اگر به شما بگویند باهوشترین متهم فساد اقتصادی فردا صبح زود در دادگاه محاکمه میشود، چه کار میکنید؟ شاید خیلیها همین الان بخواهند این گزارش را کنار بگذارند، اما من نه تنها ترجیح میدهم شانس خودم را برای نگاه کردن از زاویهای متفاوت به محمد امامی امتحان کنم، بلکه شما را هم به این بازی رازآلود و شگفتانگیز دعوت میکنم. شاید شما هم از آن دسته افراد باشید که حوصلهچندانی نداشتهباشید و گزارشهای دادگاهی به سبک هرم وارونه را دوست دارید؛ همان سبکی که در آن مهمترین عناصر خبر در بالاترین سطور جمع میشوند و شما میتوانید با خواندن لید خبر، ته و توی ماجرا را در بیاورید. اما واقعیت این است که من هیچ علاقهای به خواندن گزارش یک پرونده به شیوههای مرسوم ندارم به همین دلیل قصد دارم از روش جدیدی استفاده کنم که باب میل من به عنوان راوی و شما به عنوان مخاطب باشد.
متهم در جایگاه بایستد
حوالی ساعت ۹ صبح، درست همان زمانی که پیکر محمدرضا شجریان در شهر مشهد در حال خاکسپاری بود، برای اولین بار وارد سالن اجتماعات مجتمع رسیدگی به جرایم اقتصادی شدم تا در سومین جلسه دادگاه محمد امامی حضور پیدا کنم. شخصی که به ادعای برخی کارشناسان آشنا به امور قضایی، در جمع متهمان مفاسد اقتصادی از دیگران باهوشتر است.
قاضی با توپ پر به میدان آمدهبود، آن هم در سالنی که غیر از خبرنگارها و عکاسها تماشاچی خاص دیگری نداشت و صندلیهای قرمز تماشاچیان را در سمت چپ، شاکیها و وکلاشان پر کرده بودند و در سمت راست متهمان و وکلا نشستهبودند؛ البته یکصندلی در میان و با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی!
تصور من از دادگاه علنی مفاسداقتصادی یک چیزی شبیه اتفاقات شهردار وقت تهران در دهه۷۰ بود؛ دادگاه جذاب غلامحسینکرباسچی که گوش تا گوش آدم در دادگاه میایستاد و دیدن تکرارش هم از تلویزیون جذاب بود. این جا اما خبری از آن هیجانات نبود، سالن خلوت، همه مرتبط و انگار که این نبرد حتی یک تماشاچی هم نداشتهباشد، همه درگیر پرونده بودند، الا سرباز دم در که با آن چشمهای سرخ و خسته انگار خیلی هم توی دادگاه نبود.
قاضی بلافاصله پس از ورود، متهم را به جایگاه احضار کرد، متهم از وکیلش اجازه گرفت و بلند شد، همین برای قاضی کافی بود تا نشان بدهد امروز نمیشود سر به سر او گذاشت: « اینجا شما باید از دادگاه اجازه بگیری نه از وکیل!» و این از یک روز پر تنش و پر حرارت خبر میداد.
امامی از نزدیک
اجازه بدهید کمی داستان را اینجا معطل کنیم. محمد امامی را شاید بعضیها نشناسند؛ جوان، خوشچهره، مسلط و به صورت مشخص خوشپوش که البته این مورد آخری در پیراهن سفید زیر لباس آبی و راه راه زندان هم قابل تشخیص است. با موهایی مرتب، عینکی کائوچویی با دستههای فلزی و یک ساک بلند چرمی! که در نگاه اول شبیه کیف زنانه به نظر میرسد. صورتش را انگار صبح همین امروز اصلاح کرده و البته در همین صورت تراشیده رگههایی از شوک برخورد اولیه قاضی دیده میشود.
نمای ظاهری این طور نشان میدهد که یکآمادگی قبلی برای حضور در دادگاه وجود داشته و سناریو در بدو ورود قاضی به هم ریخته، تا آنجا که امامی با حالتی که مستاصل به نظر میرسد یکی دوبار بر میگردد و به وکیلش نگاه میکند. در ردیف اول امامی، سیدمهدی کریمی فارسی به عنوان وکیل و شهابالدین غندالی، مدیرعامل پیشین صندوق ذخیره فرهنگیان، به عنوان متهم نشستهاند که غندالی هم مثل امامی لباس آبی زندان به تن دارد. ردیفهای بعدی هم متهمان دیگری نشستهاند که با لباس شخصی نشستهاند و به نظر میرسد با قید وثیقه آزاد باشند.
در طرف مقابل هم رسول قهرمانی نشستهاست؛ نماینده جوان دادستانی که خیلیها او را ایده کاراکتر حامد در سریال آقازاده میدانند و البته این روزها با اظهار نظرهای جالب در دادگاه خود را تبدیل به شخصیتی متفاوت از افراد دیگر دادگاه کردهاست.
قاضی مسعودی، دو مستشارش و البته منشی دادگاه هم برای قضاوت در مقابل این دو ایستادهاند تا عدالت را برقرار کنند. شخصیت مد نظر ما اما در همان ردیف اول نشسته است؛ وکیل مدافعی که نبض دادگاه را در طول چند دقیقه به دست گرفت.
به خاطر ایفای نقش وکیل مدافع…
به داستان بر میگردیم؛ قاضی با توپ پر به میدان آمدهبود و امامی را بابت فضاسازی رسانهای که از دادگاه قبلی تا تشکیل این دادگاه رخ دادهبود مورد خطاب قرار میداد. کریمی فارسی، موکل خود را در مقابل تریبون و رو به قاضی میدید، آن هم در حالی که به نظر میرسید برنامه تیم دفاع از امامی چیز دیگری باشد و این حرکت شوکبرانگیز قاضی کمی برنامه آنها را به هم ریخته.
کریمی فارسی بارها در این دقایق توی حرف قاضی پرید، دستش را بلند میکرد تا از قاضی اجازه بگیرد، قاضی اما اجازه نمیداد و آقای وکیل بیاجازه آغاز کننده دیالوگ، یا به عبارت بهتر، قطع کننده مونولوگ قاضی بود، تا جایی که برای من که اولین دادگاهم را تجربه میکردم، این شائبه به وجود آمد که به زودی از دادگاه اخراج میشود.
اوضاع اما به شکل دیگری پیش رفت، کریمی فارسی که رئیس دادگاه را به دروغگویی متهم میکرد، حتی با مشاهده امضای خودش پای رسید برخی مدارک و مستندات، باز هم روی حرف خود ایستادگی کرد و اجازه خطاب قراردادن متهم پرونده را نمیداد.
به عنوان چشم سوم بهشدت احساس کردم آقای وکیل بازی را در مرحله ابتدایی از قاضی برد، بازی از زمین قاضی مسعودی به زمین وکیل مدافع رفت و این وکیل قدیمی یا همان قاضی سابق، حدود ۵۰ دقیقه با قاضی بحث کرد. دقت کنید، آقای وکیل ۵۰ دقیقه اجازه پیشرفت دادرسی را عملا نداد، آن هم نه از پشت تریبون! وکیل روی صندلی بین دومتهم نشستهبود و برای قاضی خط و نشان میکشید، حتی قاضی در پاسخ به پرسشی که آقای وکیل پرسیدهبود سوگند یاد کرد! آقای وکیل اما با این که امضای رسید خودش را مقابل خودش میدید بحث را رها نمیکرد و ادامه میداد.
اما در پایان این جدال، متهم تفهیم اتهام شد: محمد امامی، فرزند احمد حسب محتویات پرونده، کیفرخواست و مستندات اتهام شما دایر بر مشارکت در اخلال عمده در نظام اقتصادی کشور از طریق تحصیل مال از طریق نامشروع به مبلغ ۱۳۵۰ میلیارد ریال از محل اخذ تسهیلات از بانکسرمایه به نحو نامشروع، دریافت غیرقانونی ۲۶ فقره ضمانتنامه بانکی فاقد پشتوانه مجموعا به مبلغ ۵۰۹۶میلیارد ریال از بانکسرمایه، دریافت غیرقانونی مبلغ ۱۱۲۴میلیارد و ۳۲۶میلیون ریال از شرکتهای سرمایهگذاری فرهنگیان و تدبیرگران اطلس متعلق به صندوق ذخیره فرهنگیان در پوشش قراردادهای حقالعملکاری، دریافت غیرقانونی وجوه به مبلغ ۴۱۴میلیارد و ۹۵۴میلیون و ۳۱۱هزار ریال از شرکت توسعهساختمان سرمایه، در پوشش انعقاد قرارداد حقالعملکاری به نام شرکت پترو گل و روشه قشم، مبلغ ۱۲۶۹میلیارد و ۳۰۰میلیون ریال در فرآیند دریافت املاک لواسان و چناران از بانکسرمایه، انتقال ملک خیابان شهیدفیاضی به بانکسرمایه، از طریق گراننمایی در ارزیابی املاک، دریافت غیرقانونی ۹۰۰میلیارد تسهیلات مشارکتمدنی از بانکسرمایه به نام گلگلون تجارت جهان، باران تجارت آوا و لولهسازی دقیق زاگرس، معاونت در ارائه گزارش کارشناسی رسمی دادگستری به نحو خلاف واقع که در حکم جعل در اسناد رسمی در خصوص املاک موسوم به فرشته است. آیا این اتهامات را قبول دارید؟ دفاعیات خود را شرح دهید.
حالا آقای وکیل اجازه پیدا کرد پشت تریبون دادگاه قرار بگیرد. شاید این کسلکنندهتر از چیزی بود که انتظار داشتیم؛ اما به نظر میرسید سیاست آقای وکیل وقتخریدن برای متهم است، چرا؟! نمیدانیم.
۲ساعت و نیم از ۳ساعت
دوساعت و نیم از سهساعت وقت دادگاه به آقای وکیل اختصاص پیدا کرد، دو ساعت و نیمی که تقریبا راجع به پرونده حرفی زده نشد، آنقدر که نماینده دادستان گفت اینقدر خاطره تعریف کردید که احساس کردم در کافیشاپ نشستهام!
آش اینقدر شور شده بود که وکیل کم سن و سالتر یکی از شکات هم به این روال رفتار آقای وکیل اعتراض کرد، قاضی بارها در طول این دوساعت و نیم از کریمی فارسی خواست اگر دفاعی در مورد پرونده دارد، بگوید، در غیر این صورت بنشیند. وکیل اما داستان خودش را تعریف میکرد، از خاطرات گذشته و سوابق کاری گرفته تا خاطرات بیست و یک سال قضاوت و هر چیز دیگری گفته شد، اما دفاعیهای پیش نرفت، تا آنجا که قاضی خونسرد پرونده با جدیت از وکیل امامی خواست اگر دفاعی برای این جلسه آماده نکرده بنشیند.
با نشستن وکیل روی صندلی، روند دادگاه دوباره به همان حرارت و هیجان برگشت. شاید فکر کنید نویسنده دنبال چه چیزی بوده، اما باور کنید دو ساعت و نیم شنیدن مجادلهای که از ابتدا هم مشخص بود برندهای ندارد و آدم را به یاد وقت تلف کردن تیمهای حاشیه خلیجفارس در مقابل تیم ملی فوتبال کشورمان میاندازد واقعا کسالتبار است. یک دیالوگ دوساعت و نیمه حاوی هر نکتهای هم که باشد خستهکننده است و به نظر میرسد این را خود کریمی فارسی هم به خوبی میداند.
کریمی فارسی با ریشهای سفید و رگههای سیاه، کت و شلوار ساده و روشن و البته قد و قامتی کوتاهتر از امامی، همیشه از میکروفنها دور میایستاد و با صدایی آرامتر از حد متعارف دادگاه حوصله اغلب حاضران را سر برده بود.
اژدها وارد میشود
پس از آن، وکلای شاکیان به پشت تریبون آمدند و همانطور که انتظار میرفت خیلی کم صحبت کردند. انگار همه منتظر بودند رسول قهرمانی، نماینده دادستان بیاید و در جایگاه قرار بگیرد، حتی در خلال صحبتهای کوتاهشان اسم او را میآوردند.
بالاخره یخ ترک خورده دادگاه با حضور قهرمانی شکست. شاید شما با شنیدن اسمش یاد هیچ کسی نیفتید یا مثلا همین الان یا چند لحظه قبل روی موبایلهایتان اسم رسول قهرمانی، نماینده دادستان را سرچ کرده باشید، اما برای آنها که نمیشناسند باید بگویم همان جوانی است که نطقهای تند و جسورانهای دارد، مردی نسبتا لاغر، با ریشی کم پشت که البته کامل هم نیست و تنها بخشهایی از چانه و زیر چانه و امتداد خط ریشی که از کنار گوش به پایین آمده جوانتر از سن و سالش به نظر میرسد.
کلمات را یک جور خاصی بیان میکند. کلا تهحلقی حرف میزند و همین ته حلقی صحبت کردن در حروفی مثل ح یا غ خودش را بیشتر نشان میدهد. کت روشن و البته برخلاف دیگران سادهتری پوشیده و به نظر میرسد در انتخاب لباس تعمد دارد.
قهرمانی تندتند حرف میزند و باران اطلاعاتی که موقع صحبت کردن او بارش میگیرد، طوری آدم را خیس میکند که ثبت همه آنها حتما کاری بسیار سخت است. شاید این هم یک روش تهاجمی مختص به خودش باشد، مثل اینکه شما تازه مشغول فکر کردن به موضوع اول باشید و موضوع دوم و سوم و چهارم ناگهان روی میزتان قرار بگیرد. البته برخی هم میگویند پروندههای متهمان مفاسد اقتصادی در این روزها اینقدر سنگین و شلوغ است که حتی سرعت قهرمانی هم برای اعلام همه آنها کافی نباشد.
شاید فکر کنید این تعاریف جانبدارانه است، اگر این طور است یک بار دیگر معرفی محمد امامی را بخوانید، بعد میبینید داستانهای کلاسیک دنیا همیشه یک قهرمان و یک ضدقهرمان همقد و هماندازه نیاز دارند، شما طرفدار کدام یکی هستید؟
حرف های بسیار مهمی که کمتر شنیده شد
اگر دنبال برنده یا بازنده در این دادگاه میگردید کمی زود است. اگرسریال دادگاه های امامی را دنبال میکنید، امروز چهارمین جلسه دادگاه در دو نوبت صبح و بعد از ظهر برگزار می شود و با این جلسه سوم که بیشتر شبیه فرصت آشنایی بود، می توانیم با آمادگی قبلی به استقبال جلسه بعدی برویم. متن دقیق صحبت ها را به زودی با QR Code در اختیار شما خواهیم گذاشت، مهم برای ما اما قصه این دادگاه است؛ قصهای که کم کم به جزئیات بیشتری خواهد رسید.
اما دو نکته در این دادگاه وجود داشت که کمتر کسی آنها را شنید. نکته اول اینکه در مقابله اول قاضی با وکیل مدافع، قاضی مسعودیمقام به گذشته اشارهای عجیب کرد. کریمی فارسی . سال ۱۳۹۷ برای ارائه مستنداتی به قاضی مسعودی مراجعه کرده بود و مدعی تخلف برخی مدیران بانکی شده بود که به قول قاضی مسعودی در میان این افراد نامهایی وجود داشت که امروز در ردیف متهمان و در پشت سر آقای وکیل مدافع نشسته بودند.
دقت کنید، کریمی فارسی دفاع اشخاصی را به عهده گرفته که یک روز علیه آنها مدارکی برای یک قاضی دادگستری برده بود! هرچند خود کریمی مدعی شد پیش از قبول وکالت برای او محرز شده که امامی بی گناه است، اما همین مسأله پیچیدگی این پرونده عجیب را بیشتر می کند. نکته بعدی در میان حرف های وکیل بانک سرمایه بود، این وکیل جوان گفت کارشناس بانک اعلام کرده در مراجعات وکیل آقای امامی برای تسویه حساب با بانک هیچ پیشنهاد روشنی از سوی متهم و وکلایش ارائه نشده و انگار تیم وکلای محمد امامی گذر زمان را به سود خود می دانند، اینکه چه اتفاقی طی این مدت خواهد افتاد، سوال اصلی روزهای آینده خواهد بود. هرچند اینها ظاهر ماجراست، شاید این روند طبیعی کاری این تیم باشد، اما چیزی که مشخص است، اداره جلسه به سمتی بود که در دادگاه زمان زیادی به مدعی العموم و شکات برای مطرح کردن اصل پرونده نرسد. تا این حد که وقتی متهم پرونده از کوره در می رفت، کریمی فارسی دست او را می گرفت و آرامش می کرد.
پایان این گزارش اما به دو نفر دیگر اختصاص دارد، اولی شخصی به نام حمید حاجیان بود، وکیلی که بخشی از تسهیلات اخذ شده به حساب وی رفته است، اما درست زمانی که برای احضار او اقدام میشود به طرز مشکوکی فوت میکند. نفر دوم هم زنی بود که پشت در دادگاه انتظار می کشید که به گفته خبرنگاران، همسر متهم بود. دو نفری که در آینده نقش های مهمتری در پرونده ایفا خواهند کرد.
این بخش از سریال پرونده امامی بیشتر به معرفی افراد حاضر در پرونده گذشت، پرونده ای که نقش اول آن وقتی از سوی قاضی با عنوان متهم مورد خطاب قرار گرفت، پاسخ داد:« من متهم نیستم آقای قاضی، من امامی هستم!»
علت اصلی طولانی شدن آنهم اجرای طولانی و البته نچسب آقای وکیل مدافع در دادگاه بود که خیلیها معتقد بودند کلمات را بهخوبی انتخاب نمیکند و مثل یک تئاتر کلاسیک با دیالوگهای نامرتبط است. جلسه بعدی دادگاه امروز در دو نوبت صبح و عصر برگزار میشود و از روند دادگاه اول روشن است که جلسه بعدی بسیار آتشین خواهد بود. پیشنهاد میکنم قسمت بعدی و جزئیات بیشتر را از دست ندهید.