فرید مدرسی در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت:مقتدی صدر کاندیدای نخستوزیری عراق را تعیین کرده است: «عادل عبدالمهدی». مرد ۷۶ سالهای که میتواند در پازل رویاهای آینده مقتدی قرار گیرد و او را در جایگاه رهبری سیاسی عراق بنشاند.
عادل در دوره جوانی به کمونیستها نزدیک شد و پس از آن به پانعربیستهای ناصری و در دهه هشتاد میلادی با انقلاب اسلامی ایران اسلامگرا شد و به مجلس اعلای عراق پیوست. اقامت او در فرانسه، گرایشهای لیبرالی و آزادیخواهانه را در او زنده نگاه داشت و همواره مورد احترام تمامی گروههای سیاسی عراق و دولتهای ایران و امریکا بود و همچون احمد الچلبی و ایاد العلاوی یک تکنوکراتِ شیعی است. او چند سالی است که از مجلس اعلا خارج شده و مستقلِ سیاسی خوانده میشود.
عادل عبدالمهدی چند روز پیش از دیدار هادی العامری با مقتدی صدر برای توافق سائرون و فتح، به دیدارش رفته بود تا توافقهای اولیه صورت گیرد؛ دیداری که توسط ابوجهاد هاشمی (از رهبران مجلس اعلای عراق و ائتلاف فتح) و ولید کریماوی (مشاور مقتدی صدر و ائتلاف سائرون) تدارک دیده شده بود. پس از این دیدارها بود که مقتدی از معرفی عادل تنها به نام خودش پرهیز کرد و مدعی شد عادل نهکاندیدای اوست، بلکه مورد تایید مرجعیت نجف است تا دیگر جریانهای سیاسی یا همراهش شوند یا برابر پروژه او منفعل گردند و سکوت کنند؛ او به عمار حکیم، رهبر جریان حکمت عراق اینگونه گفته بود. البته عمار آن را از نجف پرسید که اعلام شد مرجعیت به هیجوجه مصداق برای نخستوزیری مشخص نمیکند.
عمار حکیم دانست که پروژه «عادل عبدالمهدی» طراحی مقتدی صدر است اما راهی برای مخالفت نداشت؛ مقتدی بر فردی دست گذاشته که طرفهای داخلی تلقی کردهاند او مورد حمایت نجف است و طرفهای خارجی استنباط کردهاند او بهترین نخستوزیر در راستای منافعشان است؛ چراکه منعطف است و در گذشته با آنان در پروژههایی همراه بوده. اینگونه است که تمامی رسانههای خارجی (از المیادین تا شرقالاوسط) اخباری مثبت از او مخابره کردهاند و احتمال ۹۰درصدی نخستوزیریاش.
«مقتدی صدر» زیرکتر از آن بود که تنها با عادل ۷۶ ساله رویاهای آیندهاش را پیاده کند و تمام تخممرغهایش را در سبد او بگذارد، مقتدی میخواهد اینگونه تصویرسازی کند که عادل تنها نخستوزیر مورد تایید او نیست تا در آینده ضعف دولت را برعهده نگیرد و شاید بار دیگر به جایگاه اپوزیسیون دولت بازگردد. او راهش را هم بلد است و هم ابزارش را دارد. بر فرض شکلگیری این دولت، اگر در دولت عادل عبدالمهدی و رئیس دفترش؛ «ابوجهاد الهاشمی» وزرای دلخواهش بر کرسی ننشستند و سیاستهایش اجرایی نشد، فردی بر کرسی ریاست پارلمان –محمد الحلبوسی- نشسته است که جوان است و کاملاً قابل رایزنی و از آن مهمتر، نائب رئیس اولش «حسن کریم الکعبی»، از یارانِ صدر میتواند نقش کلیدی کنار رئیس، در پارلمان بازی کند و تنها با رای ۵۰ نماینده پارلمان (که آن را در اختیار دارد) وزرا را استیضاح و فرمانبر کند. همچنین تودهای از جامعه را رهبری میکند که با یک ندا در صفحه فیسبوک و توئیترش به خیابان میآیند؛ هم فشار از پایین و هم از بالا و قرار دادن دولتمردان عراقی در موقعیتی که نه راه پس دارند و نه راه پیش.
مقتدی صدر بازی در قدرت را خوب بلد است و رویاهای پدر –آیتالله سید محمد صدر- را هم در سر پرورانده است. پدر اگرچه در دوره صدام در مرجعیتِ سیاسی قرار گرفت و توانست نمازجمعهها را به میدانی برای ظهور «ولایت سیاسی»اش تبدیل کند و آنچه در پای درسهای امام خمینی در نجف فراگرفته بود، با آمیختن با «عربیّت» اجرایی کند اما اپوزیسیون بود و در نهایت با برادران مقتدی، به شهادت رسید. اما مقتدی امروز هم ابزار پوزیسون را دارد (انتخاب نخستوزیر، فراکسیونی در پارلمان و حزب سیاسی) و هم اپوزیسون (صدای توده ناراضی جامعه و جوانان). این دو بازوی قدرتمند یک مانع بزرگ دارد و آن اتوریته سیاسی مرجعیت نجف است که جنبه سیاسی آن را میخواهد. اتوریتهای که شاید آلصدر بودن و بیت پدرش آن را یاری کند و شهریههایش به بخشی از طلاب نجف مقدماتش را فراهم کند.
▫️این رویای صدر برای دوره پساسیستانی است؛ چراکه میداند آیتالله آنچنان اقتداری دارد که نهتوان رقابت دارد و نه نخبگان سیاسی و حوزوی و جامعه میپذیرند و امروز باید فرمانبر نجف باشد و همراه. از این رو «عادل عبدالمهدی» با تشکیل کابینهای منعطف و نامقتدر میتواند دولت گذار مطلوبی برای او باشد که ضعفش را به دیگران حواله دهد و در آینده در شوک خلا قدرت در نجف، بر کرسی نایافته پدر بنشیند و آرزوهای سید محمد صدر را محقق کند و شاید روزی فرا رسد که خطبههای نماز جمعه کربلا را بخواند و آقایِ سیاسیِ نجف شود.