جمعه , ۳۰ ام آذر ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۸:۴۱ بعد از ظهر به وقت تهران

نقشه شیطانی مردان آشنا برای قتل ملاک سرشناس

باند تبهکاران که به خاطر اختلاف ملکی،ملاک سرشناس رودهن را به قتل رسانده بودند در دادگاه به دفاع از خود پرداختند.سه متهم پرونده که با قرار وثیقه آزاد بودند، پس از جلسه دادگاه راهی زندان شدند.

حدود سه‌هفته از ناپدید شدن ناگهانی مصطفی می‌گذشت که ماموران پلیس یکی از شرکای قدیمی او، سرایدار مورد اعتمادش و صمیمی‌ترین دوستش به نام کمال را به عنوان مظنونین پرونده بازداشت کردند. پلیس احتمال می‌داد آنها از سرنوشت مصطفی خبر داشته باشند. احتمالی که رنگ واقعیت گرفت و متهمان به قتل مصطفی و دفن جسد او اعتراف و انگیزه خود را اختلافات ملکی با مصطفی مطرح کردند.چند ماه بعد متهم چهارم که برادرزن کمال بود هم دستگیر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.
به گزارش خبرنگار جام جم، روز گذشته متهمان پرونده قتل ملاک معروف رودهن در شعبه دهم حاضر شدند. متهم ردیف اول از زندان منتقل شده و سه متهم دیگر آزاد بودند.رسمیت جلسه اعلام شد و ابتدا وکیل اولیای دم از طرف دو فرزند مقتول و پدر و مادر او تقاضای قصاص کرد.سپس سرایدار مصطفی به نام ایمان به اتهام قتل عمدی و مباشرت در آدم ربایی و اخذ اثر انگشت از مقتول از خود دفاع کرد و گفت:«دو سال قبل از شهرستان برای کار به تهران آمدم.کمال یکی از همشهریان من بود و مرا به مصطفی که یکی از دوستان صمیمی او بود، معرفی کرد.مصطفی یک اتاق سرایداری در یک برج به من داد، اما می‌گفت باید زحمت بکشی تا پیشرفت کنی.برایم کلیپ‌های انگیزشی می فرستاد و گفت برایت مغازه معاملات مسکن اجاره می‌کنم و سرمایه در اختیارت قرار می دهم که کار کنی.همه این کارها را هم کرد و به من اعتماد داشت تا این‌که سر و کله شریک قدیمی‌اش به نام جمشید پیدا شد.جمشید بدهی بالا آورده بود و مدتی غیبش زده بود.همان موقع تعدادی آپارتمان به مصطفی فروخته بود تا بدهی‌هایش را صاف کند،اما بعد قیمت ملک بالا رفت و وسوسه پس گرفتن آپارتمان‌ها در سرش افتاده بود.یک روز سراغم آمد.از مصطفی بدگویی می‌کرد و وسوسه‌ام کرد که اگر از مصطفی اثر انگشت بگیرم، یک میلیارد پول می‌دهد.شب عید بود و می‌خواستم بعد از یک سال برگردم شهرستان.جمشید از مادرش ۱۰ میلیون تومان پول گرفت و به من داد و گفت برای خانواده‌ات سوغاتی بخر.»
متهم ادامه داد:«با لباس نو و دست پر به شهرمان رفتم.
خانواده‌ام ذوق زده شده بودند.وسوسه شدم و پیشنهاد جمشید را قبول کردم.جمشید پای کمال را هم برای کمک به اجرای نقشه وسط کشید.چون می‌دانست کمال صد میلیون به مصطفی بدهکار است.کمال هم برادرزنش را آورد تا او هم کمک‌مان کند.روز۲۰فروردین ۹۸ ، نقشه مان را عملی کردیم. مصطفی به من گفته بود در منطقه دنبال ملک‌های ارزنده باشم.به بهانه پیدا کردن یک ملک با او در بنگاه قرار گذاشتم.در نسکافه‌اش قرص خواب آور ریختم و وقتی بیهوش شد به گردنش آمپول هوا زدم و با یک لنگ خفه اش کردم.بعد جمشید آمد و اثر انگشت او را پای ۱۵مبایعه‌نامه زد و بعد با کمک کمال و برادرزنش او را دفن کردیم.»
سپس کمال در دفاع گفت:«اتهامم را قبول ندارم.با مصطفی اختلافی نداشتم.فقط یک چک صد میلیونی بابت ضمانت یک ملک به او داده بودم.»
دو متهم دیگر هم وقتی در جایگاه دفاع قرار گرفتند، اتهام خود را انکار کردند.
در پایان، قاضی دادگاه قرار وثیقه متهمان را به دلیل تناقض در گفتارشان به قرار بازداشت تبدیل کرد و آنها روانه زندان شدند. قرار است رای دادگاه بعد از مشورت قضات صادر شود.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *