اگر مشکلات عجیبتری پیش نیاید، قرار است از جمعه پیشرو، قطار لیگبرتر به حرکت درآید و رسما فصل بیستم را آغاز کنیم. فصلی پر از آشوب و دلتنگی. آشوب بابت دعواهایی که قبل از شروع بازیها شروع شده و دلتنگی بابت عدمحضور تماشاگران در ورزشگاه. اما این دو خاصیت، تنها فاکتورهای فصل بیستم نیستند؛ ما با کوچ دستهجمعی کلی مربی سرشناس پیر و جوان مواجه هستیم و نه تنها لیگ ایران بلکه فوتبال کشورمان از این هفته وارد شرایط جالبی میشود.
جوانهای تازهنفس و بدون مدرک
کمترین انتظاری که از یک مربی داریم، در دست داشتن یک مدرک خوب و قابل قبول مربیگری است. از جمع ۱۶ سرمربی تیمهای لیگبرتری در شروع فصل بیستم، تنها هشت نفر هستند که مدرک معتبری دارند و باقی سرمربیان به هر دلیلی، فعلا مدرک مربیگری A را هم نگرفتهاند. اتفاقی که اگر در کشور دیگری رخ میداد، نمیتوانستند حتی لیگ را شروع کنند. البته آنها مربیانی تازهنفس هستند که قطعا با استفاده از فاکتور شجاعت و دلیری لیگ را زیبا میکنند اما آیا تجربه و تحصیل در مربیگری اهمیتی ندارد؟
روز جهانی مربی
در تقویم جهانی، روز ۳۰ اکتبر به عنوان روز بینالمللی مربی نام گذاشته شده تا به این بهانه، به تمام مربیان ورزشی تبریک گفته شود. «مربی» تعاریف گوناگونی دارد اما هر کسی که قدرت شناخت، تحلیل و استفاده از تجربه، انتقال آموزش، مدیریت ورزشکاران، روانشناسی، مسوولیت پذیری، حمایت، افزایش نقاط قوت و بالا نگه داشتن سطح روحی شاگردانش را بداند، مربی خوانده میشود. این در حالی است که به نظر میرسد اکثر مربیان تازهنفس، فاقد برخی از این فاکتورها هستند.
مربیانی که نیستند
داستان مربیگری در ایران، مفصل است. پس از بازگشت تیمملی ایران از جامجهانی ۱۹۷۸ آرژانتین رنسانس جدیدی در امر مربیگری در ایران شکل گرفت و مربیان خوبی روی کار آمدند اما فقط یک دهه بعد، بسیاری از ستارگان فوتبال، وارد عرصه مربیگری شدند. در دهه ۶۰ انقلابی از جوشش استعدادهای فوتبالی از سراسر ایران شکل گرفت اما کشور درگیر جنگتحمیلی بود و لیگ درست و درمانی نداشتیم تا آن حجم از استعدادها خودی نشان دهند. با این حال، کارخانه بازیکنسازی و مربیسازی فعالیتش را ادامه میداد و به همین علت، در دهه ۷۰ کلی مربی عالی، باتجربه، بانفوذ و خوشفکر داشتیم که به جذابیتهای فوتبالی کشورمان کمک کرد. از دل همانها بود که علی پروین، ناصر حجازی، منصور پورحیدری، محمود یاوری، غلامحسین پیروانی، اصغر شرفی، حسین فرکی، فیروز کریمی، حمید درخشان، محمد مایلیکهن، بیژن ذوالفقارنسب و… بیرون آمد و تا سالها، فوتبال ایران را بیمه کردند. مربیانی که دیگر نیستند و گوشهنشین شدهاند.
تغییر نسل و شروع شکوفایی
نسل بعدی مربیان، جذابیتهای فوتبال را چندبرابر بیشتر کردند. در این نسل با امیر قلعهنویی، علی دایی، فرهاد کاظمی، نادر دستنشان، فراز کمالوند، رسول کربکندی، محمد احمدزاده، منصور ابراهیمزاده، حمید علیدوستی، بهمن فروتن، افشین قطبی، حمید استیلی و… آنها جای قدیمیها را گرفتند و شرایط را بهتر از قبل کردند اما این کافی نبود.
دگرگونی ادامه داشت
مربیان بیشتری هم آمدند؛ علی کریمی، خداداد عزیزی، جواد نکونام، علیرضا منصوریان، یحیی گلمحمدی، عبدا… ویسی، رسول خطیبی و… که وارد عمل شدند و همچنان در تقلا هستند تا شایستگیهایشان را ثابت کنند. چند چهره خوب فوتبالی هم داریم که مشخص است آینده بزرگی دارند اما هنوز آستینها را بالا نزدهاند تا سرمربی یک تیم در لیگبرتر باشند؛ مثلا مهدی مهدویکیا، داریوش یزدانی، وحید هاشمیان و… که امید زیادی به موفقیت آنها وجود دارد.
همه میخواهند سرمربی باشند
در کنار این اتفاقات خوب، یکسری مسائل عجیب هم رخ میدهد. در واقع همه دوست دارند سرمربی باشند. افرادی که حتی در دوران فوتبال خود، در حد و اندازههای یک ستاره نبودند، برای آن که هدایت تیمهای لیگبرتر یا لیگ یکی را برعهده بگیرند، بدون داشتن مدارک معتبر یا گذراندن کلاسهای مربیگری دست به اقدامات جالبی میزنند. آنها حاضرند حتی اسپانسر باشگاهها شوند تا شاید شانس هدایت تیمها را به دست بیاورند. مسائل زیادی در این مورد شنیده میشود؛ حتی ردپای دلالها، مدیران برنامه و برخی خبرنگاران در جابهجایی مربیان جوان روی نیمکت تیمها دیده میشود و مشخص نیست این همه علاقه به شروع کار با سرمربیگری در تیمهای لیگبرتری، از کجا نشات میگیرد اما قطعا چنین اقداماتی، هیچ کمکی به فوتبال ایران و جوانانی که قرار است در آینده ستاره شوند، نمیکند.
واردات مربیان موثر
در این میان، کلی مربی خارجی با سطح تاثیرگذاری متفاوت هم به ایران آمد. کیروش، برانکو، راجرز، دنیزلی، استراماچونی، استانکو، ایوویچ، بلاژویچ، رایکوف، ویرا، براگا، آری هان، جکیچ، بوناچیچ، سکوموروخف، کخ، شفر، بگوویچ، زوبل، تونی اولیویرا، وینگادا، مانوئل ژوزه، کالدرون، کرانچار، دارابینیان، واسیلی گوجا، ساغلام، توشاک، اسکوچیچ و… از جمله سرشناسترین مربیان خارجی هستند که حاصل کارشان، رقم خوردن قهرمانیها، افتخارات و موفقیتهای بزرگ است هرچند خروجی برخی از آنها چیزی جز خرج پول بیتالمال نبود اما به طور کلی، این افراد با خود، علم فوتبال را به ایران آوردند و اطلاعات زیادی به اهالی فوتبال تزریق کردند.
فصل حیرتانگیز
اما در لیگ بیستم که از روز نهم آبان آغاز میشود، با چهرههایی مواجه میشویم که قبلا سابقه مربیگری نداشتند و هنوز نمیتوان بهراحتی نام HEAD COACH را برایشان در نظر گرفت. در واقع تا زمانی که خودشان را ثابت نکردهاند، شرایط اینگونه است. البته نسل فوتبالیستهایی که بهتازگی بازنشسته شدهاند، تجربیات بالایی دارند اما انتقال تجربه و قدرت استفاده از تفکرات تاکتیکی و قدرت نفوذ در تیم، شرایط خاصی را میطلبد و باید دید چهرههایی که روند پله به پله برای رسیدن به نیمکتها را طی نکردهاند، چطور میخواهند خودشان را ثابتکنند.