با امروز میشود ۲۱ روز که پدر و مادر، محمدامینشان را از دست دادهاند و حالا تنها همدمشان، قاب عکسهای خندانی است که از پسرشان بجا مانده. پسر ۱۳ ساله تبریزی که دوم آبانماه بدن غرق خونش توسط همسایهها پیدا شد و پلیس، هنوز هیچ سرنخی از قاتل یا قاتلان او پیدا نکرده است.
پدر محمدامین، حال و حوصله هیچکس را ندارد؛ حتی خودش. این را از صدای بیرمق او میتوان فهمید. وقتی با او تماس میگیریم، میگوید: «الان حوصله ندارم و دارم میروم سر قبر پسرم. بعد هم باید به آگاهی بروم دنبال پروندهاش. خودم با شما تماس میگیرم.»
چند ساعت بعد، عموی محمدامین با صدایی پر از اندوه با ما تماس میگیرد و از روز حادثه میگوید: «روز جمعه، وقتی خانواده از خواب بیدار میشوند، سراغ محمدامین میروند، اما او در خانه نبود. طبق اطلاعات دوربین مداربسته، برادرزادهام، ساعت ۹:۲۲دقیقه از خانه خارج شده بود. محمدامین پسری نبود که بدون اطلاع خانواده جایی برود. هرجایی میخواست برود، با اطلاع آنها میرفت. آن روز همه جا را دنبالش گشتند، اما پیدایش نکردند. سپس به آگاهی مراجعه کردند و با دادن عکس محمدامین از ماموران درخواست کمک کردند. وقتی حوالی ساعت ۱۲ ظهر داشتند برمیگشتند، ناگهان متوجه داد و بیداد همسایهها شدند که میگفتند محمدامین را پیدا کردهاند.»
محمدامین در شرایطی پیدا شد که با هفت ضربه چاقو جانش را از دست داده بود و کاری هم از تکنسینهای اورژانس برنمیآمد.
به مومو ربطی ندارد
به گفته عموی محمدامین، پیکر او ۲۰۰ متر دورتر از خانه، کنار دیوار مدرسه محلهشان و جایی پیدا شد که تردد زیادی در آن انجام میشود: «بر اساس فیلمهای دوربین مداربسته، افراد زیادی در آن محل در حال عبور و مرور بودند. پدر و مادرش هم دوبار همانجا را دنبال پسرشان گشته، اما او را پیدا نکرده بودند تا ساعت ۱۲ ظهر که با کمک همسایهها پیدا شد. جایی که محمدامین پیدا شد، قبلا دوربین مداربسته داشت، اما چند ماهی است از کار افتاده و آنجا تنها نقطه کور محله است که هیچ دوربین مداربستهای از آن فیلم ضبط نمیکند. باز هم براساس اطلاعات دوربینهای مداربسته، همان زمان و قبل از ساعت ۱۲، یک ماشین شهرداری آنجا بود که دو نفر روی ماشین ایستاده و اطرافشان را نگاه میکردند. به احتمال زیاد، آن لحظه چیزی در آن نقطه وجود نداشت که اگر بود واکنشی از خود نشان میدادند.»
برخی از کاربران شبکههای اجتماعی معتقدند مومو، جان محمدامین را گرفته و باعث شده او خودکشی کند. موضوعیکه عموی محمدامین آن را رد میکند: «تا جاییکه میدانم، مومو، فرد را ترغیب به خودکشی میکند، اما برای ما واضح است که محمدامین خودکشی نکرده. چون قتل در جای دیگری اتفاق افتاده و سپس برادرزادهام را به آن نقطه آوردهاند. حتی یک قطره خون هم روی زمین نریخته بود. ضمن اینکه محمدامین راست دست بود. اگر خودش را با چاقو زده بود که چاقو از دست راستش روی زمین میافتاد، در حالیکه چاقو به دیوار سمت چپش تکیه داده شده بود. یک آدم بالغ نمیتواند به خودش هفت ضربه چاقو بزند، چطور ممکن است یک بچه این کار را انجام دهد. علاوه بر اینها، بدن محمدامین در پزشکی قانونی هم بررسی شد و طبق گزارش آن و مشاهدات من و پدرش، آثار درگیری و خونمردگی روی گلو و صورت او وجود داشت.»
آن سه روز رازآلود
به گفته عموی محمدامین، او سه روز آرام و قرار نداشت و نگران بود. حالت تهوع داشت و استفراغ میکرد. پدر و مادرش، سه روز تمام به بسیاری از پزشکان مراجعه کردند تا بدانند محمدامین از چه چیزی رنج میبرد: «محمدامین نه سابقه بیماری جسمی داشت و نه مشکل روانپزشکی. یکی از پزشکان از محمدامین پرسیده بود، چه مشکلی دارد که برادرزادهام بعد از سؤال او گریه کرده بود. همین مساله نشان میدهد که او از چیری رنج میبرد. دکتر گفته بود شاید تهدید شده یا شاهد موضوع ناراحتکنندهای بوده است. بعد از انجام درمانهای لازم، مدتی آرام شد، اما در ادامه این اتفاق دردناک رخ داد.»
او ادامه میدهد: «نمیتوانم ادعا کنم آدمهای خوبی هستیم، اما اگر از بقیه پرس و جو کنید، همه میگویند که خانواده شریفی هستند و آزارشان به هیچکس نمیرسد. محمدامین هم پسر بیحاشیهای بود و هرکسی که او را میشناخت، از ادبش میگفت. او در مدرسه شاهد درس میخواند و میدانید که این مدارس هر دانشآموزی را پذیرش نمیکنند.»
یکی از دوستان محمدامین هم که چند سال با او دوست و رفیق بود، درباره مرگ دوستش میگوید: «من و محمدامین از کلاس پنجم دبستان تا الان که هشتم هستم، با هم بودیم. با هم مثل داداش بودیم و صحبت میکردیم. تماسهایمان هم خوب بود. این اواخر تماسهای محمدامین با من کم شده بود و حس میکردم از گوشی فاصله میگیرد. دلیلش را نمیدانم. چون سرم شلوغ بود و وقت نمیکردم از او بپرسم کجاست و در مورد ترسهایش هم با من صحبتی نکرده بود.»
عموی محمدامین با گلایه صحبتش را تمام میکند: «ما هنوز علت این حادثه تلخ را نمیدانیم، اما فکر میکنیم شاید عدهای بچه را دزدیده و او را به قتل رساندهاند. قاتلانی که کارشان را خوب بلدند. امیدوارم قاتل او هرچه زودتر دستگیر شود. موضوع دیگری که ما را ناراحت کرده است، رسیدگی کُند به پرونده برادرزادهام است. بهطور مثال پلیس از پدرداغدارش میخواهد گوشی فرزندش را برای تحقیقات بیشتر به پلیس فتا بدهد یا میگویند منابع و امکانات نداریم. انصاف نیست در شرایطی که خانواده داغدار هستند، چنین درخواستهایی مطرح شود.»