلی فشار اقتصادی ناشی از کارزار فشارحداکثری آمریکا و نیز سوء مدیریت و بی تدبیری های داخلی را تحمل کرده اند. اکنون اگر کسی بخواهد این درد و رنج و هزینه های شدید وارد شده به مردم را نادیده بگیرد و کاری کند که دولت آمریکا بازهم همان نقشه گذشته را علیه ایران پیاده کند، در حقیقت برای فشار بیشتر بر کشور زمینه چینی کرده است. بازی در این عرصه مهم مقابل آمریکا دو بازیگر عمده دارد. نخست مسئولان که نباید پالس ضعف ارائه کنند و باید به دنبال پرکردن دست خود مقابل دشمن باشند و دوم مردم که باید با هوشمندی عرصه را رصد کنند تا هم مقابل هرگونه پالس اشتباه به دشمن بایستند و هم کسی نتواند به بهانه های واهی گذشته آدرس غلط برای حل مشکلات به آن ها بدهد.