نیما کرمی مجری صدا و سیما متولد خرداد ماه سال ۱۳۵۶ در تهران است و ۴۰ سال سن دارد.
نیما کرمی مجری صدا و سیما متولد خرداد ماه سال ۱۳۵۶ در تهران است و ۴۰ سال سن دارد
تحصیلات : وی فارغ التحصیل رشته مهندسی عمران در مقطع لیسانس از دانشگاه آزاد است .
وی با اجرای برنامه های تلویزیونی از جمله برنامه صبحی دیگر که از شبکه اموزش پخش میگردد به شهرت رسید . وی در این برنامه به همراه همسرش زینب زارع به صورت مشترک به اجرا می پردازند.
نیما کرمی و همسرش زینب زارع
نیما کرمی چند سالی است که ازدواج کرده است . همسر او زینب زارع نام دارد که او هم از مجریان تلویزیون است که علاوه بر اجرا در زمینه طراحی مانتو را هم شروع کرده و نام برند مانتوهای طراحی شده خود را نیز میس سان (بانوی خورشید) گذاشته است. این زوج هنرمند دارای یک فرزند دختر به نام نیلی می باشند.
آشنایی این زوج به رادیو بر می گردد و در آنجا با هم آشنا شدند.
هر دو از مجریان خوب صدا و سیما می باشند.
این دو در نهایت در سال ۱۳۸۵ با هم ازدواج کردنند
زینب زارع کارش را در دوران دانشجویی با نمایش تئاتر آغاز کرد و در برنامه معروف نیمرخ نیز اجرا داشته است. وی علاوه بر اجرا طراح لباس نیز می باشد و همسرش نیز اکسسوری منزل را به عنوان شغل دوم انتخاب کردند.
نیما کرمی با احسان کرمی که او هم از مجریان سیما است برادر می باشند
عکس جنجالی در آغوش گرفتن نیما کرمی و همسرش در برنامه زنده تلویزیونی که جنجال زیادی به پا کرد. نیما کرمی درباره این اتفاق گفت که با تشویق مردم جوگیر شدیم و این اتفاق افتاد.
در زیر میتوانید مصاحبه مجله ایده آل را با نیما کرمی و همسرش بخوانید:
وقتی پنج ساله بودم برای اولینبار جلوی میکروفن رفتم
نیما کرمی: پدر من از گویندهها و تهیهکنندگان قدیمی رادیوست و من هم همیشه این شغل را دوست داشتم. اولینبار که جلوی میکروفن قرار گرفتم فقط پنج سال داشتم. خوب به یاد دارم قرار بود تیزری رادیویی درباره واکسیناسیون بسازند و نیاز به صدایی کودکانه داشتند و این اولین باری بود که صدایم ضبط و در رادیو پخش شد. در دوران دبیرستان برنامههای صبحگاهی را اجرا میکردم؛ تا اینکه فرصتی برایم پیش آمد تا بازیگری را تجربه کنم و در سریالی برای مرکز اصفهان بازی کردم.
بعد از آن دوباره به سمت اجرا رفتم تا اینکه در سال ۷۴ به تهران آمدیم و من گویندگی برای واحد دوبلاژ شبکه پنج را شروع کردم. بچههای رادیو صدای مرا در این برنامهها که مستند بود شنیدند و از آنجا که صدایم خیلی شبیه به پدرم بود، صدای مرا با ایشان اشتباه گرفتند و به پدرم گفتند که چقدر فلان برنامه جالب بود و پدرم هم گفته بود: «گوینده آن برنامهها نیما بود نه من.» به این ترتیب دوستان رادیویی هم از پدرم خواستند تا مرا به رادیو معرفی کند. خلاصه من به رادیو رفتم و پس از آن هم اجراهای تلویزیونیام شروع شد.
زینب زارع: در دوران دانشجویی معمولا همه دوست دارند به استقلال مالی برسند و این موضوع هیچ ربطی به این ندارد که شما خانوادهای متمول یا بیپول داشته باشید. درواقع این یک جور اشتیاق دوران جوانی است. سال ۸۲ من دانشجوی تئاتر بودم و یکی از دوستانم به من گفت که برای گروه نیمرخ تست اجرا میگیرند. استودیوی این برنامه نزدیک دانشگاه ما بود، برنامه مربوط به نوجوانان و مجری برنامه هم مژده لواسانی بود. برای این برنامه مجری دوم میخواستند و اجرای من مورد قبولشان واقع شد که پس از آن به رادیو رفتم و کار اجرا را ادامه دادم تا به امروز.
بازیگری را دوست داریم
نیما کرمی: در این سالها جسته و گریخته کار بازیگری را ادامه دادم. در چند تئاتر حرفهای و یک تلهفیلم بازی کردم. در مورد تئاتر که باید بگویم برایم خیلی لذتبخش است و درواقع کاری دلی محسوب میشود اما در مورد سینما و تلویزیون به دنبال یک موقعیت بسیار خوب هستم. برای من که موقعیتم در حیطه اجرا تثبیت شده چندان مناسب نیست که در زمینهای دیگر و در کاری ضعیف ظاهر شوم. دوست دارم اگر قرار است در فیلم یا سریالی بازی کنم، آنقدر خوب باشد که دیده شود و از اینکه در حیطهای دیگر کار میکنم لذت ببرم و یک کار موفق باشد؛ نه اینکه صرفا حضور داشته باشم.
زینب زارع: من کارگردانی تئاتر خواندهام، در دانشکده هم بازی کردهام اما خب، خیلی سال است از این فضا دور شدهام. شاید اگر در همان حال و هوا میماندم میتوانستم بازی کنم. بازیگری هم مانند خلق کردن است و شما خالق نقشتان هستید. انسان دوست دارد خالق باشد و اصلا به همین خاطر است که برخی از آدمها به سمت هنر میروند چون در این حیطه میتوانند با خلاقیت خود دست به خلق آثار مختلف بزنند.
در اجراهایمان خودمان هستیم و نقش بازی نمیکنیم
زینب زارع: اجرا کاری سخت و سنگین است؛ بهخصوص اگر روی آنتن زنده باشید. من شخصا اجراهای دونفرهمان را دوست دارم و فکر میکنم خوب از آب درمیآید چون رابطهمان در این اجراها همانی است که در واقعیت هم وجود دارد و دوست نداریم برای مردم نقش بازی کنیم. ما در این اجراها از فضای همیشگیمان دور نمیشویم و فقط سعی میکنیم کارمان به اصطلاح کادربندی شده باشد چون مردم برنامههایی را میپسندند که حواشی بیجهت نداشته باشد. خدا را شکر بازخوردی که از مردم گرفتهایم خوب است.
نیما کرمی: در اجرای دو نفره احترام حرف اول را میزند. اگر در این اجراها یک نفر بخواهد دوربین یا میکروفن را مال خودش کند و به اصطلاح بدزدد، توی حرف پارتنر خود بپرد، همکارش را جلوی مردم خراب کند و. . . هم برنامه خراب میشود و هم مردم این موضوع را به خوبی درک میکنند و از تماشای برنامه لذت نمیبرند. اگر این اجراها توسط یک زن و شوهر اجرا شود به این نکات باید بسیار بیشتر هم توجه داشت.
منظور من این نیست که نباید بین ما شوخی باشد؛ اتفاقا من و زینب در اجراهایمان با هم شوخی هم میکنیم اما این شوخیها باید از جنس احترام و ادب باشد نه از جنس تخریب شخصیت؛ یعنی من هرگز زینب، خانوادهاش، مدل حرف زدنش و. . . را مورد شوخی قرار نمیدهم. تاکید من و زینب این است که جلوی دوربین خودمان باشیم و رابطهمان درست همان شکلی باشد که همیشه با هم داریم. بازی و ادا و اطوار خیلی سریع لو میرود و مردم میفهمند چه کسی خودش است و چه کسی نقش بازی میکند. قربان صدقه الکی رفتن زود مشخص میشود یا اگر طرف مقابلتان را تخریب شخصیت کنید، مشخص میشود که عقدهگشایی دعوای شب قبل را آوردهاید روی آنتن!
کارگاه خورشید
نیما کرمی: ایده اولیه کارگاه مشترک من و همسرم با آینه و شمعدان عروسیمان شروع شد. دوستی که فامیلمان هم بود آینه و شمعدان عروسی ما را ساخت و کلی طرفدار پیدا کرد و این منجر به قرار کاری بین ما شد. در ابتدا کار با شیشههای رنگی را شروع کردیم و نام برندمان را خورشید گذاشتیم. الان اما کارمان تلفیق کاشی و چوب یا فلز و چوب است.
زینب زارع: درواقع ما همان کاری را میکنیم که گذشتگانمان هم انجام میدادند اما در حال حاضر به خاطر کم کردن هزینهها به فوم و امدیاف روی آوردهایم. ما در کارهایمان چرم، کاشی و فلز را با چوب تلفیق میکنیم و محصولاتی برای طراحی داخلی منزل و محل کار میسازیم. درواقع ما همان راه گذشتگان را ادامه میدهیم و البته حس و حال، ذوق و حال خوبمان را به کارها تزریق میکنیم. جالب اینکه ایده اغلب این کارها از جمعهای دوستانه به دست میآید؛ مثلا دوستانمان میگویند به فلان وسیله نیاز داریم اما در بازار چیز خوبی پیدا نمیشود و همین موضوع انگیزهای میشود تا تلاش کنیم آن چیزی را بسازیم که دوستانمان نیاز دارند و شبیهاش در بازار وجود ندارد.
نیما کرمی: از صفر تا صد وسایلی که در کارگاه ما تولید میشود، کار دست است و به قول قدیمیها نفس هنرمند به آن خورده است؛ حتی نقاشیهایی که روی چوب میبینید کار دست یک هنرمند است. این نقاشیها را همسر آقای نیما رئیسی میکشد.
«میس سان» برند طراحی مانتوی ما
زینب زارع: خواهر من طراحی پارچه و لباس خوانده است. کار ما فعلا طراحی و دوخت محدود برای آدمهایی است که به ما سفارش میدهند و لباسهای خاص دوست دارند. راستش من شخصا لباسهایی که دوست دارم را در بازار پیدا نمیکنم؛ لباسهایی که در عین سادگی شیک، زیبا و پوشیده باشند.
نیما کرمی: با کار چوب برند خورشید تولید شد با نام «سان وود» و حالا طراحی مانتو و لباسمان «میس سان» یا بانوی خورشید نام گرفته است. خوشبختانه دوستان هنرمند از این لباسها استقبال کردهاند. همکارانمان خانمها شبنم مقدی، لیندا کیانی، هانا کامکار و. . . از مانتوهای طراحی ما استقبال کردهاند.
شهرت همراه با محبوبیت لذتبخش است
نیما کرمی: شهرت به تنهایی شاید آزاردهنده باشد اما وقتی همراه با محبوبیت باشد لذتبخش است. فرد مشهور موظف است با همه افرادی که به سمتش میآید با خوشرویی و احترام برخورد کند و خب این کمی کار را سخت میکند اما در عین حال محبت گرفتن از مردم لذتبخش است. ما هم مثل همه مردم درگیری، مشکل، دعوا، اوقات تلخی، بیماری و. . . داریم اما این حق را نداریم که ناراحتیهایمان را در مواجهه با مردم نشان دهیم.
زینب زارع: ما در دنیایی زندگی میکنیم که شهرت خیلی اهمیت دارد و حتی آدمها شغلهایشان را بر این اساس انتخاب میکنند که مشهور شوند. در همه عرصهها دیده شدن به نفع آدمها تمام میشود و دنیای مجازی هم به این موضوع دامن زده است و به طی کردن مسیر شهرت کمک میکند؛ مثلا تا همین چند سال پیش ما ترانهسراها، موزیسینها، شعرا، نویسندهها و. . . را تنها از روی اسمشان میشناختیم و هرگز ندیده بودیمشان اما الان به لطف دنیای مجازی همه را به چهره میشناسیم و این دیده شدن خیلی برای همه مهم شده است. الان شهرت مختص مجریان، بازیگران و ورزشکاران نیست. دنیای شهرت جذاب است؛ البته من آدم مشهوری نیستم اما نیما را همه میشناسند و خوشبختانه همسرم در این مورد خیلی باحوصله است.
نیل مدیر برنامه ماست
نیما کرمی: با پدر و مادر شدن جنس زندگی عوض میشود و شما باید این تغییرات را دوست داشته باشید تا از پدر و مادر شدنتان لذت ببرید. آنهایی که از بچهدار شدن مینالند که «بابا بچه خیلی اذیت میکند و…» اصلا دوست نداشتهاند که بچهدار شوند. ما هشت سال است ازدواج کردهایم از سال چهارم به بچهدار شدن فکر کردیم و در سال ششم بچهدار شدیم. همه این روند هم از قبل فکر شده و برنامهریزی شده بود به همین خاطر تغییرات برایمان لذتبخش بود و میدانستیم جنس زندگیمان عوض میشود و مثلا شبی باید چند بار از خواب بپریم. (میخندد) البته من که فقط از خواب بیدار میشوم و میپرسم: «چی شده؟» و زینب میگوید: «هیچی بخواب» خلاصه همراهی من در این حد است. (میخندد)
پس از بچهدار شدن شما باید همه برنامههایتان را با خواب و بیداری، سلامت و بیماری، تفریحات و بازی و حتی دستشویی رفتن بچه هماهنگ کنید. (میخندد) خلاصه بچه میشود مدیر برنامه زندگی.
زینب زارع: من همیشه در زندگیام برای همهچیز تصویر ذهنی داشتم؛ مثلا در دوره نوجوانی از ازدواج، کار کردن، خانه دارم ؛ در ذهنم تصور داشتیم اما هرگز از بچهدار شدن هیچ تصوری نداشتم، (میخندد) ولی حالا که مادر شدن را تجربه کردم میگویم خیلی شیرین و دلنشین است.
نیل یعنی آبی
نیما کرمی: دوست داشتیم اسم بچهمان خاص باشد اما مثل بعضیها دنبال این ادا نبودیم که اسم ویژه یا عجیب و غریب روی بچهمان بگذاریم. هفته آخر بارداری با مشورت همسرم به این اسم رسیدیم.
زینب زارع: من هم دوست داشتم اسم دخترم خاص باشد؛ نیل یعنی آبی. به نظرم این اسم خوشآهنگ و زیباست و بار معنایی خوبی دارد. میدانستیم که در کشورهای انگلیسیزبان اسم نیل را روی پسرها میگذارند مثل نیل آرمسترانگ ولی ترکهای آذربایجان خودمان و ترکهای کشور ترکیه این اسم را روی دختر میگذارند. بعدها دوستانمان در سریالهای ترکیهای این اسم را روی شخصیتهای زن داستان شنیدند و به ما گفتند نیل اسم فلان شخصیت در یک سریال ترکیهای است.
تلفظ اسمهای تکسیلابی در فرهنگ ما سخت است. پدر من هنوز دخترم را نیلی یا نیل جان صدا میزند یا پدر همسرم او را نیل خانم جان صدا میکند. اوایل سخت بود ولی الان دیگر همه این نام را پذیرفتهاند.
دوست داریم آقای ظریف مهمان برنامهمان شوند
نیما کرمی: اگر قرار باشد برنامهای داشته باشیم و مهمان آن را خودم انتخاب کنم دوست دارم میزبان آقای محمدجواد ظریف باشم. دوست دارم در بخشی از برنامه خانوادهشان هم حضور داشته باشند و از همسرشان سوال کنم «داشتن چنین همسری که مرتب در سفر هستند با این همه دردسر چطور است؟» (میخندد)
زینب زارع: من هم خیلی دوست دارم در برنامهای با اجرای مشترک میزبان آقای ظریف باشیم. مهمان دیگری که دوست دارم به برنامهمان دعوت کنم علی دایی است. به نظرم شخصیت موفق و جالبی دارد. من از چالشها و حواشی اطرافش هم خوشم میآید.(میخندد) مهمانان دیگری که دوست دارم با آنها صحبت کنم همایون شجریان، وحید جلیلوند و اصغر فرهادی هستند.
نیما کرمی: بدمان نمیآید در یک برنامه هم میزبان بابک زنجانی باشیم! (میخندد) دوست دارم از او بپرسم: «چطور شد تبدیل به یک غول در شرکتهای نفتی شده؟ چطور این همه سال با این بدهیها زندگی کرده و اصلا این همه شرکت، ثروت و. . . را از کجا به دست آورده.»
همچنین خیلی دوست دارم در یک برنامه میزبان خودروسازان وطنی باشم و از آنها بپرسم: «شما به چی فکر میکنید که این ماشینها را میسازید؟» (میخندد)
برنامههای مخصوص نوروز و سال تحویل به تکرار افتادهاند
زینب زارع: برنامههای نوروز ما مخصوصا برنامه سال تحویل به تکرار افتاده؛ طوریکه اگر بهترین مهمانان هم در این برنامهها دعوت شوند برای مخاطب جذابیت ندارد چون شکل و فرم کلی این برنامهها روندی تکراری دارد.
نیما کرمی: برنامه مخصوص امسال میتواند مثلا با گروه «خندوانه» باشد. این برنامه میتواند برای مخاطب جذاب باشد؛ البته ما هم طرحی به یکی از شبکهها دادهایم و شاید مهمان نوروزی مردم باشیم.
زینب زارع: در برنامههای مخصوص نوروز یا مناسبتهای دیگر همه شبکهها به یک شکل عمل میکنند و فقط دکورها فرق دارد. من فکر میکنم نیاز است نگاهی نو و ایدههایی جدید به برنامههای مناسبتی تزریق شود؛ مثلا همین ایده «خندوانه» که نیما اشاره کرد، جالب است.
تاکشوهای شبکههای خارجی را میبینیم
نیما کرمی: تاکشوهای شبکههای خارجی را گاهی میبینیم. زینب بیشتر از من این برنامهها را دنبال میکند. بعضی از این برنامهها واقعا جذابند اما خب باید توجه داشته باشیم که هر رسانه قوانین خود را دارد و ما نمیتوانیم مانند مجریهای آن برنامهها عمل کنیم؛ یعنی اصلا فرهنگ و عرف جامعه ما این اجازه را به ما نمیدهد؛ مثلا نمیتوانیم برنامهای مانند اُپرا در ایران داشته باشیم و هرکس هم تلاشی در این مورد کرده شکست خورده است.
زینب زارع: دیدن این برنامهها کمک میکند تا از استاندارد تعریف شدهای که وجود دارد کمی دور شویم و فراتر فکر کنیم.
مجری باید خوشلباس و خوشچهره باشد
نیما کرمی: در هر برنامه تلویزیونی باید یک طراح لباس و یک طراح گریم وجود داشته باشد. خوشبختانه الان دیگر در برنامهها طراح گریم وجود دارد در حالی که سابقا به ما میگفتند «خودتان قبل از برنامه فوم بزنید به صورتتان بس است!» اما هنوز در حیطه طراح لباس هیچ برنامه مشخصی وجود ندارد در حالی که با ۱۰طراح و متخصص لباس میتوان کل برنامههای صدا و سیما را پوشش داد. من که از جیب خودم لباس میخرم پس چه بهتر که یک طراح به من بگوید برای هر برنامه بهتر است از چه نوع لباسی استفاده کنم. بخشی از پوششهای بیسلیقهای که در تلویزیون میبینیم به همین خاطر است که هنوز به مقوله حضور طراح لباس در کنار عوامل برنامهها دیدگاه حرفهای وجود ندارد.
زینب زارع: من فکر میکنم ما باید به چشم مخاطب و دید بصری او احترام بگذاریم. برنامهها باید دکور زیبا داشته باشند و مجریها باید لباسهای زیبا بپوشند. به نظر من حتی یک مجری یا گوینده خبر در کنار داشتن صدای زیبا باید چهره مناسبی هم داشته باشد. نمیخواهم بگویم حتما باید شبیه محمدرضا گلزار باشد (میخندد) اما باید چهرهاش طوری باشد که مخاطب آن را بپذیرد.
حاشیه های اجرا …
نیما کرمی: اینکه میگویید زندگی برای مجریان تلویزیونی سخت است را قبول ندارم. هر رسانهای خطوط قرمز خود را دارد. وقتی شما در یک رسانه کار میکنید باید در چارچوب همان رسانه زندگی کنید و اگر این موضوع را دوست ندارید میتوانید شغلتان را عوض کنید.
زینب زارع : من فکر میکنم آدمهایی که زندگی کاری و شخصیشان با هم تداخل پیدا میکند و زندگی برایشان سخت میشود دو حالت دارند؛ اول اینکه خودشان به دنبال حاشیه میروند و دوم اینکه آدمهای بدشانسی هستند؛ مثلا اینکه اتفاقی که ممکن است برای همه آدمهای دنیا بیفتد برای یک مجری هم رخ میدهد اما در همان حال کسی از او فیلمبرداری میکند و از بدشانسی این فیلم رسانهای میشود و. . .. بعضی وقتها به اتفاقهای اینچنینی که نگاه میکنم میبینم واقعا فقط میتوان اسم بدشانسی را رویش گذاشت؛ اینکه یک شوخی، یک جمله ساده یا یک اتفاق شخصی ناگهان بدون خواست آن فرد رسانهای شود دیگر فقط باید اسمش را بدشانسی گذاشت.
نیما کرمی: با زینب موافقم. ما باید در چارچوبهایی که رسانهمان مشخص میکند حرکت کنیم اما ممکن است این اتفاقها برای هر کسی بیفتد و خیلیها ناخواسته قربانی همین بدشانسیها شوند. ما در مرحله گذار هجوم اپلیکیشنهای رسانهای هستیم که هنوز فرهنگ استفادهشان را بلد نیستیم؛ مثلا اگر من در یک کافیشاپ با دوستانم بگویم و بخندم مگر چه میشود؟ مگر دیگران چنین معاشرتهایی در زندگیشان ندارند؟
درست است که من نباید کارهایی برخلاف عرف و شرع انجام دهم و به عنوان یک مجری مراقبت بیشتری از رفتارم داشته باشم اما همه آن آدمهایی که لوله تفنگشان را طرف مجریهایی میگیرند که چنین مشکلاتی برایشان به وجود آمده اگر تنها به ۲۴ ساعت گذشته خود نگاه کنند، دیگر به این راحتیها قضاوت نمیکنند یا همانهایی که به برنامهای که یک لهجه در آن به کار برده شده حمله و آتش آن را تند میکنند اگر با خودشان فکر کرده و به حجم جوکهای قومیتی که ارسال کردهاند فکر کنند دیگر به این راحتیها اجازه توهین به خودشان نمیدهند. به یاد داشته باشیم کسی را قضاوت میکنیم که قبلا کلی کار خیر کرده و تنها به خاطر یک اشتباه نباید او را حذف کرد.