شنبه , ۱ ام دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۴:۴۵ بعد از ظهر به وقت تهران

«منوچهر هادی» و «یکتا ناصر» و «من سالوادور نیستم»! +تصاویر

«من سالوادور نیستم» موفق ترین فیلم کارنامه منوچهر هادی در گیشه های سینما بوده است. منوچهر هادی و یکتا ناصر درباره نحوه ساخت و فراز و نشیب های کارگردانی و بازیگری در این فیلم با ما گفت و گویی داشتند.

روزنامه سینما – علی مسعودی نیا: «من سالوادور نیستم» نخستین فیلمی بود که از مجموعه فیلم های اکران نوروزی روی پرده رفت و به سرعت تواسنت در صدر پرفروش های هفته های پایانی اسفند قرار بگیرد. این فیلم نخستین تجربه منوچهر هادی در عرصه کمدی است و رضا عطاران – بازیگر تضمین کننده فروش طی دو سال اخیر- نقش اول آن را بر عهده دارد و یکتا ناصر نیز نقش مقابل او را بازی کرده است.

 

%postname%

 

این فیلم که بخش عمده آن در برزیل فیلم برداری شده، روایت مردی است که برحسب تصادف مشهور می شود و امکان می یابد که همراه همسر و فرزندش سفری به برزیل داشته باشد و آن جا در موقعیت های خنده آوری قرار می گیرد. فیلم تا این جا موفق ترین فیلم کارنامه منوچهر هادی در گیشه های سینما بوده است. منوچهر هادی و یکتا ناصر به دفتر روزنامه سینما آمدند تا درباره نحوه ساخت و فراز و نشیب های کارگردانی و بازیگری در این فیلم با هم گفت و گویی داشته باشیم.

چه شد که برخلاف فیلم های قبلی تان به سمت سینمای کمدی سوق پیدا کردید؟ اجباری در کار بود یا از سر اختیار؟
منوچهر هادی: نه دوست داشتم وارد این حیطه بشوم. وقتی فیلم نامه را خواندم ایده و کلیت کار را دوست داشتم؛ البته به شرط تغییرات ۷۰، ۸۰ درصدی فیلم نامه. این را که فضای کار در کشور برزیل بود، پسندیدم و البته به شرط حضور رضا عطاران کار را شروع کردم. چون برایم مهم بود که رضا نقش ناصر ایزدی را بازی کند. شرط دیگر هم این بود که پارتنر رضا عطاران هم پارتنر کلیشه ای نباشد؛ یعنی بازیگرانی که انتخاب اولیه هر فیلم سازی است، برای پارتنر نقش عطاران در این فیلم نباشند.

تهیه کننده هم از این تغییرات و شرط و شروط استقبال کردند و خیلی همسو و همفکر بودیم. می دانستم با این چیزها اتفاقات جدیدی خواهدافتاد. نه این که اساس فیلم متفاوتی بسازیم؛ چون به دلایلی که همه می دانیم فیلم هایی که در ایران ساخته می شود، نمی تواند زیاد متفاوت باشد. ولی فضای کار، بودن یک فوتبالیست معروف و حضور عطاران در فیلم می توانست فاکتورهایی برای فروش زیاد این فیلم باشد. من هم ترجیح می دادم که اگر قرار باشد یک فیلم پرفروش در کارنامه کاری ام باشد، این فاکتورها را داشته باشد. من هم یک کارگردانیِ درست و متناسب با این قصه را انتخاب کردم.

ولی اصلا کارنامه کاری تان نشان نمی دهد که آدم شوخی باشید. فیلم های تان معمولا تلخ و جدی هستند.
منوچهر هادی: نه اتفاق آدم طنازی هستم. معمولا در ایران، آدم ها آ« طور که نیستند خودشان را نشان می دهند و من هم از این قاعده مستثنا نیستم. در کل با وجود فاکتورهای موجود در کار که می توانست خیلی از کارگردان ها را ترغیب کند، من را هم ترغیب کرد و خیلی دوست داشتم که این فضای کمدی را تجربه کنم.

به همین خاطر شروع به ساخت کار کردیم و تغییراتی را که باید در فیلم نامه ایجاد می شد، دادیم و اصلا فیلم نامه دیگری نوشته شد. ولی از آن جای یکه قرارداد آقای مقصودی به گونه ای بوده که نباید اسم نویسنده دیگری آورده شود، اسم شان به عنوان نویسنده ماند.

شما فیلم نامه را نوشتید؟
منوچهر هادی: من به همراه یکی از دوستان. چون با آقای مقصودی چندین جلسه گذاشتیم ولی…

آقای مقصودی از دست تان دلخور است؟
منوچهر هادی: نه. ما چندین جلسه خیلی مفید با هم داشتیم؛ من دلایلی برای خودم داشتم که ایشان هم قبول می کردند. تغییرات برای جلسه آینده داده می شد. ولی آن چیزی نمی شد که من می خواستم. چون نمی توانست از چیزی که می خواهد دل بکند و واقعا لازم بود که یک نویسنده دیگر کار را بنویسد.

خودم هم نمی خواستم به طور مستقل این کار را بکنم. کمااینکه بعد از رفتن به برزیل و دیدن لوکیشن باز هم فیلم نامه بدی نبود. فیلم نامه ایشان به شدت جذاب و گیرا بود ولی خیلی با سلیقه من همخوانی نداشت و لازم بود که تغییراتی در آن داده شود. تغییراتی که برای منوچهر هادی باشد؛ یعنی حس هایی را که برداشت کرده ام، در کار منعکس کنم.

شما معمولا خودتان می نویسید؟
منوچهر هادی: بله، ولی معمولا همکار نویسنده هم دارم. سینمایی هایم را خودم می نویسم ولی سریال نه حوصله اش را دارم و نه این که می صرفد. چون تندنویس نیستم؛ سریال ۵۰ قسمتی در دو ماه نوشته می شود ولی من ۵۰ قسمت را در دو سال می نویسم.

تا به الان هم فکر می کنم که این فیلم تان پرفروش ترین فیلم تان باشد. در تهران تا چهارشنبه ۳۶۸ میلیون فروخته است.
منوچهر هادی: خدا را شکر فروش فیلم تا به الان روند صعودی داشته است.

ولی الان زمان خوبی برای اکران نیست.
منوچهر هادی: بله. اصل اکران ما در عید است. به خاطر این که خیلی عقب افتادیم، امتیازی برای ما قائل شدند و اکران فیلم ما را دو، سه هفته جلو انداختند؛ از الان تا فروردین و بعد از آن که کف فروش مان است. البته غیراز فیلم «ابد و یک روز» که فکر می کنم سقف فروش اش سه و نیم، چهار میلیارد باشد- البته امیدوار هستم که بیش تر بفروشد- ولی فیلم ما حدود پنج میلیارد خواهدفروخت.

خانم ناصر شما چطور؟ در تلویزیون از شما کمدی دیده بودیم. در سینما هم کمدی بازی کرده اید؟ من که یادم نمی آید.
یکتا ناصر: در سینما یکی، دو فیلم مفرح بازی کرده ام ولی…

 

%postname%

 

ولی این که نقش خودتان طنز باشد، این گونه نبوده است.
یکتا ناصر: غیر از سریال «جاده قدیم»… غیر از آن نقش، نقش طنز دیگری را تجربه نکرده ام. برای من هم جالب بود. خصوصا که الان نتیجه کار را می بینم خیلی راضی هستم. چه بسا بیش تر از زمانی که سر کار بودم. برای شروع خیلی کار سختی بود ولی …

یعنی زمان شروع، دو به شک بودید؟
یکتا ناصر: بله. ولی یکی از مهم ترین انگیزه هایم این بود که گاهی در سینمای ما بازیگران لازم دارند تا در فیلم هایی که احساس می کنند پرفروش است، حضور داشته باشند. به این دلیل که گاهی اوقات تهیه کننده ها و کارگردانان دوست دارند که فکر کنند که بازیگرشان، بازیگر پرفروشی است. خود من به این قضیه اعتقادی ندارم که صرف وجود یک بازیگر می تواند یک فیلم را پرفروش یا کم فروش کند. چون همه عوامل و شرایط موجود باید دست به دست هم بدهند تا یک کاری پرفروش شود. ولی خیلی از تهیه کننده ها و کارگردانان ما هستند که فقط بخش اول را در نظر می گیرند. فقط به این فکر می کنند که یک بازیگری پرفروش یا کم فروش است ولی به چیزهای دیگر اهمیت نمی دهند.

ولی فکر می کنم که چادر برای تان خیلی آمد داشته است. هم سر «یکی می خواد باهات حرف بزنه» جایزه گرفتید و این دفعه هم فیلم پرفروش شده.
یکتا ناصر: به هر حال نقش هایی که تو بتوانی برای مردم باورپذیرش کنی، نقش های محدودی هستند. مثلا بازی کردن در نقش زنی از یک قشر خیلی مرفه که یک سری چارچوب رفتاری را ندارد، کار سختی است؛ چون تو از لحاظ شخصیت پردازی نمی توانی همه زوایای این نقش را نشان دهی. ولی در نقش های این چنینی شرایط اعتقادی و باوری او، شخصیت را به رئال نزدیک می کند. ولی در کل تجربه بازی با آقای عطاران برایم جالب بود.

شاید اگر کارگردان دیگری که من نمی شناختمش قصد کارگردانی این فیلم را داشت، من اصلا قبول نمی کردم که این نقش را بازی کنم. ولی از آن جایی که به آقای منوچهر هادی و نوع کارشان آشنایی داشتم و مطمئن بودم که کار به سمت لودگی نخواهدرفت، ۵۰، ۶۰ درصد قضیه حل شده بود و قبول کردن نقش هم راحت تر؛ نقش، نقش عامه پسندی قرار بود باشد و از آن گاه اول فیلم فوق العاده ای برای من نبود. ولی انگیزه های دیگری وجود داشت که باعث شد من این نقش را قبول کنم و حالا نتیجه فیلم خوشحال ترم می کند. چون احساس کردم که نتیجه کار، نتیجه آبرومندانه ای است و می تواند با طیف های مختلفی از مردم ارتباط بگیرد.

با مردم فیلم را دیدید؟ چطور بود؟
یکتا ناصر: خیلی خوب بود؛ جاهایی که فکر می کردیم که مردم خوش شان خواهد آمد، همین گونه بود. چون به سمت لودگی نمی رفت و آقای عطاران هم اصلا دوست ندارد که در بازی هایش دست به هر کاری بزند. چون اگر قرار باشد که بازیگر یک سری ادا و اصول دربیاورد، صرفا یک طیف خاصی بازی اش را خواهند پسندید. ولی ما می خواستیم کار به گونه ای باشد که اگر منتقدین، فیلم را دیدند، سلیقه آن ها هم تامین شود و فیلم به گونه ای نباشد که آدم حالش از خودش به هم بخورد ولی آقای هادی هم لحظه لحظه برای کار برنامه ریزی می کرد و ما مطمئن بودیم که با کار بدی مواجه نخواهیم شد.

آقای هادی یکی از شرط های شما این بود که زوج رضا عطاران تکراری نباشد. ولی شاید این اتفاق بعد از فیلم شما بیفتد؛ هر جا که رضا عطاران باشد، خانم ناصر هم باشد و یا بالعکس. چون بازی های دو طرف خیلی به هم چفت شده و گرم از کار درآمده است.

منوچهر هادی: چون گاهی اوقات شورش را در می آورند اگر در یک کاری دو نفر با هم چفت می شوند، فکر می کنند که فقط به خاطر ترکیب آن دو بازیگر بوده.

خانم ناصر حالا اگر بعد از این فیلم به این گونه شود، چه می کنید؟
یکتا ناصر: من اصولا سعی می کنم که نقش هایی را که بازی می کنم، تکراری نباشد. اگر هم از لحاط خواستگاه اجتماعی شبیه هم هستند، سعی می کنم راه حلی برای شان پیدا کنم تا بتوانم متفاوت بازی شان بکنم.

اصولا کم بازی می کنید.
یکتا ناصر: بله. مثلا در فیلم «زندگی جای دیگری است» یا در فیلم «یکی می خواد باهات حرف بزنه» که هر دو فیلم، فیلم های آقای هادی هستند و تقریبا نقش ها هم یکی بودند، سعی کردم که نقش ها شبیه هم نباشند. چون من همان بازیگرم با یک فیزیک و ظاهر مشخص. ولی اصولا من از آن دست بازیگرهایی هستم که دوست ندارم خودم را خوب بازی کنم بلکه دوست دارم نقش را خوب بازی کنم.

ولی پولدار می شوید اگر همین روند را در سینمای تجاری ادامه بدهید. پول دوست ندارید؟
یکتا ناصر: هیچ کس از پول بدش نمی آید ولی خدا را شکر هنوز برای من خیلی چیزها هستند که از پول مهم ترند. در کل بین پیشنهادهایی که به من می شود-۰ من از آن دست بازیگرانی نیستم که مرتبا فیلم های سینمایی به من پیشنهاد شود و من بگویم از میان آن ها یک سری فیلم را انتخاب می کنم- سعی می کنم که واقع گرایانه برخورد کنم و نقش هایی را انتخاب می کنم که بشود با نقش کاری کرد که حداقل خودم را راضی کند و احساس بکنم که آن نقش برای من در زمینه بازیگری پله ای رو به سمت جلو بوده است.

از آن جایی که در فیلم شوخی های کنایی عرفی و مذهبی وجود دارد و این از سکانس اول فیلم هم مشهود است، آیا شما به مشکلی برنخوردید؟ چون این ها خیلی می توانست نگران کننده باشند.
منوچهر هادی: چرا. ما تا همین الان هم حدود ۱۵ مورد اصلاحیه داشتیم تا فیلم اکران بشود؛ از ارشاد و حوزه هنری. شما می دانید که ۱۵ لحظه ناب طنز برای یک فیلم یعنی چه؟ چهار تا لحظه طنز می تواند در طول ۹۰ دقیقه یک فیلم را نجات دهد ولی ما ۱۵ لحظه طنزمان را از دست دادیم. شوخی هایی که از همین دست شوخی های عامیانه است.

یعنی این لحظه ها قالبی از فیلم درآمده است؟
منوچهر هادی: بله.

زمان فیلم با برآورد شما چقدر بود؟
منوچهر هادی: این ۱۵ لحظه در مجموع دو دقیقه می شد؛ چون لحظه به معنی واقعی کلمه است. ما چندین لحظه را از دست دادیم چون به ما می گفتند از آن جایی که این شخصیت، شخصیت مذهبی و معتقدی است، یک مقدار به سخره گرفته شده است. به سخره گرفتن تا در یک موقعیت قرار دادن خیلی متفاوت است.

من با این آدم ها زندگی کرده ام و آن ها را می شناسم. من با چندین خانواده مذهبی و به شدت معتقد به نظام که در ارتباط هستم، متوجه شده ام که خیلی از فیلم خوش شان آمده و دست مریزاد هم گرفته اند که چقدر فیلم دقیق از کار درآمده است. ولی کسانی که این آدم ها را از نزدیک ندیده اند و یا کسانی که حساسیت دارند و فیلم را دچار ممیزی می کنند، نگران این هستند و فکر می کنند که ما متوجه نیستیم.

نه یکی یکی شوخی ها. ولی کلیت فیلم و قصه شاید برای بعضی ها حساسیت برانگیز باشد.
منوچهر هادی: ببینید شما وقتی یک چنین خانواده ای را به برزیل می برید، یک موقعیت پیش می آید یا مثلا شما یک دکتری را معتاد می کنی، این یک درام می شود. فیلم باید دارای کنتراست باشد؛ یعنی  موقعیتی که برای شخصیت ات تعریف می کنید، باید دارای کنتراست باشد.

 

%postname%

 

این آدم به شدت آسیب پذیر است؛ یعنی اگر ما بخواهیم از سطح دید مردم عامیانه فاصله بگیریم و با دید یک منتقد نگاه کنیم؛ چنین شخصیتی در مقابل فرهنگی که نمی تواند بپذیرد، خیلی آسیب پذیر است.
منوچهر هادی: نه واقعا. اولین قراری که من و رضا با هم گذاشتیم، این بود که رضا این نقش را خیلی شبیه به این جور آدم ها بازی کند. چون هردوی ما این قشر آدم ها را خوب می شناختیم، از این بابت به هم اعتماد کرده بودیم.

شخصیت نزدیک به این را قبلا در «طبقه حساس» از عطاران دیده بودیم.
منوچهر هادی: بله. اصلا شما نمی توانید یک جایی را در فیلم به من نشان دهی که رضا لودگی کرده باشد.

اصلا بحث لودگی نیست.
منوچهر هادی: موقعیت هایی که  در فیلم ایجاد می شود، خیلی جدی است و تماشاگر را از ته دل می خنداند. مثلا در جایی از او خواسته می شود که بر قصد و او هم می رقصد. این سخره گرفتن نیست. چون این آدم به موقع هم آدم مشتی است.

زمان شروع فیلم، تز خود شما چه بود؟ یعنی قصد ساختن چه نوع کمدی ای را داشتید؟ چون به نظر من همه چیز دارد: کمدی موقعیت، کمدی سوءتفاهم و یک مقداری هم اسلپ استیک.
منوچهر هادی: از همان ابتدای نوشتن فیلم نامه قصد ما کمدی موقعیت بود که بابک کایدان هم در نوشتن مجدد آن- نه بازنویسی اش- به من خیلی کمک کرد. البته ناگفته نماند که داستان اولیه متعلق به آقای مقصودی بود. در کل بنا را روی کمدی موقعیت گذاشتیم و هیچ کاری برای بازیگر نگذاشتیم؛ فقط این که از بازیگر خواستیم که سر صحنه ما را سورپرایز کند. ما موقعیت های جذاب خلق کردیم؛ مثلا در جایی این شخصیت باید برقصد. بازیگر از این جذاب تر چه می خواهد.

یا همسر این کاراکتر یک ترسی از خیانت همسرش به خودش دارد. به نظر من از همه این موقعیت ها هم استفاده شده است. درست است یک جاهایی هم ممکن است که این چیدمان بیرون بزند ولی اگر بازیگر بتواند از این موقعیت ها درست استفاده بکند، تماشاگر لذت خواهدبرد. قطعا اگر کسی باشد که این فیلم را با بقیه فیلم های منوچهر هادی و یا فیلم های دیگر مقایسه کند؛ قطعا مشکلی از فکر اوست. اصلا کسی حق ندارد این فیلم را با بقیه فیلم های من مقایسه کند چون ژانر، ژانر متفاوتی است. این فیلم برای مردم و شادکردن شان ساخته شده است.

شما در صحبت های تان به «فیلمی که دیده شود» و «یا نقشی که دیده شود» اشاره کردید؛ و ما تنها آپشن موجودمان برای رسیدن به این نتیجه، کمدی است. ماجرا چیست؟
منوچهر هادی: شما وقتی در مقام یک فیلم ساز برای پنج یا شش فیلم نامه اجتماعی، یک سال و نیم، دو سال دنبال تهیه کننده بگردید؛ مانند «کارگر ساده» که من دفتری نمانده بود که نرفته باشم. چون تهیه کننده های فیلم های اجتماعی را نمی شناختم و به هر کس هم که می گفتم، می گفتند: «اگر کمدی است، بیاور» برای همین چون نمی توانستم در خانه بمانم یا کارهای دیگر انجام دهم، تصمیم گرفتم که یک فیلم کمدی بسازم تا فکر نکنند که کمدی ساختن، کار سختی است.

کار سختی نیست؟
منوچهر هادی: چرا ولی آن هایی که یک فیلم ساخته اند و فکر می کنند که حالا چه کرده اند! می خواهم بگویم که در کل ساخت فیلم های درام خیلی سخت تر است. وقتی تو بخواهی کسی را نخندانی، یک موقعیت تلخ بسازی، روی مخاطب تاثیر بگذاری و به گونه ای نقد اجتماعی داشته باشی، کار سخت تری پیش رو داری. اصولا خنداندن کاری ندارد؛ ما ایرانی ها یا کمدین هستیم، یا بلدیم که بخندانیم و یا خوب می خندیم.

ولی چیزهایی را که با آن ها در زندگی روزمره می خندیم، نمی توانیم در فیلم های مان بیاوریم.
منوچهر هادی: بله؛ و چقدر هم در طنز محدودیت داریم و کار سختی است ولی سخت تر از آن، جذب سرمایه گذار است.

مثلا در یک فیلم طنز هالیوودی نوع شوخی ها با شوخی های روزمره و زندگی افراد زیاد فرقی نمی کند. ولی در ایران شوخی ها در فیلم و یا زندگی روزمره کلا متفاوت است. الان یکی از ویژگی های فیلم این است که بار بخشی از شوخی ها روی دوش شماست. مثلا در فیلم «نهنگ عنبر» شخصیت مهناز افشار شوخی خاصی ندارد ولی شخصیت الهام- یکتا ناصر- جدا از نقش ایزدی در فیلم شما شوخی زیاد دارد.

یکتا ناصر: به نظر من دلیلی که در هر فیلم باعث خندیدن و به وجد آمدن مخاطب می شود، هم ذات پنداری است نه اینکه صرفا لحظه، لحظه فوق العاده ای است؛ یعنی آدم ها اعمال و رفتار نهادینه در خودشان و یا رفتاری را که جرات انجامش را ندارند، در شخصیتی روی پرده سینما عیان می بینند و این باعث خندیدن و یا هر احساس دیگری می شود.

خیلی از لحظات این فیلم هم به همین گونه است؛ چون زندگی این گونه نامه آدم ها به دلیل اعتقادهای شان بسته است، حالا کمی روی پرده سینما بازتر نشان داده شده است. برای همین فیلم، فیلم جذابی است.

البته کاراکتر هم یک ساده لوحی بانمکی دارد.
یکتا ناصر: بله و من هم سعی کردم که الهان یک زنی باشد مانند زن های دیگر که در جامعه ما هم بسیارند. چون از یک زمانی بحث خیانت هم در فیلم ها و هم در زندگی واقعی خانواده ها بحث جدی شد. برای همین من سعی کردم نقشی را بازی کنم که واقعا خیانت همسرش برای او یک ترسی است که برایش مهم است؛ و این که خنده دار به نظر می رسد بحث دیگری است. مثلا در سکانسی از فیلم که الهام جای رژلب را نشان می دهد، من سعی کردم که واقعا گریه کنم نه این که ادای گریه کردن را دربیاورم.

ولی جاهایی از فیلم که شما انگلیسی صحبت می کنید، جنس بازی تان کمیک می شود.
یکتا ناصر: شاید. در زندگی روزمره شاید آدم ها گاهی رگه های طنزشان بیرون بزند ولی در کل من آدم جدی ای هستم.

بداخلاق هستید؟
یکتا ناصر: نه بداخلاق به نظر می رسم. در کل این شخصیت ادعا می کند که انگلیسی بلد است و می تواند صحبت کند ولی در اصل او هم مثل خیلی از ایرانی های دیگر که فقط چندین کلمه انگلیسی می دانند و سعی می کنند که زا آن ها استفاده کنند، است. برخلاف کشور برزیل که آدم ها یا انگلیسی بلد بودند یا کلا بلد نبودند. در کل اگر انگلیسی حرف زدن این شخصیت خنده دار به نظر می رسد، به خاطر همین موضوع است و اگر شاید کسی دیگری هم جای من بود، خنده دار می شد.

برخی از پروژه ها که بخشی از فیلم برداری شان در فرنگ انجام می شود به خاطر محدودیت، وقت و هزینه شان در تنگناهای خاصی قرار می گیرند. این مشکل برای شما به وجود نیامد؟
منوچهر هادی: چرا، به شدت، مگر می شود با یک تهیه کننده به آن طرف دنیا بروی و این مشکلات به وجود نیاید؛ ما قرار بود در برزیل ۳۳ جلسه فیلم برداری داشته باشیم که در ۲۳ جلسه بسته شد.

با تهیه کننده دعوای تان نشد؟
منوچهر هادی: نه، واقعا اولین فیلمی بود که من با تهیه کننده دعوایم نشد؛ چون او من را آزاد گذاشته بود و من هم با او راه می آمدم. مثلا هتلی که من در آن فیلم برداری داشتم و باید سکانس های مهمانی مادربزرگ رامی گرفتم، هتل گرانی بود؛ مهمانانی شبیه اوباما و علی دایی در آن جا اقامت داشتند!

سوئیتی که در آن هستند، برزیل است یا ایران؟
منوچهر هادی: برزیل است. طبقه ۱۷ همان ساختمانی است که نمای بیرونی اش را در فیلم دیدی.

یکتا ناصر: سکانس هایی که در ایران بود کلا در ایران بود سکانس هایی هم که در برزیل بود کلا در برزیل بود.

چون یک سری از کارگردانان این گونه رج می زنند. مثلا داخلی ها در ایران و…
منوچهر هادی: ما هم می توانستیم این کار را بکنیم؛ چون واقعا در آن خانه می شد. از آن کارها انجام داد. مثلا قرار بود سکانسی را که برنامه تلویزیونی «ابی» در آن قرار داشت، در خانه الهام و ناصر فیلم برداری کنیم. ولی به این ترتیب نصف فیلم در این خانه سپری می شد.

برای همین نمای خارجی گرفتید؟
منوچهر هادی: بله. ما کلا دو جلسه فیلم برداری در آن خانه داشتیم. خود تهیه کننده پیشنهاد داد مهمانی ای را که مادربزرگ قرار است بگیرد، در خانه این دو برگزار نکنیم و لوکیشن دیگری برایش دست و پا کنیم؛ خانه مجللی که باغی هم داشت. چون آن جا را برای مراسم و… اجاره می دادند، هزینه بسیار بالایی هم داشت. برای همین چهار جلسه کار را در دو شب بستیم و همگی بسیج شدیم که کارها انجام شوند.

 

%postname%

 

شما از چه چیزهایی صرف نظر کردید که آن چند جلسه کنسل شد؟
منوچهر هادی: ما از هیچ چیز نزدیم، فقط فشرده کار کردیم.

واقعا؟
منوچهر هادی: بله، چون تهیه کننده به همین شکل با ما شروع به کار کرد.د جاهایی هم که من می خواستم صرف جویی کنم، تهیه کننده نمی گذاشت چون به ضرر فیلم می شد.

می توانید بگویید که چه مقدار هزینه کردید؟
منوچهر هادی: بالای دو میلیارد شد چون خیلی از هزینه های ما با اسپانسر و… حل شد.

چقدر دست عطاران در این فیلم باز بود؟ چون اصولا کارگردانان دست او را باز می گذارند زیرا فکر می کنند که افشار آپشن های بهتری در چنته دارد.
منوچهر هادی: شما باید فیلم نامه را ببینید؛ در حد یک پا روی پاانداختن هم آمده است.

ولی یک شایعه ای وجود دارد؛ این که در برزیل کار عجله ای بوده و شما به عطاران گفتید که خودش یک کاری بکند.
منوچهر هادی: مورد ندارد. فیلم سازی مثل من که کارنامه مشخصی دارد، کار سختش این است که اتفاقا عطاران را کنترل کند. چون اگر عطاران را رها می کردم، ممکن بود که فیلم چیز دیگری بشود. تمام سکانس ها و دیالوگ هایش در می آورم که شما بخوانید و خود عطاران هم یک شاهد زنده ولی به گونه ای هم نبود که دست و بالش بسته باشد. اصولا پروردگار کارهای من از نظر آزادی، بازیگرهایم هستند.

من کاملا و لحظه به لحظه همه چیز را چک می کنم ولی یک سری آزادی هایی وجود دارد که من در همه فیلم هایم دارم چون بازیگر باید متوجه باشد که چه کاری می خواهد انجام دهد. مثلا در سکانس باغ وحش، عطاران پیشنهاد داد: «مثلا سکانس کنار دریا که دختری دنبالم می دود، این جا هم یک دختری در حال دویدن باشد و من فکر کنم که باز هم کسی دنبال من است.»

همین اتفاق بار دیگر در انتهای فیلم می افتاد.
منوچهر هادی: بله، ولی آن سکانس در فیلم نامه بود. در کل آن گونه هم که رضا چیزی نگوید نبود ولی بنا به آن شایعه اصلا چرا باید من یا تهیه کننده برویم؟ خب به رضا گفتیم که خودش کارگردانی کند.

خانم ناصر شما به خاطر نوع پوششی که در فیلم داشتید، اگر سر صحنه هم نمی رفتید کمی از قصه را تجربه می کردید چون خیلی باری آن ها این نوع پوشش عجیب و غریب است.

یکتا ناصر: اتفاق یکی از معضلات در برزیل همین بود چون در کشورهای دیگر کسانی هستند که حجاب داشته باشند ولی آنجا یکی هم برای نمونه نبود. با آن پوشش در آن جا حال کسی را داشتم که در ایران ناگهان بی حجاب شود ولی مردم برزیل خیلی خونگرم و مهربان بودند و مثل مردم اروپا نبودند.

منوچهر هادی: من یک نکته ای تا یادم نرفته بگویم، لحظاتی در فیلم نامه وجود دارد که خیلی هم هوشمندانه نوشته شده است و ما هم روی آن ها تاکید داشتیم تا مخاطب شخصتی های ما را باور کند. مثلا در جایی از فیلم که رضا می خواهد به حمام برود، او در آستانه در حمام می ایستد و از الهام می پرسد: «در و دیوار این جارو آب کشیدی؟» این جا نه کسی می خندد و اگر هم حذف شود، هیچ اتفاقی نمی افتد ولی از این نظر در فیلم وجود دارند که نشان دهنده اعتقادات آن قشر است و باعث می شود که مخاطب به آن خانواده اعتماد پیدا کند که این خانواده از همان قشر است.

آن بازیگر برزیلی تان، بازیگر حرفه ای بود؟
منوچهر هادی: این خانم بازیگر از بازیگران تئاتر برزیل بود. شاید چند تیزر بازی کرده بود ولی تا به حال فیلم بازی نکرده بود.

یکتا ناصر: ولی فکر می کنم که تئاتر بازی کرده بود.

با هم دوست شدید؟
یکتا ناصر: بله، تاحدودی.

منوچهر هادی: اتفاقی که افتاد، این بود که ما خیلی از بازیگران معروف برزیلی را هم دیدیم ولی وقتی در اینترنت جست و جو می کردیم، می دیدیم که آن ها در فیلم هایی بازی کرده اند که…

یک زمانی شبکه های ماهواره ای سریال های آمریکای لاتین زیاد پخش می کرد.
منوچهر هادی: اتفاقا بازیگرهای آن فیلم ها هم بودند که خیلی هم تمایل نشان می دادند در این فیلم باشند ولی اگر از آن ها انتخاب می کردیم، برای مان داستان می شد. اتفاقا تلاش آقای سیدامیر پروین حسینی این بود که بازیگرهایی را بیاورند تا من ببینم که بازیگرهای آن فیلم ها نباشند.

برویم به سراغ پاشنه آشیل فیلم تان؛ به نظر من بازی نقش مکمل مرد این فیلم در حد فاجعه است.
منوچهر هادی: فاجعه! به نظر من فاجعه نیست ولی اگر همین پاشنه آشیل نبود، این فیلم ساخته نمی شد؛ به همین راحتی.

شما یک کارگردان حرفه ای هستید و ما هم اجبار را درک می کنیم. مثلا یک اجباری مانند تن ماهی اویلا را درک می کنیم. خب…
منوچهر هادی: آن فاجعه تر است.

درست است ولی آن، ساختار فیلم تو را خراب نمی کند در حالی که این یکی مستقیم به فیلم تو لطمه می زند.
منوچهر هادی: در سینما مرتبا از من سال می کردند که «چقدر از اویلا گرفتی؟ چقدر از آژانس مسافرتی گرفتی؟ از برنامه ابی چقدر گرفتی؟»؛ همه این ها باعث شد که این فیلم ساخته شود. ببینید شما در شرایطی باید این ایراد را بگیری که ارشاد…

نه، ببین یک چیزی پشتوانه توانست که به من هم ربطی ندارد که چه چیزی است…
منوچهر هادی: ببین تو سوال می کنی و من هم جواب می دهم. حتی می توانم بگویم که بله اشتباه کردم، نباید می ساختم.

نمی گویی؟
منوچهر هادی: نه، چون فیلمی ساخته ام که مردم دارند از آن لذت می برند.

اگر یک بازیگر حسابی را برای نقش مکمل فیلمت می گذاشتی، مردم بیش تر لذت می بردند.
منوچهر هادی: خب اگر مکمل حسابی می گذاشتم باید ۱۰۰ تومان هم پول می دادم ولی او پولی هم نداده که بازی کند، فقط شریک شده است.

ولی شرطش این بوده که بازی کند.
منوچهر هادی: بله، شرطش این بوده است و شرط درستی هم داشته است.

خب این بد است دیگر.
منوچهر هادی: بله، بد است…

یکتا ناصر: برای سینمای ما بد است، نه برای آن آدم.

منوچهر هادی: درست است. برای سینمای ما بد است ولی برای فیلم ساز بد نیست.

بله، همین را می گویم. خودت می دانی که فیلمت ممکن بود سه درجه بالاتر برود اگر این گونه نمی شد.
منوچهر هادی: شما چند خبرنگار دارید که پول می گیرند عکس آدم ها را در روزنامه چاپ کنند؟

من جزوشان نیستم ولی داریم.
منوچهر هادی: ولی آن قدر پول برای بازی به من پیشنهاد می شود که من قبول نمی کنم. همین آقا پول داشت و من هم او را به تهیه کننده معرفی کردم تا در فیلم شریک شود. من چند فیلم را به دلیل این که تهیه کننده می خواسته پول بلاعوضی از بازیگر بگیرد، کار نکردم. من هیچ مخالف پولی که به سینما بیاید نیستم، حتی استقبال هم می کنم.

ولی فیلمت خراب می شود. آخرش چی؟
منوچهر هادی: نشده.

چرا، شده.
منوچهر هادی: نگو خراب شده، البته اگر امیر جعفری یا سیامک انصاری هم بازی می کردند، چیز دیگری می شد.

 

%postname%

 

همین را می گویم.
منوچهر هادی: مثلا فیلم «نهنگ عنبر». همه بازیگرانش عالی بازی کرده بودند؟ فیلم، فیلم عالی ای بود؟

نه، به «نهنگ عنبر» چه کار داریم؟
منوچهر هادی: سامان مقدم بسیار کارگردان خوبی است… هیچ کس نمی تواند بگوید که کارش را بلد نیست ولی فیلم شبیه تعدادی آیتم بود؛ پس فیلم نامه چه می شود؟ ولی خیلی خوب می فروشد.

عطاران می فروشد؟ تو نقش اولت را بردار و آدم دیگری بگذارد و نتیجه را ببین.
منوچهر هادی: عطاران می فروشد؟ بگذار ببینم «آبنبات چوبی» می فروشد.

عطاران در آن فیلم نقش جدی ای دارد.
منوچهر هادی: کاری ندارم. پس نگو عطاران می فروشد. عطاران در کنار منوچهر هادی، سامان مقدم، حسین فرحبخش و بهروز شعیبی می فروشد.

پس چرا یکی از شرط های تان این بود که عطاران در فیلم بازی کند؟
منوچهر هادی: چون می دانستم که باید در این فیلم باشد؛ این هوشمندی من است. هوشمندی کارگردان انتخاب است، نه دکوپاژ و…

صددرصد.
منوچهر هادی: کارگردانی یعنی این که آقای محرابی را بیاوری تا نقش سیامک را بازی کند که از آن طرف هم عطاران و هادی بیایند تا یک فیلمی بسازند که هفت میلیارد بفروشد.

فرضا می گویم. همه چیز فیلم همینی که هست، باشد ولی تو اگر عطاران را نمی آوردی و یکی دیگر را به عنوان نقش اولت می آوردی…
منوچهر هادی: من بدون محراب می ساختم ولی بدون عطاران نمی ساختم. یک چیزهایی است که فقط من فیلم ساز در شرایط خودم می توانم درک کنم و نظر دادن از بیرون راحت است؛ به همین روراستی. این که آقای محرابی بیاید تا با مقداری پول، نقشی در فیلم
من بازی کند به شرطی که فیلم ساخته شود و ملت ایران به سینما بروند و با حال خوب بیرون بیایند؛ من این را به جان می خرم.

یکتا ناصر: برای مثال اگر این نقش را یک بازیگر حرفه ای بازی می کرد ،خب طبیعتا او یک بازیگر حرفه ای است و مشخص است اما ما در بسیاری از مواقع بازیگرهای خوب را هم در بعضی از فیلم ها می بینیم که اصلا خوب نیستند. اگر او نبود، اصلا این فیلم ساخته نمی شد.

بله، درک می کنم اما من هم بیننده هستم و این مسائل به من ربطی ندارد.
یکتا ناصر: خیلی از بازیگران ما هستند که بازیگرند اما بازی خوبی ارائه نمی دهند و پول های کلان هم می گیرند.

خانم ناصر، شما چند فیلم در کارنامه تان است که نقش یک هستید؟
یکتا ناصر: ۱۲ یا ۱۳ فیلم.

به علت این است که مناسبات درست نیستند.
یکتا ناصر: بله، این موضوع را همه ما قبول داریم اما چاره ای نداریم.

فکر می کنم این موضوع برای شما بار روانی دارد.
یکتا ناصر: بله، خیلی.

منوچهر هادی: شما باید ببینید در چه شرایطی کار کردیم. یعنی اگر آقای محرابی نمی آمد و یک نفر دیگر می آمد، چه اتفاقی می افتاد.

به من ربطی ندارد. من بیننده هستم.
منوچهر هادی: بیننده بیاید از من بپرسد.

همه این شانس را ندارند که سوال بپرسند.
یکتا ناصر: شما به دلیل این که مردم بدانند سوال می کنید.

آقای هادی شما باید کار می کردید که این اتفاق نمی افتاد.
منوچهر هادی: دست من نیست. آن کار را من نباید انجام دهم. یعنی اگر بگویم فیلم نمی سازم، وزارت ارشاد و دولت می گویند فیلم نساز.

تا زمانی که چنین اتفاقاتی می افتد، این سینما آماتور است.
منوچهر هادی: بله.

یکتا ناصر: به نظر من مسئله، سینما نیست بلکه ارزش های جامعه ماست که در حال حاضر فقط در سینما این اتفاق نمی افتد. یعنی سینما بخشی از جامعه است و در همه ارکان جامعه ما پول به بزرگ ترین ارزش و معیار تبدیل شده است.

منوچهر هادی: فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» را ببینید، دقیقا سلطه نظام سرمایه داری بر قشر متوسط رو به پایین است. آن فیلم را ببینید که بهترین فیلم ام تا به الان است.

یکتا ناصر: الان به صورتی شده که اگر سر یک نفر را در خیابان ببرید، با پول می توانید آن را رفع و رجوع کنید. حالا در سینما هم این اتفاق می افتد که مسئله ما سینما و این که من پول می دهم و می خواهم بازی کنم، نیست. اصولا این طور هست اما بد است.

زمانی هم وجود دارد که بعضی ها نمی پذیرند، اشتباه کرده اند.
منوچهر هادی: بدبازیگری است که ۲۵۰ میلیون تومان می گیرد و صبح سر صحنه می آید و می گوید چه چیزی می گیریم؟ ضمن این که پول را هم در ابتدای کار گرفته است.  اتفاقا اصلا کار مهدی محرابی زشت نیست که ۸۰۰ میلیون می آورد و یک فیلمی ساخته می شود که در روز پنج شنبه ۱۵۰ میلیون تومان می فروشد. بگذارید یک نفر بد بازی کند که به نظر من اصلا بازی اش بد نیست.

در کنارش یکتا ناصر را گذاشتید.
منوچهر هادی: من فیلمی ساخته ام که بازیگر درجه یکش را همه گفتند چقدر او در این فیلم بد بازی کرده است اما این بازیگری که اصلا بازیگر نیست تا به حال یک نفر هم اعتراض نکرده و البته کسی از بازی اش تعریف هم نکرده است. کسانی که با من دشمن بودند هم گفتند از دیدن فیلم لذت بردیم. من هیچ دفاعی از این فیلم نمی کنم.

ما پذیرفتیم که اصل ماجرا بد است.
منوچهر هادی: بله، بد است اما در حال حاضر با شرایطی که بر سینما حاکم است، هیچ تهیه کننده ای یک قِران هم پول نمی گذارد.

تهیه کننده ها می گویند سرمایه گذارت را بیاور.
یکتا ناصر: این هم خیلی بد است که تهیه کننده های قدیمی ما چنان پشت خودشان را بسته اند که یک ریال نه تنها از جیب شان نمی گذارند بلکه اول از همه دستمزدشان را می گیرند.

 

%postname%

 

منوچهر هادی: حق دارند. برای مثال آقای شایسته می گوید من یک میلیارد هزینه فیلم نمی کنم که فیلم ۵۰۰ میلیون تومان بفروشد. نه تیزر تلویزیونی دارم و نه تلویزیون فیلم را می خرد و نه فارابی از وامش می گذرد. مثلا زمانی که من فیلم «قرنطینه» را ساختم، فیلمی که آن زمان عطاران و حمید گودرزی در آن بازی کردند و بازیگرهای ستاره به حساب می آمدند.

برای ساخت «قرنطینه» ضرر کردید؟
منوچهر هادی: بله، شدید ضرر کردم. آن زمان که این فیلم را ساختم و شش یا هفت بازیگر داشتم، ۱۵۰ میلیون تومان هزینه فیلم ام شد، بدون دستمزد خودم از فیلم نامه. آن زمان اگر برای ساخت فیلمی پروانه ساخت از وزارت ارشاد می گرفتید، ۳۰ میلیون وام فارابی روی پروانه ساخت بود. من هم فیلم اولم بود و همه از من پول می گرفتند.

فیلم ضربه بدی خورد.
منوچهر هادی: به دلیل این که یک سری اتفاقاتی افتاد اما زمانی که به نمایش خانگی آمد فروش خوبی داشت. با همه این احوال باید بدانیم که چه امتیازاتی داریم و چقدر از ما حمایت می شود.

شما به عنوان سینماگر حتی المقدور باید نگذارید چیزی باشد که مستقیما به کیفیت ساختار فیلم تان لطمه بزند.
منوچهر هادی: برای این فیلم نه با شرایطی که برای تان توضیح دادم، برای سینما خوشحالم که این فیلم اکران شده است. همه به من تبریک می گویند که فیلم ام فروش خوبی دارد.

گردش مالی ای که اتفاق می افتد، همه اهالی سینما خوشحال می شوند.
منوچهر هادی: حال همه خوب است، چرا من این کار را انجام ندهم؟ اما من پول نمی گیریم و نقش بدهم. خیلی از همکارهای ما این کار را انجام می دهند و پلو بلاعوض می گیرند و فیلم را خراب می کنند. من این بازیگر را به کلاس ها فن بیان آقای دهکردی فرستاده ام و در تئاتر به او نقش داده ام و بازی کرده است. خودش هم وقت گذاشت و من سکانس به سکانس با او کار کردم، به دلیل این که من هم به فکر آبرویم هستم.

در فیلم نامه، من با شما موافقم که کاراکترها خیلی خوب هستند اما قصه ای که ماجرا را رقم می زند، کمی غیرقابل باور است.
یکتا ناصر: منظورتان شباهت است؟

نه، ماجرایی که آن پسر چنین نقشه ای بکشد و به ایران بیاید. خب پول را به دختر می داد.
منوچهر هادی: آن پسر پول ندارد. او گفت آژانس برای من نیست و من با هزینه شخصی ام شما را آورده ام.

چرا این هزینه شخصی را به دختر نداد؟
منوچهر هادی: آن هزینه معادل هزینه مدرسه نبود.

باورپذیر نبود. فکر می کنم حفره فیلم نامه آن است که آن پلات دسیسه در سطح کاراکترپردازی نبود. بعد هم پارت گره گشایی فیلم تان نسبت به مقدمه چینی و گره افکنی تان خیلی ناگهانی و بدون پرداخت بود.

منوچهر هادی: بخشی که شما می گویید، او هزینه کرده. هزینه ای که آن آدم کرده، این است که نفری پنج تومان پول رفت و برگشت برزیل است که می شود ۱۰ تومان. فکر نکنید که او ۲۰۰ میلیون هزینه کرده و آن ماشین لیموزین را برای یک روز، یک میلیون و ۵۰۰ اجاره کردیم. این ها می شود ۱۱ میلیون و ۵۰۰ تومان و یک هفته هم اقامت شان در آنجا که می شود سه میلیون. این آقا ۱۵ میلیون هزینه کرده که به عشقش برسد.

من می گویم این مقدار هزینه کردن برای یک پلانی که خیلی فانتزی است؟ شما همه چیز را در فیلم رئال کار کردید اما این قسمت فانتزی- کارتونی است.
منوچهر هادی: نه واقعا در این حد نیست.

این در سطح موقعیت فیلم نیست.
منوچهر هادی: بله.

یکتا ناصر: در فیلم نامه این مسائل بسیار اصلاح شد.

زمانی که فیلم نامه را برای اولین بار خواندم، نصفه رها کردم. اما زمانی که اصلاح شد، خیلی بهتر شد. نکته ای که شما می گویید را من هم تا اندازه ای قبول دارم. به دلیل این که شاید زمان فیلم طولانی تر می شد و برای گره گشایی باید کمی فرصت بیش تری گذاشته می شد که فارغ از طنز و کمدی بود و زمان فیلم را بیش تر می کرد.
راه حلش ساده بود یعنی اگر آن پسر راست می گفت که وارد رابطه عاطفی با آن خانم شده بود و آن ها مهمان تعطیلات رویایی بودند، چه مشکلی پیش می آمد؟ یک کمدی سوءتفاهم می شد.
منوچهر هادی: قصه دیگری می شد.

نه، اصلا احتیاجی به این دسیسه نبود.
منوچهر هادی: سیامک منفعل می شد. او عاشق یک نفر دیگر بود و برای چه باید در کنار آن ها باشد؟

به دلیل این که فعلا کار او دچار مشکل شده و فقط به این شکل حل می شود.
منوچهر هادی: این هم شبیه باشد؟

بله.
منوچهر هادی: خیلی اتفاق بزرگی می شد.

خیلی باورپذیرتر می شد. فیلم ساخته و تمام شده. می گویم چنین راه حل هایی هم وجود داشت. ما هم پای ۷۰ درصد از فیلم می آییم که همه چیز را درک می کنیم ولی ناگهان این اتفاق می افتد.
منوچهر هادی: شما فیلم «ایران برگر» را به عنوان یک فیلم درجه یک قبول دارید؟

من اصلا ایران برگر را ندیده ام.
منوچهر هادی:آقای جعفری جوزانی در آمریکا سینما خوانده اند. اگر واقعا بحث بی منطق و سرهم بندی ای مطرح است، این فیلم را ببینید.

چرا باید «ایران برگر» را با فیلم شما مقایسه کنم؟
منوچهر هادی: می خواهم بگویم زمانی مجبور می شوید فیلم کمدی بسازید. برای مثال آقای سامان مقدم، کارنامه فیلم سازی شان را ببینید و بعد وقتی او فیلم «نهنگ عنبر» را می سازد، من تعجب می کنم. وقتی شما به سمت فیلم نامه کمدی می روید، حداقل من می گویم «من سالوادور نیستم» قصه دارد که شروع می شود نقطه عطف دارد.

یکتا ناصر: به نظر من اکثر گره های داستان به دست سیامک باز می شود که ماجرا را توضیح می دهد، شاید برای مثال اگر یک بازیگر قدرتمندی بازی می کرد، بهتر بود. من نکته ای را که شما می گویید تا اندازه ای قبول دارم.

یک ربع آخر فیلم را من با عصبانیت نگاه کردم. حس کردم کمی دست کم گرفته شده ام.
منوچهر هادی: ناگهانی نبود بلکه از ابتدا این آدم مخالف است.

 

%postname%

 

نه، بحث دسیسه مضاعف است یعنی رخداد اصلی که ماجرای سوءتفاهم است، به اندازه کافی بزرگ است که تا پایان فیلم خودش را حفظ کند. بعد توطئه مطرح می شود و خیلی سریع گره گشایی می شود.
منوچهر هادی: شما اساسا زمانی که سراغ تم جا به جایی و اتفاق می روید یعنی کلیشه ای است که می خواهید آن را راه بروید و هیچ ادعایی هم در ساختار فیلم و روایت ندارید اما من می گویم در فرمول خودش درست رفته است. صحبتی که شما می گویید، کاملا درست است. من همیشه می گویم فیلم «مرد عوضی» خیلی از ما جلوتر است، با این که ۱۰ سال قبل ساخته شده اما باید ببینیم با چه شرایطی، هزینه ای و بازیگرهایی ساخته شده است که شاید در توان من نیست.

یک ربع آخر، چیزی به فیلم اضافه می شود که احتیاجی نیست و ناچار هستید آن را حل کنید و زمان تان هم کم است. من هم تعجیل در شتاب زدگی گره گشایی را می بینم. عطاران هم آن پسر را می بخشد.
یکتا ناصر: یکی از دلایلش این است که خودش اعتراف می کند.

منوچهر هادی: عطاران حقیقت را می گوید و کسی را نمی بخشد. با رضایت آمده.

یعنی وارد هیچ کشمکشی با او نمی شود که چرا چنین کاری با من کردی؟
منوچهر هادی: در لابی ساختمان نشستند با هم صحبت کردند و او حقیقت را گفت.

مسئله خیلی راحت حل می شود.
منوچهر هادی: قرار نیست با هم بجنگند.

اصلا فیلم احتیاجی به چنین چیزی نداشت. شما کل ماجرا را دسیسه می کنید در صورتی که می توانست همه این اتفاقات بیفتد، بدون این که نقشه ای در کار باشد.
منوچهر هادی: این آدم به برزیل رفته و می بیند او آشناست.

او می بیند آشناست و درگیر می شود، پسر هم در این میان درگیر دختر می شود.
منوچهر هادی: به نظرم به آن شکل خیلی ساده می شود تا این که کسی توطئه کند.

شما توییست دارید و یک ربع آخر مجبور می شوید زود آن را حل کنید.
منوچهر هادی: این فیلم نامه در چهار ماه نوشته شده بود و ما آن را به یک هفته تبدیل کردیم که یک خانواده، یک هفته می آیند. شما باید فیلم نامه اولیه را می خواندید، نمی گویم این فیلم نامه غلط ندارد اما چیزی که ساخته ام برای خودم قابل قبول است. دفاع نمی کنم، به دلیل این که یک نفر دیگر نوشته و من فقط فیلم را ساخته ام.

حالا حداقل می دانید که یک سلیقه ای هم هست که این پارت برایش خوشایند نبوده است.
منوچهر هادی: بله.

چرا فضای برزیل را کم نشان دادید؟
منوچهر هادی: فرودگاه، بندر، ساحل و شهر را نشان دادیم.

پس زمینه پررنگی ندارد.
منوچهر هادی: مرکز خریدی نبود که ما بتوانیم دوربین را بگذاریم و پلان بگیریم.

یکتا ناصر: تمام آدم ها چیده شدند.

منوچهر هادی: نمی شد فیلم بگیریم. تمام آن ها هنرور هستند اما با همه این احوال من بندر را نشان دادم و در کشتی فیلم برداری کرده ام.

حرف آخر.
منوچهر هادی: من از ابتدا که به سمت «من سالوادور نیستم» رفتم، نیتم این بود که مردم یک کمدی مفرح، شاد و سالم ببینند. فیلم که در آن قرار است یک خانواده ایرانی در یک فیلم خارج از کشور باشد، دنبال پناهندگی و مسائل دیگر نباشد و با افتخار به آن جا برود و بگوییم خانواده ایرانی در آن جا تاثیر مثبت گذاشت. ما این مسائل را لحاظ وسعی کردیم از این زاویه، یک فیلم سلامت بسازیم. مسئله که وجود دارد، این است که زمانی که فیلم را ساختید، دیگر حق ندارید توضیح دهید.

یکتا ناصر: من هم صحبتی ندارم اما خوشحالم که در این فیلم بازی کردم و نتیجه را که دیدم، خیلی راضی تر بودم. طبیعتا هیچ کاری بدون ایراد نیست و همه کارها ضعف های خودشان را دارند و مهم این است که بتوانیم آن ضعف ها را به حداقل برسانیم. باید سعی کنیم به مخاطب احترام بگذاریم. خوشحالم که در این سال ها بازیگری در سینمای ما پیشرفت زیادی داشته و از خیلی از بخش ها جلوتر است.

به نظرم بازیگرها به دلیل این که مطالعه بیش تری می کنند و فیلم های زیادی می بینند، پیشرفت کرده اند. من بازی های درخشانی می بینم و در بسیاری از مواقع لذت می برم. مثلا همین فیلم «ابد و یک روز» را وقتی دیدم، خیلی خوشحال شدم چون مطمئن می شویم آدم هایی هستند که جا پای بزرگان بگذارند.

منوچهر هادی: در مجموعه کارهای کمدی ای که رضا عطاران بازی کرده است، اگر بخواهم به آن ها نمره بدهم، نمره خیلی بالایی به بازی اش در فیلم «ورود آقایان ممنوع» می دهم که به نظر من حتی از «رد کارپت» و «خوابم می آد» که خودش هم کارگردانی کرده است، خیلی بهتر بود.

یکتا ناصر: «طبقه حساس» به نظر من خیلی بد بود.

 

%postname%

 

متن «طبقه حساس» به شدت مشکل داشت و کمال تبریزی هم خیلی بد کارگردانی کرده بود.
منوچهر هادی: در کل بی ادعایی از این فیلم می ریزد. من خیلی می توانستم به عنوان کارگردان در برزیل جنگولک بازی دربیاورم ولی روایتی که من انتخاب کردم، یک روایت کلاسیک است؛ در دکوپاژ و میزانسن ها و…

راستی چرا از فضای برزیل آن قدر کم استفاده کردید؟
منوچهر هادی: استفاده کردیم دیگر؛ فروشگاه، بندر، فرودگاه، ساحل و…

بک گراند پررنگی ندارد.

یکتا ناصر: نمی شد.

منوچهر هادی: مرکز خریدی نبود که ما بتوانیم با خیال راحت دوربین را بکاریم و کار کنیم. مثلا همه آدم های لب ساحل هنرور هستند ولی باز با آن حال و هوا، من در بندر، کشتی، شهربازی و… فیلم برداری کرده ام؛ هر جا بگویی من رفتم. کجا دیگر باید می رفتم؟

یکتا ناصر: البته معتقد بودی که نمی خواستی سوءاستفاده کنی و فیلمت شبیه مستند شود.

منوچهر هادی: ما در سه شهر فیلم برداری داشتیم، سانتوز، سائوپائولو و ریودوژانیرو. هر آن چیزی که باید نشان می دادیم را به اندازه نشان دادیم. من به گونه ای فوتبال را در آن فیلم تحمل کرده بودم که خیلی هم خوب از کار درآمده بود.

ریوالدو هم خیلی دیر وارد فیلم می شود.
منوچهر هادی: در تیتراژ هم او را نفر آخر بازیگران آوردیم یعنی ما سوءاستفاده ای از او نکردیم ولی سعی کردیم فوتبالیستی بیاوریم که اگر دو دقیقه در فیلم حضور دارد، دو دقیقه خوب باشد؛ در این مجموعه خوب ذوب شود و از این مجموعه بیرون نزند. نقش خودش را هم بازی کرد؛ نقش فوتبالیستی که دوره بازی اش تمام شده ولی هنوز محبوب است. ما با رونالدو هم مذاکره کردیم ولی مبلغ او معادل هزینه کل فیلم می شد اما ریوالدو خیلی با ما راه آمد ولی در کل، همین هم خیلی برای ما هزینه بردار شد.

نیمار را می آوردی تا حداقل او هم به آرزویش می رسید.
یکتا ناصر: اتفاقا همین قصد را داشیتم ولی او در برزیل نبود.

منوچهر هادی: رونالدو هم در آمریکا زندگی می کرد. ما ترجمه فیلم نامه را از طریق ایمیل برایش فرستادیم، او مشکلی هم نداشت، فقط مبلغش برای یک روز دو میلیارد و ۵۰۰ هزار تومان بود که برای ما مبلغ بالایی بود ولی ریوالدو با توجه به موضوع فیلم که درباره کمک به بچه های یتیم بود، خیلی با ما راه آمد.

 

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *